آدم اگر کار کرده باشد و زحمت کشیده باشد، ثمره اش این است که صفات خوب در او پیدا می شود.
حضرت آیتالله جاودان؛
آدم اگر کار کرده باشد و زحمت کشیده باشد، ثمره اش این است که صفات خوب در او پیدا می شود. بردبار شده است. بردبار شده است. یعنی می تواند تحمل کند. ثمره اش این است که گذشتش زیاد شده است. می تواند گذشت کند. می تواند حرف بد بشنود و تحمل کند و اوقاتش تلخ نشود. این صفات خوب برای آدم یقین به بار می آورد. یقینی که فرمودند که مومن مثل کوه است. کوه پایدار. کوه مستحکم. نه. از کوه هم بیشتر است. کوه را می شود [خورد کرد] با یک بیل مکانیکی به جان یک کوه می افتند و آن را سوراخ می کنند و در آن یک راه باز می کنند و یک تونل می زنند. می شود. مومن نمی شود. هیچ نمی شود. نمی شود یک ذره شخصیتش را خورد کرد. یک ذره. حوادث چه پیش می آید؟ هرچه می خواهد پیش بیاید. او را به هیچ وجه از جایگاه خودش بیرون نمی کند. عرض کردیم که در ابتدا فرمودند شما از خودت برای خودت بهره بگیر. از خودت برای خودت زاد و توشه تهیه کن. بعد عرض کردند اگر کسی این راه را برود ثمرش چیست؟ ثمرش این است که بر وجودش افزوده می شود. می گویند که آدم های متکبر، روز قیامت به صورت مورچه می آیند. همه عالم او را زیر پا له می کنند و عبور می کنند. صفت بد انقدر آدم را کوچک می کند. صفت خوب چکار می کند؟ تواضع. بزرگ می کند. بزرگ می کند. هی تواضع بیشتر می شود و او بزرگ تر می شود. و از این بالاتر اینکه صفات خوب یقین به بار می آورد. این خیلی مهم است ها. صفات خوب یقین به بار می آورد. ممکن است آدم هرچه کتاب بخواند به یقین نرسد. با کتاب خواندن نمی رسد. آدم درس بخواند به یقین می رسد؟ ممکن است نرسد. حالا یک کسانی از درس خواندن و فکر کردن به یقین می رسیدند اما برای اینکه آن درس خواندن و فکر کردن کار بود. جز بهترین کارها. بهترین عبادات تفکر است دیگر. تفکر بر وزن شما می افزاید. آنها از این طریق رفتند. کسی که از درس خواندن و فکر کردن به جایی رسید، از طریق اینکه فکر کرد و فکر کردن یک کار بود. کار خیلی برجسته بود. یک ساعت تفکر به اندازه یک سال عبادت است. از این باب بود. فکر هم وقتی که آدم دو وعده غذا خورده نمی تواند. وقتی به اندازه دو نفر آدم غذا خورده نمی تواند فکر کند. اگر کم بخورد می شود. یک آدم های حیرت آوری در گذشته بودند. حیرت آور. اینها بیست سی سال گرسنگی [کشیدند.] نه اینکه بیست سی سال تمام گرسنه بودند. یعنی مثلا در روز فقط یک نان گیرش می آمده. اما برای کار و درس و فکر و دانش و علم کوشش می کرده. اینها ثمر می داد. در این سال های دراز ثمر می داد. عرض کردم که آدم های حیرت آور می شدند.