رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
10.حضور در مجالس شادی
خانوادهها باید در مجالس شادی دوستان و فامیل که خارج از معیارهای شرعی نباشد، شرکت کنند؛ زیرا همین حضور، عاملی است که سُرور را به همراه میآورد. برای انسان، روزها و موقعیتهایی پیش میآید که بسیار شاد و فرحانگیز است. روزهای عید و برپایی جشنهای عقد و عروسی، از همین قبیل است. انسان بنا بر طبیعت شادیطلب خود، در این مراسم شرکت میکند تا اندوههای درونی خویش را کمتر کند و برای فعالیتهای دیگر آماده شود. روانشناسان معتقدند یکی از راههای مهم رفع افسردگی، حضور در مجالس شادی است.
از دیدگاه شرع، مهم آن است که مجالس شادی، معصیتآلود و توأم با فسق و فجور نباشد؛ بروز شدت شادی در چنین مجالسی، هیچ مانعی ندارد؛ به قول آیت الله خوئی: «دلیلی بر حرمت شادی شدید نداریم.»
آری، بدینسان میتوان خانواده شاد و با نشاط داشت تا در پرتو آن، مسیر رشد و تکامل واقعی را بهخوبی پیمود.
9.معاشرت
خانوادهای که با اقوام و دوستان، به صورت حسابشده و منطقی، رفتوآمد نداشته باشند، معمولاً شاداب نیستند. این گونه خانوادهها، گوشهگیر و افسردهاند. از همین رو، اسلام برای ایجاد روحیۀ شادی و نشاط، توصیۀ فراوانی به «صله رحم» و دیدوبازدید کرده است.
رفتوآمدها باعث زنده ماندن قلب و شادابی روح خواهد شد. امام صادق میفرماید: «به دیدار یکدیگر بروید تا دلهایتان نشاط گیرد و آنگاه سخنان و احادیث ما را یاد کنید که سخنان ما، سبب مهربانی و صمیمیت شما خواهد گشت. اگر به این سخنان چنگ زنید، به رشد و نجات میرسید و اگر آنها را واگذارید، نابود و گمراه میشوید. شما از این سخنان الهام گیرید، نجات و رستگاری شما را ضمانت میکنم.»
فانی ام… آغاز و پایانی ندارم جز خودت
غیر مقدورم که امکانی ندارم جز خودت
……………………………………………
سال ها محتاج نانم از تنور خانه ات
از کسی در سفره ام نانی ندارم جز خودت
امام علي عليه السّلام فرمودند:
اِنَّ صِلَةَ الاَرْحامِ لَمِنْ موجِباتِ الاِسْلامِ وَ اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ اَمَرَبِاِكْرامِها وَ اِنَّهُ تَعالى يَصِلُ مَنْ وَصَلَها وَ يَقْطَعُ مَنْ قَطَعَها وَ يُكْرِمْ مَنْ اَكْرَمَها؛
به راستى كه صله رحم از واجبات اسلام است و خداى سبحان، امر فرموده كه آن را گرامى بدارند و خداوند متعال با هر كس كه صله رحم كند، رابطه برقرار مى كند و با هر كس كه قطع رحم كند، قطع رابطه مى كند و هر كس كه صله رحم را گرامى بدارد، گرامى اش مى دارد.
غررالحکم، ح 3651
روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند.
#داستان
خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.»
روز بعد حضرت داود (ع) به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد.
پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد:
«کیست که هیزمهای مرا بخرد.»
یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید.
حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!»
پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.»
سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت.
وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود.
وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود:
«خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!»
پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد.
حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود.
#شکر
(داستانهای شهید دستغیب ص ۳۰- ۳۱)