رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
8. حجابزدایی
از آثار تخریبی دیگر ماهواره، حجابزدایی است. یکی از کارشناسان میگوید: طبیـعی است وقـتی که خانوادهها، بدون هیچ محدودیتی پای ماهواره مینشینند وفیلمهایی را میبینند که از حجاب ارزشزدایی میکند، زنان ترجیح میدهند که با حجاب کمرنگ یا احیاناً بیحجاب در جامعه حضور پیدا نمایند و این گونه، بیحجابی به ایجاد فضای خودنمایی برای نامحرمان تبدیل میشود و در ادامه، به پدیده زنان خیابانی یا روابط نامشروع بین افراد متأهل شکل میگیرد. نمونۀ زشت این آسیب را میتوان در بین زنان جوانی دید که با وجود متأهلبودن، با آرایشهای بسیار زننده به همراه دختر کوچکشان که وی نیز آرایش شده است، در خیابانها دیده میشوند؛ زنانی که از بروزدادن رفتارهای دوستانه با مردان نامحرم در خیابانها، هیچ ابايی ندارند.
سعی کن کسی که تو را می بیند، آرزو کند مثل تو باشد
از ایمان سخن نگو!
بگذار از نوری که بر چهره داری، آن را احساس کند.
از عقیده برایش نگو!
بگذار با پایبندی تو آن را بپذیرد.
از عبادت برایش نگو!
بگذار آن را جلوی چشمش ببیند.
از اخلاق برایش نگو!
بگذار آن را از طریق مشاهده ی تو بپذیرد.
از تعهد برایش نگو!
بگذار با دیدن تو، از حقیقت آن لذت ببرد.
“بگذار مردم با اعمال تو خوب بودن را بشناسند”
وَ تَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ وَ كَفي بِاللَّهِ وَكيلاً
و برخدا توکل کن و همین بس که او تو را نگهبان است
احزاب آیه 3
عدم احقاق حق
در روایت داریم جایی که انسان نتواند حقش را بگیرد اندوه می آورد. یک وقت در یک جامعه ای ظلم است، حق زیر پا می رود آدم ناراحت است. اما یک وقت با این که پول زیادی داری مي خواهند به زور ده تومان از شما بگیرند، با این که این پول ارزش ندارد و کم است ولی چون زور می گویند ناراحت می شوید.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کوچه های کوفه، دیدند یک نوجوانی اندوهناک و افسرده است، این بچه با بچه های دیگر بازی نمی کند، بچه های دیگر نشاط دارند، اما این نوجوان در یک گوشه ای نشسته است. جلو آمد صدایش زد: آقا پسر اسمت چیست؟ گفت: مات الدین. فرمود: چرا ناراحتی؟ گفت: آقا پدرم چند سال است از دنیا رفته، می گویند او را کشته اند. حضرت به دنبال مادرش فرستادند و از او علت نا راحتی بچه را جویا شدند و علت اینکه چرا نامش را مات الدین گذاشته اند. مادرش گفت: در ایامی که این بچه در رحم من بود پدرش به مسافرت رفت، پس از مدتی همسفرانش آمدند گفتند شوهر تو در مسافرت بیمار شده و از دنیا رفته، او از ما خواهش کرد اگر بچه ام به دنیا آمد نام او را مات الدین بگذارید. یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، ناراحتی این بچه فقدان پدر است. امیرالمؤمنین بلافاصله از این اسم، رمز و علت آن را پی برد. آن چهار نفر را خواست. تک تک به ستون های مسجد جدا از هم بست،. جداگانه از آنها بازجویی کرد. کجا مرده؟ هرکسی یک چیزی گفت. چه کسی دفنش کرده؟ هرکسی یک چیزی گفت. چقدر پول همراهش بود؟ حضرت دید حرف هایشان با هم یکسان نیست، در حرف هایشان تناقض است. از همین تناقض حضرت پی برد دروغ می گویند. اعتراف کردند: آقا، ما او را کشتیم و اموالش را برداشتیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) حکم را صادر کرد، اموال را بگرداند و آنها را مجازات سختی نمود، و بعد به مادر بچه فرمود: اسم این بچه را عاش الدین بگذارید.حجه الاسلام رفیعی
این روایت نقل های کم وبیش مختلفی دارد که یکی از آنها به خلاصه آورده شد .هزار و یک حکایت اخلاقی، ص 67
چهار سال است با زندانیان سروکار دارد؛ خودش میگوید در زمان طلبگی تصور تبلیغ دین در همه جاها حتی خارج از کشور را داشته اِلّا زندان. معتقد است زندانیان تیر خورده جنگ نرم دشمن هستند و باید تیمارشان کرد تا بتوانند سرپا بایستند.
میگوید بسیاری از محکومان مواد مخدر در زندان از این رو به آن رو میشوند و بعد از آزادی، خمس و زکاتشان را میپردازند و به ایتام و مستندان کمک میکند؛ از ارتباطش با «سجاد» میگوید که روزهای اول ورود به زندان برای خودش «لاتی» بود و نوچه و دار و دسته داشت اما حالا با هم دوست و رفیق هستند و حتی چند بار هم جمکران رفتهاند. حرفهای زیادی برای گفتن دارد از وصیتهای قبل از اعدام گرفته تا قاسم سناتور یکی از قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر که حالا سر به زیر شده و مشغول حفظ قرآن است.
او که لهجه شیرین آذری جذابیت صحبتهایش را دو چندان کرده، میگوید محکومان اعدام یا همان زیرتیغیها؛ در ساعات قبل از اجرای حکم فقط سنگ صبور میخواهند تا درد دلهایشان را تمام و کمال بشنود؛ میگوید نگران پذیرفته شدن یا نشدن توبهشان هستند.