رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
علم هفت امتیاز و برتری بر مال دارد:
علم میراث پیغمبران است؛ ولی مال میراث فرعونیان؛
علم، نگهبان عالم است؛ ولی مال را باید نگهداشت، تا از دست دزد، سرما و گرما و باد مَصُون و ایمن بماند؛
علم: با بخشش و انفاق کم نمی شود؛ اما مال با انفاق کم می شود؛
علم: با عالم در همه جا هست؛ حتّی در قبر از او جدا نمی شود؛ اما مال می ماند ( و یا با مرگ به دست ورّاث می افتد و جز ثلث مال، آن هم اگر وصیت کرده باشد، برایش خرج نمی کنند )؛
علم ( علوم معارف دینی ): مخصوص مؤمنان است و به دست آنها می رسد؛ اما مال هم به دست کافر می رسد و هم به مؤمن؛
علمِ عالم: در امر دین، عالم مورد نیاز و حاجت همه مردم است؛ ولی صاحب ثروت مورد نیاز نیست؛
علم: صاحبش را در عبور از پل صراط نیرو می دهد و کمک می کند؛ ولی مال ناتوان است، ( مگر کسی که آن را برای خدا و با اخلاص و در راه خدا صرف نماید. وانگهی، بر فرض قبولی این عمل، مگر چند درصد مردم می توانند از این نعمت سرمایه برخوردار شوند، تا بتوانند انفاق و خیرات کنند، ولی علم را همه اقشار ملّت می توانند داشته باشند.)
بحارالانوار، ج 1، ص 185، باب1
《ديدن فرشتگان الهي》
يكي از مشاهدات محتضر در نخستين مراحل انتقال از اين دنيا به جهان آخرت، مشاهده فرشتگاني است كه از طرف خداوند مأمور قبض روح هستند.
ملك الموت و يارانش را قبل از مرگ نمي توان ديد. همچنين، غير از آنها چهار ملك ديگر را مشاهده مي كند كه هر يك
پايان يافتن رزق و روزي، لحظه هاي عمر و تمام بهره ها و سهم او از جهان مادي را اعلام مي دارند.(1)
⚠️اما آنچه در اين ديدار ها مهم است، مشاهده دو فرشته نگهبان و نويسنده عمل انسان است كه اگر محتضر، نيك كردار باشد، آن دو ملك به او مي گويند: خداوند از ما به تو جزاي خير دهد، بسا مجلس صدق كه ما را در آن نشاندي و بسا عمل نيك كه در حضور ما انجام دادي! اگر هم بدكار باشد، به او خطاب مي كنند: خداوند از ما به تو جزاي خير ندهد. بسا مجلس بد كه ما را در آن نشاندي! در اين هنگام چشمان محتضر به آنها خيره مي شود و ديگر به دنيا باز نمي گردد.(2)
درنتیجه همان طور که در روایاتمون داریم موقع احتضار ملائکه ي رحمت و غضب صف مي کشند . اگر شخص محتضر از مومنين باشد ملائکه ي رحمت به او بشارت داده و به خوش آمد مي گويند و همينطور برخورد بسيار خوبي با او خواهند داشت . و اگر اهل عذاب باشد از همان لحظه و با برخورد سختي که با او مي کنندعذاب او شروع مي شود .
1)طبري، بشارة المصطفي لشيعة المرتضي، نجف، کتابخانه حيدريه، 1383، ص6.
2)معاد در قرآن، ج4، ص201.
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
غیبت حلالیت میخواهد
حق الناس خیلی سخت است حتی اگر غیبت کسی را کرده باشی.
مرحوم آقای بروجردی (ره) در رساله شان فرمودند :
“اگر کسی غیبت کسی را کرده ، احتیاط واجب آن است که برود و از آن شخص حلالیت بطلبد
البته اگر مفسده ای نباشد
ما هم در کتاب محرم و نامحرم در رابطه با غیبت این مسئله را نوشتیم و امام(ره) هم چنین فتوا دادند.
آقایان هر چه را که می شنوید نگویید.
ضرورت اصلاح نفس در ایام جوانی
امام خمینی (قدس سره) در نصایح اخلاقی و عرفانی خود فرمودند:
پسرم! تا نعمت جوانی را از دست ندادی فکر اصلاح خود باش که در پیری همه چیز را از دست می دهی.
یکی از مکید شیطان که شاید بزرگترین آن باشداستدراج است.
در عهد نوجوانی شیطان باطن، که بزرگترین دشمن اوست او را از فکر اصلاح خود باز می دارد و امید می دهد که:
وقت زیاد است، اکنون فصل
برخورداری از جوانی است….
و هر آن و هر ساعت و هر روز بر انسان می گذرد، درجه درجه او را با وعده های پوچ از این فکر باز می دارد تا ایام جوانی را از او بگیرد و آن گاه که جوانی رو به اتمام است؛ او را به امید اصلاح در پیری سرخوش می کند. و در ایام پیری نیز این وسوسه شیطانی از او دست نکشد و وعده توبه آخر عمر می دهد و در آخر عمر و شهود موت، حق تعالی را را در نظر او مبغوض ترین موجود جلوه می دهد که:
محبوب او را که دنیاست از دستش گرفته است!
و این حال اشخاصی است که غرقاب دنیا آنها را از فکر اصلاح به دور نگهداشته و غرور دنیا سرتا پای آنان را فرا گرفته است و ادیان را هیچ و پوچ می دانند…
«بیان مطالب به صورت کلامی»، یکی از مهمترین شیوههای رساندن پیام و تربیت دیگران در کار فرهنگی و آموزشی است. سرگروه یا مربی که نتواند آموختهها، اندوختهها و اندیشههای خود را به صورت مطلوب، به دیگران منتقل کند، آن دانسته و اندوخته، بی ثمر میماند.
کلام، بر دیگران تأثیر میگذارد. اگر سخن سرگروه یا مربی ، از ویژگیهای فنّی و مهارتهای لازم که در «فنّ خطابه» مطرح است، برخوردار باشد، تأثیر سخن را چند برابر میکند، هر کس بتواند سخن خویش را به طور مؤثّر و نافذ، در دل و جان مخاطبان بیشتری بنشاند، موفقتر است.
در حدیثی، از علی علیه السلام نقل است که:
«احسَنُ الْکَلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ وَفَهِمَهُ الخاصُّ والعامُّ؛بهترین سخن آن است که نظام نیکو آن را آراسته باشد و خواص و عامه مردم آن را بفهمند.»شناخت این «حسن نظام»، چیزی است که در علم بلاغت و فن خطابه روشن میگردد.
از این رو، آنچه در این بخش از نظر شما میگذرد، نکاتی است که هم به شیوههای ایراد سخن در حلقههای تربیتی مربوط میشود، هم به کیفیّت تنظیم مطلب و هم تمرینهای عملی و کسب مهارتهای تجربی؛ به علاوه، از آن جا که معیار فهم و دانش هر کس از روی سخن و کیفیّت بیان او ارزیابی میشود، سزاوار است که «آداب سخن گفتنِ» نیک و شایسته را بیاموزیم. به قول سعدی:
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
و این ترجمهی کلام علوی علیه السلام است که:«المرءُ مخبوءٌ تحتَ لِسانِه»
✳️ماهیّت سخنوری
سخنوری، صرف سخن گفتن در یک جمع نیست، بلکه «برانگیختن» افراد است؛ چه نسبت به انجام یک کار، چه نسبت به باز داشتن از یک عمل. از این رو، در سخنوری چنان باید سخن گفت که مستمعان برانگیخته شوند و دارای انگیزهی «عمل» یا «ترک عمل» شوند. به همین دلیل است که سخنوری یک «هنر» است و ویژگیهای خاصّی را میطلبد. مثلاً، باید چنان سخن گفت که شنوندگان، برای جهاد، انفاق، کار، تحصیل، خدمتگزاری و ایثار برانگیخته شوند، یا از اموری همچون گناه، تنبلی، ترس و عقب نشینی، دنیاگرایی و حرص، تکبّر و خودبرتربینی، و … دست بکشند. این در سایهی تأثیر پذیری روحی شنوندگان و تأثیر گذاری نیرومند گوینده در دل و جان شنونده است و «هزار نکتهی باریکتر ز مو این جاست.»
برانگیختهها، یا بر اساس «مهر» و «محبّت»است، یا بر پایهی «کین» و «نفرت»؛ یعنی، یا باید در دل طرف، شادی، عشق، امید و مهربانی آفرید، تا تحریک به عمل شود، یا باید سردی، افسردگی و ناخوشایندی پدید آورد، تا ترک کند.
آنچه در این مسأله به «گوینده» کمک میکند، عبارتست از:
ـ عامل درونی شورانگیزی .
ـ روش تدریجی در برانگیختن مخاطب .
ـ موقع شناسی زمانی و مکانی .
ـ نکته سنجی و دقّت در ویژگیهای شنوندگان .
ـ تناسب میزان انگیزش با موضوع .
ـ طبیعی بودن شورانگیزی، و تصنّعی نبودن آن .