رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
فضاي مجازي براي ما شده است وادي تيه؛ پر از آدم سرگردان. آدمهايي که تا ديروز نميتوانستند با هم رابطه داشته باشند، امروز کلماتشان کنار هم آمده است.
بعيد ميدانم کسي باشد که تلاش کرده باشد تمام رابطه را خلاصه کند در کلمات سياهرنگ. اينجا تناسخ است و آدمها توي کلماتشان حلول کردهاند.
کلمهها احساس دارند؛ شادند؛ غمگينند. زندگي مجازي، بسياري از مرزهاي زندگي واقعي را شکست؛ به بهانه اينکه کسي آدمهاي پشت اين کلمات را نميبيند؛ اما واقعيت چيز ديگري است؛ زندگي مجازي، ديگر مجازي نيست و پشت همه کلماتي که نوشته ميشود، آدمي نشسته است؛ مرد يا زن؛ دختر يا پسر.
ما در حال گذر هستيم. آدمهاي در حال گذار، بيشترين آسيب را خواهند ديد. آسيبهاي فضاي نت، بسيار است. هنوز ما در اين فضا سرگردانيم و براي زندگياش برنامهاي نريختهايم و انگار فکري هم نکردهايم.
ولایت فقیه، ریشه در اعماق فقه شیعه دارد.1 فقهاى شیعه، به مناسبتهاى گوناگون، در کتابهاى فقهى خود، آن را مطرح کرده اند2 و به بوته نقد و بررسى نهاده اند. در روزگار غیبت، که دسترسى به معصوم نیست، جانشینى فقیه جامع الشرایط را پذیرفته اند و ولایت او را به رسمیت شناخته اند .
محقق کرکى (م:940) و بسیارى از فقیهان نامور دیگر، براین مسأله دعوى اجماع کرده اند:
(اتفق اصحابنا، رضوان اللّه تعالى علیهم، على ان الفقیه العدل الامامى، الجامع لشرایط الفتوى… نایب من قبل ائمه الهدى، صلوات اللّه و سلامه علیهم، فی حال الغیبة فی جمیع ما للنیابة فیه مدخل.3)
صاحب جواهر نیز، ولایت فقیه را از مسلّمات و ضروریات فقه در نزد فقهاى شیعه مى داند4 و اعلام مى دارد:
(کسى که در ولایت فقیه تردید کند، طعم فقه را نچشیده و رمز کلمات ائمه معصومین(ع) را نفهمیده است.5)
از این جمله اند، کسانى که ولایت فقیه را با این همه قدمت، مسأله اى جدید و نوپیدا پنداشته اند و این اصل مسلم را انکار کرده اند و پنداشته اند که شیخ انصارى، همچون آنان مى اندیشد:
(ولایت فقیه، یا مجتهد، یک مسأله فقهى مستحدث در میان فقهاست و ومشمولیت عام ندارد. ولایت فقیه، در یک قرن و نیم پیش، براى اولین بار، از طرف مرحوم ملاّاحمد نراقى، مطرح گردید و دلائلى براى آن آورده است که فقط مورد قبول تعداد اندکى از فقهاى معاصر شده است. از جمله: آیةاللّه بروجردى (به طور محدود و مشروط) و آیةاللّه خمینى…در برابر اندک عدّه فوق، غالب علما و مخصوصاً بزرگان فقها که از بنیانگذاران و اساتید موجّه حوزه و صاحب رساله عملیّه و مقام مرجعیت شیعه هستند، نظریه ولایت فقیه را شدیداً ردّ کرده اند و رأى به بطلان و بى اساسى آن داده اند. از جمله است، مرحوم شیخ انصارى، بزرگترین فقیه چند صد ساله اخیر، صاحب کتاب مکاسب که مهم ترین کتاب درسى طلاب در حوزه هاى دینى امروزى است.6)
یک سؤال منطقی این است که آیا صواب (کار درست) و ثواب (پاداش) عُمره بیشتر است و یا اهدای وجه آن به نیازمندان؟ خوب به این سؤال باید پاسخی منطقی داد. اما سخنان دیگر که خدا نیازی به عمرهی ما ندارد، نباید پول به عربها داد، به نام خدا مردم را فریب میدهند، خدا خانه ندارد و …، همه حواشی نادرست جهت سوء استفاده و ضد تبلیغ است. همین افراد عمراً حاضر نمیشوند تا هزینه سفرهای شمال و جنوب و یا خارج کشور خود و یا هزینههای چند ده میلیونی و چند صد میلیونی مراسمشان را صرف بیبضاعتها کنند، اما حرف دین و زیارت که به وسط میآید، یاد فقرا میافتند(؟!)
همین افراد اگر سفر آنتالیا یا دبی داشته باشند از این حرفها نمیزنند و اگر احیاناً سفر حج یا عمرهای بروند حریصتر و بیشتر از دیگران در بازارهای عربها پرسه زده و خرید میکنند.
معلوم است که خداوند غنی به نماز ما که بر همگان واجب است نیز نیازی ندارد، چه رسد به حج و عمرهی ما؛ بلکه این ما هستیم که هم به نماز نیاز داریم، هم به حج و عمره، هم به جهاد و هم به زکات و … .
معنای خانهی خدا نیز این نیست که او ویلا یا آپارتمان یا یک چهاردیواری به نام کعبه دارد و داخل آن نشسته است، تا بگویند خدا همه جا هست. مساجد هم «بیت الله» هستند و قلب مؤمن نیز بیتالله است. کعبه نیز قبله مسلمین است و خدا خود آن را «بیت الله» نامید و امر به زنده نگهداشتن مناسک و شعایر آن در حج و عمره نمود. پس اینان هستند که به اسم خدا و به بهانهی خدا همه جا هست، در دین مردم انحراف ایجاد میکنند. آیا به آنان وحی جداگانهای رسیده است که دیگران خبر ندارند؟!
الف - خداوند متعال خود در قرآن کریم فرمود که «محبت» به جنس مخالف و شهوت (که سمبل و تبلورش زن است)، طلا، نقره و سایر امکانات زندگی را در وجود انسان نهادینه کرده و زینت داده است، چرا که اگر انسان به آنها علاقه و محبتی نداشته باشد، اساساً کار، تلاش و پویایی صورت نمیگیرد و چرخه زندگی فردی و اجتماعی به هم میخورد.
«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» (آل عمران، 14)
ترجمه: محبت مشتهيات (دنيا) از زنان و فرزندان و اموال انبوه فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپايان و كشت و زرع، براى مردم مزيّن و آراسته شده است، حال آنكه اينها وسيله برخوردارى زندگى دنياست، و خداست كه بازگشت نيكو نزد اوست.
محبوبیّت و مقبولیت ازدواج بین همه مردم جهان در ادیان، فرهنگها و ملیّتهای متفاوت، حاکی از جایگاه عقلی و فطری این مرحلهی مهم از زندگی میباشد و به همین دلیل در اسلام همه مراتب آن، از انتخاب گرفته، تا ازدواج و تداوم زندگی مشترک – از نیاز عاطفی و روانی پسر و دختر گرفته تا نیاز جنسی و …، همه مورد توجه ویژه و بالتبع دستورات و رهنمودهای خاص قرار گرفته است. لذا بحث در این خصوص مفصل است و نمیشود کلّیگویی نمود و یا فقط به جنبهی از آن توجه داشت. اما [به ویژه با توجه به شرایط امروز] از کاربران جوان و محترم تقاضا میشود به چند محور ذیل توجه بیشتری داشته باشند: