از کوي تو بيرون نشود پاي خيالم
11 خرداد 1395 توسط بهرامی
بارالها
از کوي تو بيرون نشود پاي خيالم
نکند فرق به حالم
چه براني
چه بخوانی
چه به اوجم برساني
چه به خاکم بکشاني …
نه من آنم که برنجم
نه تو آني که براني…
نه من آنم که ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني که گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
کس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز کن در که جز اين خانه مرا نيست پناهي
خواجه عبدالله انصاری