رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
نهج البلاغه
خطبه۴۱-وفاداري و نهي از منكر
پرهيز از حيله و نيرنگ :
اي مردم! وفا همراه راستي است، كه سپري محكمتر و نگهدارنده تر از آن سراغ ندارم، آن كس كه از بازگشت خود به قيامت آگاه باشد خيانت و نيرنگ ندارد. اما امروز در محيط و زمانه اي زندگي مي كنيم كه بيشتر مردم حيله و نيرنگ را، زيركي مي پندارند، و افراد جاهل آنان را اهل تدبير مي خوانند. چگونه فكر مي كنند؟ خدا بكشد آنها را؟ چه بسا شخصي تمام پيش آمدهاي آينده را مي داند، و راههاي مكر و حيله را مي شناسد ولي امر و نهي پروردگار مانع اوست، و با اينكه قدرت انجام آن را دارد آن را به روشني رها مي سازد، اما آن كس كه از گناه و مخالفت با دين پروا ندارد از فرصتها براي نيرنگ بازي، استفاده مي كند.
امام باقر عليه السّلام فرمودند:
الصلاة عمود الدين ، مثلها كمثل عمود الفسطاط اذا ثبت العمود ثبتت الاوتاد الاطناب و اذا مال العمود و انكسر لم يثبت وتد و لاطنب ؛
نماز ستون دين است ، مثل نماز همانند عمود و ستون خيمه است كه هرگاه ستون ثابت باشد طنابها و ميخها و پرده آن ثابت است .هنگامى كه ستون آن كج و شكسته شود هيچ كدام از آنها استوار نمى ماند.
بحارالانوار، ج 82، ص 218.ميزان الحكمه ، ج 5، ص 369
ای درس اخلاق مرحوم آیت الله مجتهدی رحمةالله علیه:
شکر نعمت به زبان نیست به صحیح عمل کردن است
این توفیقی است که آدم نعمتهای خدا را به جا مصرف کند. اگر به جا مصرف کند شکر است، نه این که به زبان، الهی شکر میگوید شکر کرده باشد. به نامحرم دارد نگاه میکند و میگوید الهی شکر، این شکر نکرده است دارد گناه میکند. شکر آن است که نعمتهایی را که خدا داده استفاده کنی. گوش داده باید نصیحت بشنوی، موعظه و قرآن بشنوی، حرف خوب بشنوی، با این گوش اگر غیبت شنیدی شکر نکردی بلکه آخر عمر کر میشوی.
اصلا نعمت را میگیرند، نه تنها در آخرت بلکه در دنیا. «إن عذابی لشدید»؛ شکر نعمت نمیکنند، در نتیجه نعمت را میگیرند. خداوند میفرماید: ما به بعضیها ثروت میدهیم ببینیم با این ثروت چه کار میکنند؟ افرادی مراجعه میکنند کمک میخواهند، آیا به آنان کمک میکنند؟ اگر کمک کنند ما این ثروت را زیاد میکنیم و گرنه نعمت را میگیریم. این ثروتمند ورشکست میشود.
شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند
هر که شکر نعمت کرده زیاد شده. سعدی میگوید:
هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر میآید مفرح ذات. پس در هر نعمتی شکری لازم.
از دست و زبان که برآید کز عهد شکرش به در آید
کسی که خدا را برای خالی بودن سفرهاش شکر میکرد
اولیای خدا در نداری هم شکر میگویند. همین که ما شکر میکنیم، خود این هم شکر دارد. 52 سال قبل خدمت همسر آقای زاهد رفتم. ایشان یکی از اولیای خداست. شب رفت منزل به عیالش گفت شام بیاور. گفت: شام نداریم. گفت: روغن بیاور چراغ روشن کنیم. عیالش گفت: نداریم. حاج خانم زاهد میگوید خوشترین شبهای این ولی خدا آن شب بود، تا صبح خدا را شکر کرد و میگفت: خدایا چه کار خوبی کردم که 2 نعمت به من دادی؟ یکی سفرهام را خالی از نان کردی و یکی چراغم را بی روغن کردی.
یکی از صفات متقین شکرگویی در هنگام فقر است
یعنی نداری هم شکر میکرد. حالا اگر 2 ساعت برق برود چقدر به دولت غر میزنند. آقای شیخ محمد زاهد میگفت: اگر دندان طمع آدم کشیده میشد، اینقدر چشم به دنیا نمیدوخت. میفهمید آدمهایی بودند که در نداری هم خوش بودند. حالا کی ما اینطوری هستیم؟ لذا یکی از اوصاف متقین این است که در حال نداری هم خوشند و خدا میگوید: افرادی که تقوا ندارند در حالی که وضع مالشان خوب است، خوب هستند اما وقتی که وضع مالیشان بد میشود دیگر خدا را فراموش میکنند.
هر دم سرت به درد آید نالان شوی و به سوی من آیی چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی
یک عده این طوری هستند، تا وضعشان خوب است میگویند خدا، همین که وضعشان بد میشود خدا را فراموش میکنند. ولی بعضیها هستند که با تقوایند. حضرت مولای متقین در خطبه همام که اوصاف متقین را بیان میکند، میفرمایند: متقین یکی از صفاتشان این است که وقتی وضعشان خوب نیست خدا را شکر میکنند و این را از ناحیه خدا میدانند و میگویند صلاح بوده پول نداشته باشم
توکل به خدا، از بالندگی
توکل از اصول اخلاقی است که در زندگی انسان کاربرد وسیعی دارد و در جای جای زندگی عامل سعادت و بالندگی انسان است. به امام حسن علیهالسلام گفته شد: اباذر میگفت: فقر در نزد من بهتر از دارایی و بیماری برایم محبوبتر است تا تندرستی.
[صفحه 148]
امام حسن علیهالسلام فرمود:
قال علیهالسلام:
رحم الله أباذر. اما أنا أقول: من اتکل الی حسن الاختیار من الله لم یتمنی أنه فی غیر الحال التی اختارها الله له، لعمری یابن آدم الطیر لا تأکل رغدا، و لا تخبأ لغد، فالطیر احسن ظنا منک بالله عزوجل [192].
امام حسن علیهالسلام فرمود:
(خدا اباذر را رحمت کند، اما من میگویم هر کس به حسن اختیار خداوند اتکال داشته باشد گمان نرود که او در غیر آن وضعیتی باشد که خداوند برای او برگزیده است. به جانم سوگند! ای آدمیزاد! پرنده بیمحابا نمیخورد و برای فردا ذخیره نمیکند و تو بیمحابا میخوری و برای فردایت ذخیره میکنی، پس پرنده از تو بهتر حسن ظن به خداوند دارد.)
و در حدیث دیگری آمده است در پاسخ به آن سخن نقل شده از اباذر فرمود:
قال علیهالسلام:
رحم الله أباذر، أما أنا قأقول: من اتکل علی حسن اختیار الله له لم یتمن شیئا، و هذا حد الوقوف علی الرضی بما تصرف به القضاء.
و بعبارة اخری: من لم یتمن غیر ما اختار الله له فقد اتکل علی حسن اختیار الله فهذا حد الوقوف علی الرضا بما یعرف القضا [193].
[صفحه 149]
امام حسن علیهالسلام فرمود:
(خدا اباذر را بیامرزد. اما من میگویم: هر کس به حسن اختیار خداوند اتکال کند، بیمی بر او نباشد، و این حد وقوف بر رضا است که قضا بدان بازگردد.
و در عبارتی دیگر: هر کس جز آن را که خداوند برگزیده، آرزو نکند، به حسن اختیار خداوند اتکال کرده است و این مرز وقوف بر رضا به قضای شناخته شده است.)
[صفحه 153]
بازکن فاطمه جان این در را…
ای فاطمه جان! من تصویر نگرانی های او را می بینم…. من، عمری است که پیغامبر خبر مرگ آدمیانم، اما تاکنون هیچ مصیبتی، چنین دل لرزان نبوده است! و من از کسی تاکنون اذن ورود نگرفته ام جز پدر تو که محبوب ترین خلایق نزد خداوند است!
بازکن فاطمه جان این در را…، چندی نخواهد گذشت که هنگام رفتنت، بر لبخند غریبانه ات، خواهم گریست!
چشمان صد حسینیه ات را گریستم
ما یتیم شده ایم
حتی گذشت قرن ها نتوانسته این گرد غمناک یتیمی را از گونه هایمان پاک کند.
می گویند خاک سرد است و فراموش کار؛ اما داغ دل ما که هنوز می جوشد و از چشم هامان سرریز می شود به یادتان.
ما همه فرزندان شما هستیم. درست است که زمان و مکان، فاصله انداخته بین حضورمان؛ اما برای شما که نگاه آسمانی تان عبور می کند از لامکان، دلجویی از فرزندان یتیم، آسان است. ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ! ما همه یتیمان شماییم؛ حتی اگر از نسل پاک علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام نباشیم، حتی اگر بوی مدینه هم به مشاممان نرسیده باشد، حتی اگر مهمان یک لحظه کعبه هم نباشیم، حتی اگر پایمان را هم از محدوده شهرهامان بیرون نگذاشته باشیم؛ شما پدرمان هستید، جدمان و همه هستی مان.
یا ضامن ثامن!
در سرزمین ما تنها غروب غمگین نیست، که طلوع خورشید هم از سمت مغرب شماست؛ از مشهدِ آفتاب… در کشور ما، کعبه در خراسان است… ما از باب الجواد، مُحرِم می شویم… پای پنجره فولاد حج می گزاریم… عطش حاجاتمان را سقاخانه لطفتان فرو می نشاند… نداشته هامان را برایتان به سوغات می آوریم؛ دردها و غم هامان را و هر بار، دارا و آرام و ایمن باز می گردیم…
یا حضرت عشق!
دیگر بار آمده ایم…
این صحن سیاهپوش دل هامان… این دیدگان جانمان…؛ قدم بگذار و آتش سوگمان را «سلام» کن…
اینک «پدری مهربان» از دنیا می رود، پدری بی مانند جهان را ترک می گوید و آنگاه که بی تابی و بی قراری دخترش را نظاره می کند خطاب به او چنین می فرماید: «فاطمه عزیزم، غصه به خود راه مده که تو اوّلین کسی هستی که به دیدار من می شتابی.