عوامل حزن و افسردگی
عدم احقاق حق
در روایت داریم جایی که انسان نتواند حقش را بگیرد اندوه می آورد. یک وقت در یک جامعه ای ظلم است، حق زیر پا می رود آدم ناراحت است. اما یک وقت با این که پول زیادی داری مي خواهند به زور ده تومان از شما بگیرند، با این که این پول ارزش ندارد و کم است ولی چون زور می گویند ناراحت می شوید.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کوچه های کوفه، دیدند یک نوجوانی اندوهناک و افسرده است، این بچه با بچه های دیگر بازی نمی کند، بچه های دیگر نشاط دارند، اما این نوجوان در یک گوشه ای نشسته است. جلو آمد صدایش زد: آقا پسر اسمت چیست؟ گفت: مات الدین. فرمود: چرا ناراحتی؟ گفت: آقا پدرم چند سال است از دنیا رفته، می گویند او را کشته اند. حضرت به دنبال مادرش فرستادند و از او علت نا راحتی بچه را جویا شدند و علت اینکه چرا نامش را مات الدین گذاشته اند. مادرش گفت: در ایامی که این بچه در رحم من بود پدرش به مسافرت رفت، پس از مدتی همسفرانش آمدند گفتند شوهر تو در مسافرت بیمار شده و از دنیا رفته، او از ما خواهش کرد اگر بچه ام به دنیا آمد نام او را مات الدین بگذارید. یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، ناراحتی این بچه فقدان پدر است. امیرالمؤمنین بلافاصله از این اسم، رمز و علت آن را پی برد. آن چهار نفر را خواست. تک تک به ستون های مسجد جدا از هم بست،. جداگانه از آنها بازجویی کرد. کجا مرده؟ هرکسی یک چیزی گفت. چه کسی دفنش کرده؟ هرکسی یک چیزی گفت. چقدر پول همراهش بود؟ حضرت دید حرف هایشان با هم یکسان نیست، در حرف هایشان تناقض است. از همین تناقض حضرت پی برد دروغ می گویند. اعتراف کردند: آقا، ما او را کشتیم و اموالش را برداشتیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) حکم را صادر کرد، اموال را بگرداند و آنها را مجازات سختی نمود، و بعد به مادر بچه فرمود: اسم این بچه را عاش الدین بگذارید.حجه الاسلام رفیعی
این روایت نقل های کم وبیش مختلفی دارد که یکی از آنها به خلاصه آورده شد .هزار و یک حکایت اخلاقی، ص 67