رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
اگر خانم ها
اگر خانم ها به اين باور برسند كه سادگى را زيور خويش بسازند قطعاً محتاج نگاه ديگران نخواهند بود …
اگر خانم ها
اگر خانم ها به اين باور برسند كه روزى طراوت جوانى با وجودشون وداع ميگويد و همين كبوتر زيبايى از آشيانه اش پَر ميكِشَد و چروك هاى ناخوانده بصورت ناخواسته بر چهره زيبايش مى نشيند ، اينقدر زيبايى ها رو به رُخِ جامعه نِمى كِشيدند …
اگر خانم ها
اگر خانم ها به اين باور برسند كه اين زمان كوتاه جوانى را به بهترين وجه طِى كنند ، هرگز اين زمان كم را عرصه تاخت و تاز تحركات جنسى خودشون نِمى ساختند
تشابه فرد بَزَك كرده با مساكين
دختران و زنان بَزَك كرده را همچون در مساكين و تهيدستان ميشه مثال زد كه محتاج به نگاه ديگران هستند …
نكته سنجى اين پُست
گاهى همين تحركات علاوه بر بيدار كردن شهوت مردان ، نوجوانان معصوم را به سن بلوغ زودرسِ جنسى ميكِشاند
علامه مصباح یزدی
ما در دوران خاصى از تاريخ به سر مىبريم كه در طول تاريخ كشورمان و در طول تاريخ اسلام، اگر بى نظير نبوده قطعاً كم نظير بوده است.
اگر احتياط آميز بگوييم كم نظير بوده ولى عقيده شخصى من اين است كه بى نظير مىباشد.
وضعيتى كه در دهه هاى اخير در كشور ما پديد آمد و الطاف و عناياتى كه خداى متعال به اين مردم فرمود و اين انقلاب عظيم در اين كشور روى داد و بركات بى شمارى را به ارمغان آورد، در طول تاريخ كشور ما، سابقه نداشته است و در جاهاى ديگر هم به اين شكل سراغ نداريم.
البته ممكن است كمبودها و احياناً لغزشها و اشتباهاتى هم وجود داشته باشد، آنها را انكار نمىكنيم؛ ولى آنچه از سوى خداى متعال به اين مردم عنايت شد بالاتر از آن است كه ما بتوانيم تبيين و ارزشگذارى كنيم.
اين نعمت عظيم، با تفاوت مراتب، شبيه انقلابى است كه به دست رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) در عالم تحقق پيدا كرد و به همان اندازه كه عظمت دارد داراى آفت نيز هست و به همان مقدار كه براى ما نعمت و بركت به دنبال داشته وظيفه و تكليف نيز آورده است.
pshnjبراى درمان حسادت در بزرگسالى، ابتدا شناخت ریشه آن ضرورى است تا بتوان با مقابله و از بین بردن آن، حسادت را درمان نمود.مىتوان گفت: ریشه اصلى حسادت ضعف فکرى در نحوه تلقى امور و بدبینى است; اگر کودک نسبتبه نوزاد حسادت مىورزد که چرا پدر یا مادر به او محبت مىکنند، براى این است که احساس مىنماید ممکن نیست پدر یا مادر هر دوی آنها را دوستبدارند; یا اگر اسباب بازى و چیزى از این نوع در کار است، احساس مىکند فقط همین یکى است و دستیابى به مثل آن امکان ندارد.البته این مساله در سالهاى اولیه رشد ناآگاهانه یا نیمهآگاهانه است، ولى در سالهاى بالاتر، به دلیل آگاهى بیشترى که فرد نسبتبه حالات خود و قوانین هستی پیدا مىکندمی توان گفت آگاهانه و به دور از عذر است ، زیرا این بدبینى و کجفکرى هنگام حسادت به نظام عالم و خداى متعال نیز تغییر جهت مىدهد; فرد وسعت فضل الهى را انکار مىکند و یا فکر مىنماید خدا او را دوست نداشته که فلان نعمت را به او نداده است.به همین دلیل، در بعضى روایات، ریشه «حسادت» ، کفر و انکار فضل الهى ذکر شده است.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: بر آن چه خدا در اثر مهر خود به مردم داده رشک مبر. زیرا حسود بر نعمت های خدا خشمگین است و از نصیبش که خدا برای او تعیین کرده جلوگیری می کند و خداوند از حسود بیزار است و کسی که خدا از او بیزار باشد بدبخت ترین خلق خواهد بود
ریشه حسادت، فکر است، ولى کسى که به حسادت مبتلا شده غیر از رسیدگى به جنبههاى فکرى و شناختى، باید با آثار بدى که حسادت به وجود آورده است – مانند نفرت و کینه – نیز به مقابله برخیزد و این تنها با اندیشه اصلاح نمىگردد، بلکه باید از نظر عملى هم روشهایى را براى از بین بردن آثار نامطلوب حسادت به کار بندد.
امّا بعد اوصیک یا شیخى و معتمدى و فقیهى؛ ابا الحسن علىّ بن الحسین بن بابویه القمىّ؛ وفّقک اللَّه لمرضاته
…….
اى فقیه مورد اعتماد من، على بن الحسین بن بابویه القمى، خداوند تو را به کارهاى مورد رضایتش توفیق دهد و از نسل تو، اولاد صالح بیافریند. تو را به رعایت تقوى و برپا داشتن نماز و اداى زکات وصیّت می کنم
وصیت می کنم به رعایت تقوى و بر پا داشتن نماز و اداى زکات زیرا کسى که زکات نپردازد، نمازش قبول نخواهد شد.
و نیز تو را سفارش می کنم به بخشایش گناه دیگران، و خویشتن دارى به هنگام خشم و غضب، ارتباط با خویشاوندان، تعاون و همکارى با برادران دینى و کوشش در رفع نیازهاى آن ها در تنگدستى و گشاده دستى، بردبارى و کسب آگاهى و معرفت در دین.
در کارها ثابت قدم و با قرآن هم پیمان باش، اخلاق خود را نیکو گردان و دیگران را به کارهاى شایسته امر کن و از پلیدى ها باز دار، زیرا خداوند فرموده است: «در بسیارى از سخنان آهسته و در گوشى آن ها، هیچ خیرى نیست مگر اینکه ضمن آن، به صدقه یا کار نیک و یا اصلاح بین مردم امر نمایند»
تو را سفارش مى کنم به خوددارى از تمام معاصى و گناهان.
نماز شب را ترک مکن، زیرا پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در وصیّت خود به علىّ علیه السّلام، سه مرتبه فرمود: «بر نماز شب مواظبت نما.
و [آگاه باش] هر کس نسبت به نماز شب بى اعتنا باشد، از ما نیست»
پس اى علىّ بن الحسین، تو خود به سفارشات من عمل کن و شیعیان مرا نیز دستور ده تا عمل کنند.
نیز تو را به صبر و پایدارى و انتظار فرج توصیه مى کنم، زیرا پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «بهترین کارهاى امت من، انتظار فرج است».
شیعیان ما همواره در غم و اندوه به سر مى برند تا فرزندم ظهور کند، همان کسى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلّم بشارت آمدنش را داده است. او زمین را از عدل و داد پر مى کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.
پس بار دیگر اى علىّ بن بابویه، تو را به صبر و استقامت توصیه مى کنم و تو نیز به همه شیعیان و پیروان مرا به صبر و استقامت فرمان بده.
«به راستى زمین از آن خداست و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث مىدهد و عاقبت از آن پرهیزگاران است».
سلام و رحمت و برکت حقّ بر تو و بر همه شیعیان ما، و درود خداوند بر محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و آل او.
محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج4، ص274
سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.
اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم
اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!
نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!
اما خبری از پول نبود…
به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!
گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!
گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت
و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .
خدای من!
من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم
اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام …
فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …
خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟
الهی و ربی من لی غیرک ..