در محضر استاد
حضرت آیتالله جاودان؛
امام حسین چه زمانی قیام کرد؟ بفرمایید؟ بیست و هشتم ماه رجب از مدینه بیرون آمد. چرا؟ چون از ایشان خواسته بودند که با یزید بیعت کند. یزید چه زمانی بر سر کار آمده بود؟ پدرش معاویه پانزدهم ماه رجب به جهنم رفته بود. پانزدهم ماه رجب. این هم شکار بود. تا خبرش کرده بودند و آمده بود، دو سه روز طول کشیده بود. بعد هم دو سه روز طول کشیده بود تا مردم با او بیعت کنند و حالا او بر مسند بنشیند. یعنی مثلا پنج شش روز گذشته. پس اصلا هنوز نرسیده بود هیچ کاری بکند. پس چرا یک مرتبه امام حسین قیام کرد؟ قیام کرد برای چه چیز یزید؟ یزید هنوز کاری نکرده. یزید هنوز کاری نکرده. پنج شش روز است بر مسند نشسته. یزید خودش منکر است. چرا منکر است؟ شراب خوار است. علنی. یعنی مجلس دربار، مجلس شراب است. علنی. قبلی ها همچین کاری نمی کردند. من شرح احوال همین فسق و فجورهای یزید را نوشته ام. حالا نمی خواهم برایتان بخوانم. مورخ اهل سنت است. شرح فسق و فجورهای یزید را نوشته. شاید یک ذره هم کم گذاشته. شرح احوال پدرش را که نوشته آدم حسرت می خورد که ای کاش من هم مثل این بودم. انقدر برایش خوب نوشته. یعنی انقدر پنهان می کردند. اما حالا این که سر کار آمده، سگ باز است، میمون باز است. عرضم به حضورتان شراب خوار است. قمارباز است. همه چیز است. همه چیز. علنی. پس ببینید خود یزید منکر است. امام حسین آمده و با خود یزید جنگ دارد. نه با کارهای یزید. می خواهد یزید نباشد. رضاخان در راهروهای مجلس با مدرس برخورد کرد. گفت از من چه می خواهی. فرمود می خواهم که تو نباشی. که تو نباشی. اصلا می خواهم تو نباشی. خدا رحمتش کند. می خواهم تو نباشی. یزید منکر است. منکر است. نه کارهایش منکر است. کارهایش منکر است ها. اما خودش منکر است. می خواهم این نباشد. چرا؟ این بر مسند پیغمبر نشسته است. بدترین آدم روزگار. فاسق ترین آدم روزگار. این یک بدعت است. این بدعت نباید باشد. همه قبلی ها ظواهر را حفظ می کردند. ظواهر را حفظ می کردند. اینکه ظواهر را حفظ می کردند جدی است ها. ظواهر را حفظ می کردند. خب. الان یک نفر آمده بر سر مسند پیغمبر نشسته که هیچ چیز را حفظ نمی کند. هیچ حدی را حرمت نگاه داری نمی کند. این یک بدعت شده. امام حسین می خواسته این بدعت نباشد. حکومت یزید یک بدعت است. ببینید حکومت یزید. حکومت یزید یک بدعت است. خلافت یزید یک بدعت است. امام حسین می خواست این بدعت نباشد. این هم خیلی ساده نشد. یعنی آن بحث که… بحث قبلی خیلی جدی بودها. بارهای دیگر هم هِی عرض کرده ام. هی عرض کردم. کوشیده ام که دوستان مان با همدیگر هم فکر شویم. نمی دانم چقدر شدیم.