رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
امام زين العابدين (ع) مي فرمايند:
«مردي با خانواده اش مسافرت دريا كرد كشتي آنها شكست و از كساني كه در كشتي بودند، جز زن آن مرد نجات نيافت. او بر تخته پاره اي از چوب كشتي نشست تا به يكي از جزيره هاي آن دريا پناهنده شد. در آن جزيره مردي راهزن بود كه همه ي پرده هاي حرمت خدا را دريده بود. ناگاه ديد آن زن بالاي سرش ايستاده است، سر به سوي او بلند كرد و گفت: تو انساني يا جنّي؟ زن گفت: من انسانم. بي آن كه با او سخني گويد، با او چنان نشست كه مرد با همسرش مي نشيند. چون آماده ي نزديكي با او شد، زن لرزان و پريشان گشت. به او گفت: چرا پريشاني؟
زن گفت از او مي ترسم و با دست به آسمان اشاره كرد.
مرد گفت: آيا تا به حال چنين كاري كرده اي؟
زن گفت: به عزّت پروردگارم نه.
مرد گفت: تو از خدا اين طور مي ترسي، در صورتي كه چنين كاري نكرده اي و من تو را مجبور مي كنم. به خدا كه من به پريشاني و ترس از تو سزاوارترم.
سپس كاري نكرده برخاست و به سوي خانواده اش رفت و هميشه به فكر توبه بود. روزي در ميان راه به راهبي برخورد و آفتاب داغ بر سر آنها مي تابيد.
راهب به جواب گفت: دعا كن تا خدا ابري بر سر ما آورد كه آفتاب ما را مي سوزاند.
جوان گفت من براي خود در پيشگاه پروردگارم كار نيكي نمي بينم تا جرأت كنم چيزي از او بخواهم.
راهب گفت: پس من دعا مي كنم و تو آمين بگو.
جوان گفت: خوب است.
راهب دعا كرد و جوان آمين گفت. به زودي ابري بر سر آنها سايه انداخت، هر دو پاره اي از روز را در زير ابر راه رفتند تا سر دو راهي رسيدندف جوان از يك راه و راهب از راه ديگر رفت و ابر همراه جوان شد.
راهب گفت: تو بهتر از مني، دعا به خاطر تو مستجاب شد، نه به خاطر من، گزارش خود را به من بگو.
جوان داستان آن زن را بيان كرد.
راهب گفت: چون ترس از خدا تو را گرفت، گناهان گذشته ات آمرزيده شد، اكنون مواظب باش كه در آينده چگونه باشي.» 1
1 . اصول كافي، ج 3، ص 111.
نهج البلاغه
حکمت 269
علی (ع) فرمود : بر مردم روزگارى خواهد آمد كه از قرآن جز نشانی نماند واز اسلام جز نامی نماند مساجدشان در آن روزگار، از نظر ساختمان آباد است و از هدایت ویران است مسجدیان و مسجدسازان بدترین مردم روی زمین هستند فتنه از آنان برمیخیزد و خطاها در آنها لانه ميكند هر آن كه از گناه دوری کند بدان بازش گردانند و هر کس که از آن دوری گزید و عقب ماند او را به بسوی آن کشانند خداوند متعال میگوید : به خودم سوگند، بر آنان فتنهای بگمارم که انسان شکیبا در حیرت فرو ماند و خداوند چنین کرده است از خداوند مى خواهيم كه از لغزش و غفلت ما درگذرد.
در خصوص این مسئله مهم و حائز اهمیت، حتما باید به چند نکته اساسی توجه داشت:
اول آنکه متاسفانه امروزه اکثر مربیان مسجدی نوعا از جایی شروع می کنند که مخاطب می خواهد، مسیری را طی می کنند که مخاطب می پسندد و به جایی می رسند که مخاطب تصمیم داشته به آنجا برسد. به دیگر سخن آنکه گاه مشاهده می شود که نه مربی طرح مشخصی برای تغییر رفتار در متربیان دارد، نه شکل جذب به گونه ای است که در متربیان انگیزه تغییر و تحول ایجاد کند و نه سیر نهایی این پروسه به رشد و تعالی و اصلاح فرد منجر می شود.
این در حالی است که مربی در فرایند جذب حتی یک لحظه نباید از اصول، ارزشها و سیره عملی خود در زندگی کوتاه آمده و عقب نشینی کند تا مخاطب را راضی نگه دارد، اما در عین حال لازم است در مواجهه با مخاطبان انعطاف پذیری لازم را داشته باشیم و خشک و متعصب به نظر نرسیم.
بنابراین، مربی باید در اولین برخورد با متربیان، سفیر مهربانی و محبت و دوستی باشد و با رفتار کردارش، شخصیت مخاطبان را تکریم نماید، ناآگاهی و کجروی آنان را به رخشان نکشد، در مقابل آنچه که هستند گارد نگیرد، منتظر تغییر آنی و دفعی در مخاطبانش نباشد، گاه خود را به تغافل بزند، از خطاهای قابل اغماض آنها در اولین برخورد چشم پوشی کند، اما در عین حال نباید وانمود کرد که او نیز مثل برخی مخاطبان گروه انسانی است سطحی، هیجانی، احساساتی و دلبسته به نیازهای مادی و کاذب.
مربی از آنجا که در تمام مراحل جذب، تثبیت و رشد، به هدفی ارزشمند می اندیشد، پس هیچگاه تغییر شکل نمی دهد و همواره شکل یک مسلمان متعهد و رسالتمند زندگی می کند، اما برای انجام این مهم، همواره در برخوردهایش، استراتژی های متفاوت اتخاذ می کند، گاهی روش موعظه در پیش می گیرد، گاهی به کسی هشدار می دهد، گاهی مستقیم و آشکار دعوت می کند و گاهی در خفا و پنهان افراد را هدایت می نماید. مربی گاهی با کسی دوست می شود که دلی صید کند و گاهی به کسی کم محلی می کند که او را وادار به حرکت نماید.
مربی صالحین، هیچ وقت نباید تنها به تامین نیازهای کاذب در مخاطب بپردازد، بلکه اول باید طرحی نو در اندازد، شالوده ای جدید پایه ریزی کند، نیازهای واقعی افراد را در درون آنها احیا نماید و سپس به متربیانش کمک کند تا در زندگی نیازهای واقعیشان را برآورده نمایند.
بنابراین و در این راه، همواره باید یازمان باشد که رشد و تعالی و کمال و معنویت و اخلاق، همیشه اصلی ترین نیاز یک مخاطب جوان و نوجوان است. پس بر این اساس، مربی باید در مسیر تاریک حرکت متربی در زندگی تنها یک چراغ روشن کند، در بیراهه یک تابلوی راهنما قرار دهد و در مقابل هر نیاز کاذب مخاطب، یک نیاز واقعی را به او معرفی کرده و در نهایت راه رسیدن به آن را نیز تا حد ممکن فرارویش ترسیم نماید.
سئوال اینجاست که مربی تربیتی در مرحله جذب چقدر می تواند با سلیقه و ذائقه مخاطبانش همگرایی کرده و خود را مثل آنان نشان دهد؟
بعبارت دیگر، آیا باید ما خودمان را مثل مخاطب جا بزنیم و به شکل او درآییم؟ یا اینکه باید تلاش کنیم تا رفتار او را شبیه به رفتار خودمان تغییر دهیم؟
البته در مرحله تثبیت و رشد که بعدها به آن می پردازیم، بیان خواهد شد که همواره «تغییر نهایی رفتار» متناسب با آموزه های دینی، شاه بیت اصلی «تعلیم و تربیت» است، اما اینکه چه میزان از این هدف را می توان در مرحله جذب دنبال کرد، سئوال مهمی است که مربی باید پاسخ آن را از کارشناسان تربیتی بپرسد.
در هر صورت، مرحله جذب در جریان صالحین، مرحله گره خوردن دلهاست، مرحله ای که جرقه ی اولیه پیوستن به جمع مسجدی ها در این مرحله در ذهن مخاطب زده می شود. گاهی یک تلنگر احیاگر و گاهی نیز یک موعظه اثر گذار در این مرحله، در روح و جان مخاطب، انقلاب ایجاد می کند، چرا که مرحله جذب در واقع، مرحله تاباندن نور به ضمیر مستعد جوان و نوجوان است.
پس بر این اساس، وقتی قرار است مربی صالحین دعوت گر به روشنایی باشد و منادی نور، آیا می توان دعوت به روشنایی و نور را به تنهایی با وانمود کردن گرایش به تاریکی انجام داد؟!
آیا امروزه که به تدریج ذائقه برخی مخاطبان جوان و نوجوان به مادیات بیش از معنویات گرایش پیدا کرده و الگوهای تربیتی غلط، نیازهای کاذب آنان را در مقابل نیازهای واقعی قرار داده است، مربی با این مسئله باید چگونه کنار بیاید؟ چقدر در مقابل خواست مخاطب کوتاه بیاید؟ چقدر همرنگ او شود و متناسب با ذائقه و نیاز جوان و نوجوان رفتارش را تغییر دهد؟ چقدر خودمان نباشیم تا دیگران را به خود جذب کنیم؟ آیا این گونه جذبی، جذب به ما و اندیشه ما و مرام و مسلک ما خواهد بود یا جذب به مجسمه ای مخاطب پسند و یا بازیگری ایفای نقش کننده، مطابق با خواست تماشاچیان و اعضای گروه؟!
ادامه دارد….
جوانان و نوجوانان از ارکان مهم و بسیار حیاتی کشور ما هستند. تلاش برای هدایت صحیح علمی و فرهنگی این آینده سازان، از اصلی ترین تلاش های ممکن است.
در هر جامعه ای برای دستیابی به اهداف والای زندگی و پیشرفت کشور، تلاش هایی صورت می گیرد اما این تلاش ها بر اساس قواعد خاصی است و قانون حد و مرزهایی برای اعمال و رفتار انسان ها در مواجهه با اجتماع تعیین می کند که معمولاً آنها را ارزش و نقطه مقابل آن را ناهنجاری می نامند. در حقیقت این قواعد هستند که به تفکر و رفتار انسان ها نظم داده و آنها را هدایت می کنند.
ذهن و روح جوانان و نوجوانان نیز در این مورد نیازمند هدایت است و این مهم ابتدا بر دوش خانواده و سپس مربیان عزیز تربیتی و اردویی مدارس است. اما مربیان و سرپرستان اردوها باید بدانند که جوانان و نوجوانان در این برهه سنی از زندگی دارای مشکلات خاصی هستند که با مشکلات بزرگسالان و کودکان دارای تفاوت های زیادی است. نوجوانی در حقیقت دوره مشکلات عدیده و غیرقابل پیش بینی است.
لذا با توجه به مقدمه فوق رعایت موارد زیر توسط مربیان عزیز در اردوها در برخورد با نوجوانان و جوانان ضروری است.
- برقراری رابطه دوستانه و عاقلانه:
مربیان عزیز باید با مراقبت دوستانه و عاقلانه خود احساس ایمنی و اطمینان را در وجود نوجوان ایجاد میکنیم.
- شناخت شخصیت نوجوان:
مربیان ضمن شناخت ویژگیهای دوره نوجوانی نباید هر رفتار ناخوشایندی را غیر طبیعی پنداشته و در مقابل آن عکس العمل نشان دهند. این کار موجب تیرگی روابط و بروز عکس العمل شدید نوجوان میانجامد.
- اعتماد سازی:
باید بیاموزیم که چگونه حس اعتماد نوجوان را نسبت به خودمان جلب و جذب کنیم، چنانچه اعتماد میان نوجوان و مربیان تربیتی و اردویی کمرنگ شود او برای حل مسائل خود به دیگران مراجعه میکند.
- گوش دادن:
مربیان باید با نوجوان و جوان به خوبی صحبت نمایند و به سخنان او با علاقه گوش دهند و بدانند که خوب گوش کردن به حرفهای نوجوان رمز ارتباط موثر با اوست.
- استفاده از روش تغافل:
در برخورد با نوجوانان بهتر است از روش تغافل استفاده کرده و وانمود کنیم ما چیزی ندیده و نشنیده ایم. مدام آن ها را بازخواست نکنیم و اجازم دهیم نوجوان همیشه در حالت خوف و رجا بماند.
- راهنمایی، به جای دستور:
در برخورد با مسائل نوجوان بهتر است از خودش کمک بگیریم یعنی این واقعیت را بداند که نخستین مسئول حلّ مشکل او، خودش است و برای حل آن باید اقدام نماید و مربیان فقط وظیفه ی راهنمایی او را دارند که از عواقب تصمیم خودش مطلع شود.
- تکیه بر نقاط قوت:
با مشاهده ی برخی ضعفها، نوجوان را تحقیر و سرزنش و یا با دیگران مقایسهاش نکنند بلکه بیشتر سعی نمایند برای از بین بردن ضعفها، قوتش را تجلی بخشند.
- مشورت با نوجوان:
نوجوان در اندیشه مستقل شدن است بنابراین مربیان نباید عقاید خود را بر او تحمیل کنند بلکه بایستی او را تحمل کرده و با مشورت گرفتن از او در امور زندگی و جامعه در کسب استقلال یاریش کنند.
- انتظار به اندازه:
با کسب شناخت همه جانبه از نوجوان به اندازه توان و ظرفیت وجودیش از وی انتظار داشته باش.
- آموزش:
بهتر است مربیان خصوصا در اردوها که دارای محیطی بازتر در ارتباط دوستانه با نوجوانان است با آنها در مورد دوران بلوغ، دوستیابی، حل مساله زندگی، گذراندن اوقات فراغت، برنامهریزی درسی و مواردی از این قبیل با نوجوانان بصورت دوطرفه صحبت کنند.
- تاکید بر محبت و پرهیز از خشونت:
ارتباط با نوجوان اگر بر اساس عشق و علاقه و صمیمیت استوار باشد اعتماد به نفس را در او تامین و تضمین مینماید و اگر بافشار و خشونت همراه باشد ممکن است موجب اختلال عصبی و دشواریهای روانی در او شود.
- اجازه خطا کردن به نوجوان بدهیم:
نوجوان بایستی بیاموزد که از مشکلات گریزان نباشد بلکه برای حل مشکلاتش به دنبال کشف راه حل باشد و این زمانی است که اجازه خطا کردن را به او بدهیم تا از خطا کردن احساس گناه نکند و بتواند فرصت یافتن راه حل را بیابد.