رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
سليم بن قيس هلالي از جناب سلمان نقل مي کند که:
در آخرين لحظات زندگي حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در محضر آن حضرت بودم که حضرت زهرا (سلام الله عليها) وارد شد، چون وضع پدر بزرگوارش را ديد، سيل اشک از ديدگانش جاري شد، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: چرا گريه مي کني؟ عرض کرد: اي پيامبر خدا! مي ترسم که من و فرزندانم بعد از شما تباه شويم. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حاليکه قطرات اشک در اطراف چشمان مبارکش حلقه زده بود فرمود:«اي فاطمه! مگر نمي داني که ما اهل بيتي هستيم که خداوند براي ما آخرت را برگزيده است…».«دخترم! خداوند به ما هفت امتياز داده که به احدي از اولين و آخرين نداده است: من بهترين و برترين پيامبرانم. جانشين من که شوهر توست، برترين اوصياست. شهيد ما برترين شهداست…».«سوگند به خداوندي که جانم در دست اوست، مهدي اين امت از ماست، که زمين را پر از عدل و داد کند، آن چنان که پر از جور و ستم شده باشد….
منبع: سليم بن قيس/ ص 70-69
نهج البلاغه(حکمت ۳۷۴)؛
و درود خدا بر او فرمود: (و همانند حكمت گذشته، سخن ديگري از امام نقل شد) گروهي، منكر را با زبان و قلب انكار مي كنند، پس آنان تمامي خصلتهاي نيكو را در خود گرد آورده اند. گروهي ديگر، منكر را با زبان و قلب انكار كرده، اما دست به كاري نمي برند، پس چنين كسي دو خصلت از خصلتهاي نيكو را گرفته و ديگري را تباه كرده است. و بعضي منكر را تنها با قلب انكار كرده، و با دست و زبان خويش اقدامي ندارند، پس دو خصلت را كه شريف تر است تباه ساخته و يك خصلت را به دست آورده اند. و بعضي ديگر منكر را با زبان و قلب و دست رها ساخته اند كه چنين كسي از آنان، مرده اي ميان زندگان است. و تمام كارهاي نيكو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهي از منكر، چونان قطره اي بر درياي مواج و پهناور است، همانا امر به معروف و نهي از منكر نه اجلي را نزديك مي كنند، و نه از مقدار روزي مي كاهند، و از همه اينها برتر، سخن حق در پيش روي حاكمي ستمكار است.
خداوند به حضرت داوود (عليه السلام) وحى كرد، نزد دانيال پيغمبر برو و به او بگو ((تو يك بار گناه كردى يعنى ترك اولى كردى)) تو را آمرزيدم، باز دوم گناه كردى، باز آمرزيدم، بار سوم گناه كردى، باز آمرزيدم و اگر براى بار چهارم گناه كنى، ديگر تو را نمى آمرزم. حضرت داوود (عليه السلام) نزد دانيال رفت و سخن خدا را به او اطلاع داد. دانيال به داوود (عليه السلام) عرض كرد: اى پيامبر خدا، تو ماءموريت خود را ابلاغ نمودى. هنگامى كه نيمه هاى شب شد، دانيال به مناجات و راز و نياز با خدا پرداخت و عرض كرد: پروردگارا، پيامبر تو داوود (عليه السلام) سخن تو را به من ابلاغ نمود كه اگر بار چهارم گناه كنم، مرا نمى آمرزى ((به عزتت قسم اگر تو مرا نگاه ندارى - و كمك نكنى - همانا تو را نافرمانى كنم و سپس نيز نافرمانى كنم و با هم نافرمانى كنم.))
خداوند به حضرت داوود (عليه السلام) وحى كرد، نزد دانيال پيغمبر برو و به او بگو ((تو يك بار گناه كردى يعنى ترك اولى كردى)) تو را آمرزيدم، باز دوم گناه كردى، باز آمرزيدم، بار سوم گناه كردى، باز آمرزيدم و اگر براى بار چهارم گناه كنى، ديگر تو را نمى آمرزم. حضرت داوود (عليه السلام) نزد دانيال رفت و سخن خدا را به او اطلاع داد. دانيال به داوود (عليه السلام) عرض كرد: اى پيامبر خدا، تو ماءموريت خود را ابلاغ نمودى. هنگامى كه نيمه هاى شب شد، دانيال به مناجات و راز و نياز با خدا پرداخت و عرض كرد: پروردگارا، پيامبر تو داوود (عليه السلام) سخن تو را به من ابلاغ نمود كه اگر بار چهارم گناه كنم، مرا نمى آمرزى ((به عزتت قسم اگر تو مرا نگاه ندارى - و كمك نكنى - همانا تو را نافرمانى كنم و سپس نيز نافرمانى كنم و با هم نافرمانى كنم.))
خداوند به حضرت داوود (عليه السلام) وحى كرد، نزد دانيال پيغمبر برو و به او بگو ((تو يك بار گناه كردى يعنى ترك اولى كردى)) تو را آمرزيدم، باز دوم گناه كردى، باز آمرزيدم، بار سوم گناه كردى، باز آمرزيدم و اگر براى بار چهارم گناه كنى، ديگر تو را نمى آمرزم. حضرت داوود (عليه السلام) نزد دانيال رفت و سخن خدا را به او اطلاع داد. دانيال به داوود (عليه السلام) عرض كرد: اى پيامبر خدا، تو ماءموريت خود را ابلاغ نمودى. هنگامى كه نيمه هاى شب شد، دانيال به مناجات و راز و نياز با خدا پرداخت و عرض كرد: پروردگارا، پيامبر تو داوود (عليه السلام) سخن تو را به من ابلاغ نمود كه اگر بار چهارم گناه كنم، مرا نمى آمرزى ((به عزتت قسم اگر تو مرا نگاه ندارى - و كمك نكنى - همانا تو را نافرمانى كنم و سپس نيز نافرمانى كنم و با هم نافرمانى كنم.))