رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پاسخ: حکيمه خاتون دختر امام جواد (عليه السلام) وعمه امام حسن عسکرى (عليه السلام) کيفيت وچگونگى ولادت حضرت مهدى (عليه السلام) را چنين نقل مى کند:
(ابو محمد امام حسن عسکرى (عليه السلام) کسى را به دنبال من فرستاد که امشب (نيمه شعبان) براى افطار نزد من بيا، چون خداوند امشب حجتش را آشکار مى کند. پرسيدم: اين مولود از چه کسى است؟ آن حضرت فرمود: از نرجس، عرض کردم: من در نرجس خاتون هيچ اثر حملى مشاهده نمى کنم! حضرت فرمود: موضوع همين است که گفتم.
من در حالى که نشسته بودم، نرجس آمد وکفش مرا از پايم بيرون آورد وفرمود: بانوى من! حالتان چطور است! من گفتم: تو بانوى من وخانواده ام هستى. او از سخن من تعجب کرده ناراحت شد وفرمود: اين چه سخنى است؟ گفتم: خداوند در اين شب به تو فرزندى عطا مى کند که سرور وآقاى دنيا وآخرت خواهد شد. نرجس خاتون از سخن من خجالت کشيد.
سپس بعد از افطار، نماز عشاء را به جا آوردم وبه بستر رفتم. چون پاسى از نيمه شب گذشت، برخاستم ونماز شب خواندم. بعد از تعقيب نماز به خواب رفتم ودوباره بيدار شدم. در اين هنگام، نرجس نيز بيدار شد ونماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بيرون رفتم، تا از طلوع فجر با خبر شوم. ديدم فجر اول طلوع کرده ونرجس در خواب است. در آن حال، اين سؤال به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا آشکار نشد. نزديک بود شکى در دلم ايجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسکرى (عليه السلام) از اتاق مجاور صدا زد: (اى عمه شتاب مکن که موعد نزديک است). من نيز نشستم وسوره (الم سجده وياسين) را خواندم. هنگامى که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتى از خواب بيدار شد. (1)
من با شتاب خودم را به او رساندم وپرسيدم: چيزى احساس مى کنى؟
نرجس گفت: آرى. گفتم: نام خدا را بر زبان جارى کن، اين همان موضوعى است که اول شب به تو گفتم. مضطرب مباش ودلت را آرام کن.
در اين هنگام پرده نورى ميان من واو کشيده شد. ناگاه متوجه شدم کودک ولادت يافته است. چون جامه را از روى نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته ومشغول ذکر خدا بود. هنگامى که او را برگرفتم، ديدم پاک وپاکيزه است. در اين موقع، حضرت امام حسن (عليه السلام) صدا زد؛ عمه! فرزندم را نزد من بياور، وقتى که نوزاد را خدمت آن حضرت بردم، وى را درآغوش گرفت، وبر دست وچشم کودک دست کشيد ودر گوش راستش اذان ودر گوش چپش اقامه گفت وفرمود: فرزندم! سخن بگو! پس آن طفل گفت: (اشهد ان لا اله الا الله، واشهد ان محمدا رسول الله). پس از آن به امامت امير المؤمنين (عليه السلام) وساير امامان معصوم عليهم السلام، شهادت وگواهى داد وچون به نام خود رسيد گفت: (اللهم انجزلى وعدى، واتمم لى امرى، وثبت وطأتى، وامل الارض بى عدلا وقسطا). پروردگارا! وعده مرا قطعى گردان وامر مرا به اتمام رسان، ومرا ثابت قدم بدار، وزمين را به وسيله من از عدل وداد پر کن.
روز هفتم که خدمت حضرت امام حسن عسکرى (عليه السلام) رسيدم، ايشان فرزندش را از من طلب کرد. من نيز او را در پارچه اى پيچيده، نزد پدرش بردم. آن حضرت فرمود: پسرم! با من حرف بزن، در اين هنگام، او آيه (ونريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض…) را خواند. (2)
ودر روايت ديگر چنان است که: چون حضرت صاحب الامر عليه السلام متولد شد، نورى از او ساطع گرديد که به آفاق آسمان پهن شد ومرغان سفيد را ديدم که از آسمان به زير مى آمدند وبالهاى خود را بر سر وروى وبدن آن حضرت مى ماليدند وپرواز مى کردند. پس حضرت امام حسن عسکرى (عليه السلام) مرا آواز داد که اى عمه، فرزند را برگير وبه نزد من بياور، چون برگرفتم، او را ختنه کرده وناف بريده وپاک وپاکيزه يافتم وبر ذراع راستش نوشته شده بود: (جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا). (3)
بارى مهدى موعود (عليه السلام) به گونه اى پا به عرصه وجود گذاشت که از خود کرامات بسيارى را نشان داد. وبدين ترتيب بود که وجود مقدس ولى عصر (عجل الله فرجه) در روز جمعه نيمه شعبان سال 255 هجرى قمرى متولد شد.
واما راجع به قسمت دوم سؤال بايد گفت: از روايات چنين استفاده مى شود که امام عسکرى (عليه السلام) را به خاطر مولودى که موعود مظلومان جهان است، چنان تحت نظر داشتند که وقتى امام زمان (عجل الله فرجه) متولد شد، امام عسکرى (عليه السلام) حتى با نزديکان خود هم با ايماء واشاره سخن مى گفت، تا مبادا کسى سخن آن امام را شنيده وبه دولت گزارش دهد، وايجاد خطر کند.
چنان که در کتاب (غيبت) شيخ طوسى (رحمة الله عليه) روايت کند: (احمد بن اسحاق قمى از امام حسن عسکرى (عليه السلام) در خصوص صاحب الزمان (عجل الله فرجه) سؤال کرد، حضرت با اشاره دست او را متوجه نمود که او زنده وسالم است). (4)
(2) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 51، ص 19.
(3) منتهى الآمال، محدث قمى، ج 2، ص 285.
اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى حُسْنِ قَضَائِكَ، وَ بِمَا صَرَفْتَ عَنِّى مِنْ بَلائِكَ، فَلا تَجْعَلْ حَظِّى مِنْ رَحْمَتِكَ مَا عَجَّلْتَ لِى مِنْ عَافِيَتِكَ فَأَكُونَ قَدْ شَقِيتُ بِمَا أَحْبَبْتُ وَ سَعِدَ غَيْرِى بِمَا كَرِهْتُ.
خداوندا، تو را سپاس مى گويم بر حسن تقدير تو كه بلا را از من دور كردى اما بهره مرا از رحمت خود، در اين تندرستى عاجل منحصر مساز، كه خوشى من عاقبت موجب بدبختى شود و ديگران از آن چه مرا ناخوش مى آيد سعادتمند گردند.
وَ إِنْ يَكُنْ مَا ظَلِلْتُ فِيهِ أَوْ بِتُّ فِيهِ مِنْ هَذِهِ الْعَافِيَةِ بَيْنَ يَدَيْ بَلاءٍ لا يَنْقَطِعُ وَ وِزْرٍ لا يَرْتَفِعُ فَقَدِّمْ لِى مَا أَخَّرْتَ، وَ أَخِّرْ عَنِّى مَا قَدَّمْتَ.
و اگر اين عافيت كه روز و شب از آن برخوردارم، بلايى به دنبال دارد ناگسستنى و بارى بر دوش من نهد ننهادنى، پس آن چه تاءخير انداخته اى پيش فرست، و آنچه كه پيش فرستادى به تاءخير انداز؛
حدیث سی و نهم
ای فرزند آدم سخاوتمند باش که سخاوت از زیبایی یقین است ، و یقین از ایمان ، و ایمان از بهشت است.
ای فرزند آدم بپرهیز از خساست که خساست از کفر است ، و کفر از دوزخ می باشد.
ای فرزند آدم بپرهیز از فریاد ستمدیدگان و اگر نبود که من چشمی پوشی و آمرزش را دوست می داشتم هیچگاه آدم را با گناه آزمایش نمی کردم تا دوباره او را به بهشت بازگردانم.
ای فرزند آدم ایمان اگر نبود که گذشت در نزد من بهترین چیز است هیچگاه کسی را با گناه نمی آزمودم.
ای فرزند آدم ایمان و معرفت را بدون درخواست و زاری به تو بخشیدم پس چگونه با وجود درخواست و زاریت از بخشش بهشت و آمرزش به تو بخل ورزم.
ای فرزند آدم چون بنده ای به من تمسک جوید او را هدایت کنم و چون امر خویش را به من واگذارد او را کفایت کنم ، و اگر به دیگری واگذارد رشته های امر او را در آسمانها و زمین از هم بگسلم.
ای فرزند آدم نماز نیمروز را رها مکن که برای نمازگزار آن هر آنچه آفتاب بر آن می تابد دعا می کند.
ای فرزند آدم فرمان مرا پایمال نمودی و گرفتار معصیت من شدی ، پس چه کسی است که فردای قیامت تو را از عذاب من برهاند ؟!
ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻄﻠﺐ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ «ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ» ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺩﻭ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﮐﺎﻣﻼ ﻣﺘﺒﺎﯾﻦ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺁﻥﭼﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺣﺠﺎﺏ ﻣﯽﺷﻮﺩ, ﻣﻐﺎﻟﻄﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ ﻟﻔﻈﯽﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺭﺥ ﻣﯽﺩﻫﺪ.
ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﮊﻩ - ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ - ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺩﻭ ﺣﯿﺚ ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ ﻭ ﺩﻭ ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﮐﺎﻣﻼ ﻣﺘﺒﺎﯾﻦ ﺍﺳﺖ:
ﺍﻭﻝ: ﺣﯿﺚ ﻣﻨﻔﯽ ﻭ ﺳﻠﺒﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻣﺤﺮﻭﻣﯿﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ «ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﺍﺯ» ﻧﺎﻣﯿﺪ. ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺎﺭﺝ ﺑﻪ ﺷﺨﺺ ﺗﺤﻤﯿﻞ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ «ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﺍﻧﻔﻌﺎﻟﯽ» ﻧﯿﺰ ﻧﺎﻣﯿﺪ.
ﺩﻭﻡ: ﺣﯿﺚ ﺍﯾﺠﺎﺑﯽ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﺭﺍ «ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﺑﻪ» ﻧﺎﻣﯿﺪ. ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﺑﻪﻣﻌﻨﺎﯼ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﮐﺮﺩﻥ, ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩﺍﺩﻥ, ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﺷﺪﻥ ﻭ ﻣﻌﺎﻧﯽﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﺒﯿﻞ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺜﺎﻝ ﺷﺨﺺ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ﻣﻦ ﺣﯿﻄﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺗﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ. ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﻪﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﺨﺘﺺ ﺑﻪ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮﺭﻭﯼ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﺷﺪﻩﺍﻡ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﻮﺩ ﺷﺨﺺ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ «ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﻓﻌﺎﻝ» ﻧﯿﺰ ﻧﺎﻣﯿﺪ.
ﺣﺎﻝ ﺑﻪﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﺣﺠﺎﺏ ﺍﺯ ﻧﻮﻉ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﻉ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﻣﻨﻔﻌﻞ. ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﻓﻌﺎﻝ, ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺗﻮﺍﺑﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺁﻥﻫﺎ «ﺍﺭﺯﺵﺍﻓﺰﺍﯾﯽ ﺷﺊ» ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩ. ﯾﻌﻨﯽ ﺷﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﺳﺘﻪ, ﺍﺯ ﻫﺮﺟﺎﯾﯽ ﺷﺪﻥﺍﺵ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ, ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺯﺷﺶ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺣﯿﻄﻪ ﺧﺎﺹ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺩﺭﯼ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ. ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﻭﻝ, ﻋﻤﯿﻖﺗﺮ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭﺵ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﺍﺳﺖ.
ﺩﯾﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵ ﺳﻌﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﺨﺘﺺ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽﻫﺎﯼ ﻭﺟﻮﺩﯼ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﺵ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻭ ﻋﻤﯿﻖﺗﺮ ﮐﻨﺪ. ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ ﺣﺠﺎﺏ, ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻧﻮﻋﯽ ﺍﺧﺘﺼﺎﺻﯽﺳﺎﺯﯼ ﺍﺳﺖ, ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﻦ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﻭﻗﻮﻉ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﯼ ﻫﺮﺯﻩﻣﺂﺑﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻋﺮﺻﻪ ﺟﻨﺴﯿﺘﯽ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻣﻘﺪﻭﺭ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺯﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﺧﺎﺹ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﻻﯼ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﺪ. ﯾﻌﻨﯽ ﺗﺎ ﺯﻥ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺷﻮﺩ, ﻫﯿﭻ ﻋﺎﻣﻞ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﻭﻟﻮ ﺩﯾﻦ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪﯼ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺗﻀﻤﯿﻦ ﮐﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﻋﺮﺿﻪ ﻭ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻧﯿﺰ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﻌﮑﻮﺱ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ, ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺑﻪﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﯾﻦ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﺧﺘﺼﺎﺻﯽﺳﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﻋﺮﺻﻪﻫﺎﯼ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ, ﺍﺯ ﻋﺮﺿﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺁﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﺳﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺭﺯﺵ ﺯﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺧﻮﺏ ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﺮﺑﯿﺘﯽ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﭼﻪ ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺤﺮﻭﻣﯿﺘﯽ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﺠﺎﺏ ﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻧﮑﻨﻨﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﺻﻞ ﺣﺠﺎﺏ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺍﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺤﺠﺒﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺰﺍﯾﺎﯼ ﺑﯿﺸﻤﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺣﺠﺎﺏ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺍﺳﺖ.ﺩﺭ ﺁﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ ﻣﺎ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﺣﺠﺎﺏ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﻢ ﻭ ﻋﻼﻗﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ.
کانال اباصالح المهدی (عج)
https://telegram.me/Abasallehkanall255allmahdi
و درود خدا بر او فرمود: شما را به پنج چيز سفارش مي كنم كه اگر براي آنها شتران را پرشتاب برانيد و رنج سفر را تحمل كنيد سزاوار است. كسي از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از يكي سوال كردند و نمي داند، شرم نكند، و بگويد، نمي دانم، و كسي شرم نكند در آنچه نمي داند بياموزد، و بر شما باد به شكيبايي، كه شكيبايي، ايمان را، چون سر است بر بدن، كه ايمان بدون شكيبايي چونان بدن بي سر ارزشي ندارد.