رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
درس حضرت آیت الله حق شناس (ره): توسل به اباعبدالله(ع) برای عالم شدن بدون رفتن به مدرسه!!
يك کسی به حضرت اباعبدالله(ع) متوسل شد و گفت:آقاجان! از شما میخواهم که بدون رفتن به مدرسه، به من علم بدهيد! دعايش مستجاب نشد. (اين حاجت غيرعقلايي است) بعد متوسل به حضرت عباس(ع) شد. (ایشان هم زود تكليف را معين ميكند) در خواب دید حضرت تشریف آوردند و فرمودند: يك چوب و فلكي بياوريد و اين آقا را به فلک ببندید و با چوب بزنید! عرضه داشت: آقا! من چه خطایی كردهام؟ فرمودند: تو يك حاجت خلاف قاعدهای ميخواهي. تو بايد به مدرسه بروي و درس بخواني. اگر بار دیگر از اين حرفها زدي؛ ايندفعه هشت تا چوب خوردي، دفعهی ديگر شانزده تا خواهی خورد! يك صلوات بفرستيد.
پای صحبت هر کسی نمیتوان نشست
«ولا علم الا من عالمٍ رباني». لقمان حكيم(ع)- که حضرت سليمان(ع) و داود(ع) و انبیاء الهی پاي منبر او مینشستند- به فرزندش میفرماید: «يا بني اختر المجالس علي عينك». یعنی مجالسي كه برای یادگیری موعظه میروی، از چشمت عزیزتر است.(بعضیها اینطور معنی کردهاند) یعنی باید خيلي دقت كنید. بعضی از سخنرانها کجسلیقه هستند و گاهاً روایتی را اشتباه معنی میکنند. آنوقت شما در گمراهی میافتید.
در گذشته برای سخنرانی از مجتهدین اجازه میگرفتند
درگذشته اگر کسی میخواست سخنرانی بکند؛ از مجتهدین اجازه میگرفت، باید از تمام جهات اخلاقی و علمی مورد تأیید قرار میگرفت، تا مجاز به سخنرانی بشود.
آنها بیدارند و ما خوابیم (رؤیایی دربارهی مرحوم بهبهانی(ره))
خدا رحمت كند حضرت آقاي بهبهاني(ره) را -كه بعضيها پشت سر ايشان بعضي صحبتها ميكردند- بنده در عالم رؤيا ديدم كه ايشان کنار مرحوم آقاي بروجردي(ره)وارد شدند و با اشاره به بنده فرمودند: دیروز کتابهای مرا فروختند و ایشان کتاب خیارات مرا خریده است! (روز گذشته کتابهای ایشان را در معرض فروش گذاشته بودند و بنده یک کتابی راجع خیارات مکاسب به سه تومان خریده بودم) ببینید، داداشجون! آنها بیدارند و ما خوابیم
@salehintehran
حضرت آیت الله حق شناس(ره): اثر قرائت قرآن
ميفرمايد: بعضيها چون نميتوانند متهجد باشند و بيداري بكشند، ما از راه قرائت قرآن آنها را به سعادت آيندهشان متوجه ميكنيم.
«و قال صلّياللهعليهوآلهوسلّم ان القلوب تصدعكما يصدع الحديد فقيل يا رسول الله و ما جلاؤها فقال تلاوة القرآن و ذكر الموت».
جهان معاصر، علم بدون اخلاق
اگر در كنار علم، اخلاق نباشد، همين وضعيتي ميشود كه امروز مشاهده ميكنيد. علم هست؛ ولی اخلاق نيست. در نتيجه، هر كسی كمال خودش را در اين ميداند كه بيشتر بُكُشد!
علم حقیقی
اما اينها كه علم نيستند، علم حقيقي آن چيزي است كه غايت خلقت بشر است. علم به اينكه دلهاي شما بواسطهی صحبتهاي متفرقه و غير مرضي پروردگار در حجاب ميرود، گرد و غبار ميگيرد، چرك ميشود، پرده ميگيرد. و العياذ بالله بخاطر برخوردهاي نامشروع این عوارض پیدا میشود. آنوقت، علاج همهی اينها قرائت قرآن است، قرائت قرآن با تفكر. يك صلوات بفرستيد.
حضرت آیتالله جاودان؛
امام حسین چه زمانی قیام کرد؟ بفرمایید؟ بیست و هشتم ماه رجب از مدینه بیرون آمد. چرا؟ چون از ایشان خواسته بودند که با یزید بیعت کند. یزید چه زمانی بر سر کار آمده بود؟ پدرش معاویه پانزدهم ماه رجب به جهنم رفته بود. پانزدهم ماه رجب. این هم شکار بود. تا خبرش کرده بودند و آمده بود، دو سه روز طول کشیده بود. بعد هم دو سه روز طول کشیده بود تا مردم با او بیعت کنند و حالا او بر مسند بنشیند. یعنی مثلا پنج شش روز گذشته. پس اصلا هنوز نرسیده بود هیچ کاری بکند. پس چرا یک مرتبه امام حسین قیام کرد؟ قیام کرد برای چه چیز یزید؟ یزید هنوز کاری نکرده. یزید هنوز کاری نکرده. پنج شش روز است بر مسند نشسته. یزید خودش منکر است. چرا منکر است؟ شراب خوار است. علنی. یعنی مجلس دربار، مجلس شراب است. علنی. قبلی ها همچین کاری نمی کردند. من شرح احوال همین فسق و فجورهای یزید را نوشته ام. حالا نمی خواهم برایتان بخوانم. مورخ اهل سنت است. شرح فسق و فجورهای یزید را نوشته. شاید یک ذره هم کم گذاشته. شرح احوال پدرش را که نوشته آدم حسرت می خورد که ای کاش من هم مثل این بودم. انقدر برایش خوب نوشته. یعنی انقدر پنهان می کردند. اما حالا این که سر کار آمده، سگ باز است، میمون باز است. عرضم به حضورتان شراب خوار است. قمارباز است. همه چیز است. همه چیز. علنی. پس ببینید خود یزید منکر است. امام حسین آمده و با خود یزید جنگ دارد. نه با کارهای یزید. می خواهد یزید نباشد. رضاخان در راهروهای مجلس با مدرس برخورد کرد. گفت از من چه می خواهی. فرمود می خواهم که تو نباشی. که تو نباشی. اصلا می خواهم تو نباشی. خدا رحمتش کند. می خواهم تو نباشی. یزید منکر است. منکر است. نه کارهایش منکر است. کارهایش منکر است ها. اما خودش منکر است. می خواهم این نباشد. چرا؟ این بر مسند پیغمبر نشسته است. بدترین آدم روزگار. فاسق ترین آدم روزگار. این یک بدعت است. این بدعت نباید باشد. همه قبلی ها ظواهر را حفظ می کردند. ظواهر را حفظ می کردند. اینکه ظواهر را حفظ می کردند جدی است ها. ظواهر را حفظ می کردند. خب. الان یک نفر آمده بر سر مسند پیغمبر نشسته که هیچ چیز را حفظ نمی کند. هیچ حدی را حرمت نگاه داری نمی کند. این یک بدعت شده. امام حسین می خواسته این بدعت نباشد. حکومت یزید یک بدعت است. ببینید حکومت یزید. حکومت یزید یک بدعت است. خلافت یزید یک بدعت است. امام حسین می خواست این بدعت نباشد. این هم خیلی ساده نشد. یعنی آن بحث که… بحث قبلی خیلی جدی بودها. بارهای دیگر هم هِی عرض کرده ام. هی عرض کردم. کوشیده ام که دوستان مان با همدیگر هم فکر شویم. نمی دانم چقدر شدیم.
نهج_البلاغه
شماره_115
حکمت_269
علی (ع) فرمود : مردم در دنیا دوگونه عمل میکنند يكى در دنيا، براى دنيا كار مى كند دنیا او را از آخرت مشغول داشته است و مى ترسد كه بازماندگانش گرفتار فقر شوند ولى (از فقر معنوى اخروى) خويش را در امان ميداند چنين كسى عمر خود را براى سود ديگران نابود مى كند و آن (گروه) ديگر در دنيا براى پس از دنیا كارمى كند پس بى آنكه كار كند بهره وى از دنيا پیش او میآید پس هر دو بهره (دنیا و آخرت) را با هم میبرد و مالک هر دو سرا میشود و در درگاه خداوند آبرومند خواهد بود از خدا چیزی نمیخواهد که او را از آن منع کند.
قُلْ فَلِلَّـهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ
بگو برهان رسا برای خداست.
روایات متعددی از پیامبراعظم صلی الله علیه و آله در تاکید بر این که برهان رسای پس از او,
اهل بیتشان یعنی امیر المومنین و فاطمه زهرا و فرزندانشان هستند وارد شده است که از آن جمله است:
علی بن محمد بن شاذان- در کتابی که در آن صد منقبت از مناقب اهل بیت علیهم السلام از طریق عامه
را جمع نموده- به سند خود از ابی سلیمان چوپان رسول خدا صلی الله علیه و آله در داستان معراج روایت میکند
که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:… پس خدای متعال به من فرمود: به سمت راست عرش بنگر, پس
نگاه کردم و ناگهان علی فاطمه و حسن و حسین و علی بن حسین و محمد باقر و جعفر صادق و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و مهدی را در فضایی از نور دیدم که
ایستاده و نماز میخوانند…
پس خدای تبارک تعالی فرمود: ای محمد! اینان همان حجت[ها] هستند.۲
.
۱_سوره انعام آیه ۱۴۹
۲_المناقب المائة, منقبت ۳۲ ص ۲۱؛ بحارالانوار ج ۱۵ ص ۲۴۱؛ الطرائف ج ۱ ص ۱۷۳.