رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
#دلنوشته_رمضان
بدون تــو آسمان و زمین، بی تابند!
می بیـــنی؟ ؛
همه دریاها، کاسه شیر، پیشکش کرده اند ؛
تا راهی نشوی…. عـــلی
حسنین…
زینب…
عباس…
التماست می کنند…..
و این مائیم؛ که از پس قرن ها فاصله، التماست می کنیم!
شیعه بدون تو، به کدام دیوار تکیه کند؟
آنقدر در نگاه اهل آسمان عزیزی، که شب تولدت به آغوش خدا را… شب قدر نام گذاشته اند.
تو… همه ی اعجاز خدایی، حیدر…
و ما باز درد نداشتن تو را، برای هزارمین بار، لمس می کنیم.
یگانه دلبر من… ؛
علی… سهم تـــو بود… نه مــا!
که هزار سال است، در انتظار سهممان از آخرین فرزندش، خیره به راه مانده ایم.
امشب، فقیرترین بنده ات منم،
و دستان خالی ام… به امید تحفه ای عظیم، بالا آمده اند!
مــــــن؛ سهمـــــم را می خواهــــــم!!
سهمم را از خانواده علی…
سهمم را از دامان مادر…
مــــن، یوسفـــم را، می خواهــــم؛ خدا
اذن دعا داده ای و اجابتش را ضمانت کرده ای.
من یقین دارم، که مرا، بدون توشه، راهی نخواهی کرد.
✍تمام وجـــودم درد میکند!
گویی زهـرِ تیـــغش
تا همه ی جانم، فـرو رفته است!
💠من این افطار، دعـــوتم؛
بصرف بغض همه ی چاههای مدیــنه!
#سوره_قصص_آیه77 “و احسن کما احسن الله الیک…”
اگر میخواهیم پیش مردم عزیز باشیم باید دو تا کار انجام بدیم.
✅1)چشم ندوختن به امواله مردم😑
✅2)نیکی کردن به مردم
:
🌓🌙هر چیز را از خدا بخواهید؛ حتّی بند کفش را، حتّی قوت روزانه خود را
🔻رهبرانقلاب: یکی از عللِ اینکه گفتهاند حاجات کوچک را هم از خدا بخواهید، این است که به حقارت و تهیدستی خودمان توجّه پیدا کنیم.
🔹اگر خدای متعال کمک نكند، همان بندِ کفش هم به دست ما نخواهد رسید. شاید در راه جیبتان را زدند یا پولتان گم شد و یا مغازه بسته بود و یا حادثهای پیش آمد.
🔹بنابراین، هر چیز را از خدا بخواهید؛ حتّی بند کفش را، حتّی کوچکترین اشیا را و حتّی قوت روزانه خود را.
🔹بگذارید این منِ دروغینِ عظمت یافته در سینه ما - که میگوییم «من» و خیال میکنیم مجمع نیروها ما هستیم - بشکند.
🔺این «من» انسانها را بیچاره میکند. ٧٣/١١/٢٨
🌸
خود علامه خویی گفته است: من در ایامی که در نجف اشرف مشغول تحصیل علوم دینی بودم، بیشتر مقید به آداب و سنن و اوراد و اذکار بودم و گاهی در مجلس پر فیض مرحوم آیتالله سید علی قاضی شرکت میکردم و از انفاس قدسیه آن بزرگوار بهره میبردم تا اینکه روزی به ایشان عرض کردم: چیزی به من یاد بدهید و دستورالعملی بگویید که من انجام بدهم؛ ایشان دستورالعملی را دادند و گفتند: چهل روز به این دستور، عمل کن! و من مشغول انجام آن اعمال شدم و چون روز چهلم شد، برای من حالت مکاشفهای رخ داد و من همه حوادث و چگونگی زندگی و آینده خود را مشاهده کرده و دیدم در بالای منبر درس میگویم و در منزل نشستهام مردم میآیند و میروند، نماز جماعت و مراجعات اینکه رسید به جایی که یک مرتبه شنیدم کسی بالای گلدسته حضرت میگوید: انا لله وانا الیه راجعون، ایها الناس! با کمال تأسف، آیتالله خویی از دنیا رفت و در این جا آن حالت از من برطرف شد و به حال عادی برگشتم.
کتاب «نامداران مکاشفه و کرامت» تألیف حجتالاسلام حمید احمدی جلفایی
و به نقل از سید حسین قاضی قدس الله روحه به آیت الله فاطمی نیا :
این اتفاق در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان و بنا به درخواست آیت الله قاضی به منزل ایشان می روند .آیت الله خویی می گویند نشستم یکوقت دیدم که یک نفر عین من روبه روی من نشسته، اصلا فرقی با من ندارد، گفتم اقا اون کیه روبه رو؟ گفت اون تویی، حالا عجله نکن،فقط دقت کن ببین چه تغییری در این صورتی که میبینی به وجود می آید، میگوید دیدم که این صورت که عین من است و رو به روی من نشسته، یواش یواش تار موهای سفید در محاسنش می افتد، فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم چند تا طلبه آمدند دور من بهشان درس میدم، دیدم اینها زیاد شدند، این محاسن هم یک خورده بیشتر دارد سفید میشود و بالاخره جمعیت زیاد شدند و من در مسجد حلی نجف رفتم روی منبر درس خارج میدهم، همان ها را با چشم سر دارم میبینم که این صورت رفته روی منبر و طلبه ها نشسته اند، فرمود: این تویی، این آینده شماست تو مجتهد میشوی و درس خارج هم میدهی این هم درست است، بعد فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم که یک گوشه ای از اتاق روزنه ای مثل اینکه باز شده، چاپ خانه ایست، دارند حروف چینی میکنند، فرمود:رساله شما دارد انجا چاپ میشود، بعد دیدم این محاسن این صورت سفیدتر شد و بالاخره مراجعات زیادی، استفتاء می آورند، من هم خیلی ضعیف و نحیف شده ام و مراجعین ازدحام کرده اند و بالاخره دیگه این صورت پیرتر شده که به زحمت میتواند بلند شود و بشیند، فرمود: حالا گوش بده یک صدایی می آید، گوش دادم دیدم بلندگو دارد میگوید که: مردم آیت الله العظمی آقای خویی به رحمت خدا رفت، میگوید این را هم شنیدم مسئله تمام شد، نه صورتی نه چیزی، آقای قاضی فرمودند:پسرم این تو بودی، اینی که حالا دیدی تمام آینده تو بود.
سایت مرکز اسلامی امام علی علیه السلام