انگیزههای متفاوت در دوستی
امیر و مینا در یک سفر کوهنوردی با هم آشنا شده بودند. مینا پس از مدتی از امیر میخواهد که تکلیف رابطه را مشخص کند. امیر ابتدا میپذیرد که همراه خانواده به خواستگاری بیاید ولی بعد برای مدتی ناپدید میشود و بعد از چندی دوباره از مینا میخواهد که به رابطهشان بهصورت دوستی ادامه دهند و به ازدواج فکر نکنند چون مادرش با چنین ازدواجی مخالف است. اما برای مینا که به برنامهریزی برای آیندهاش میاندیشید و این نوع دوستیها را نوعی تلف کردن وقت میدانست، هم ادامه این رابطه بهصورت دوستی غیرقابل قبول بود و هم توان فکر نکردن به او را نداشت.
همین مسئله سبب شده بود تا جنبههای مختلف زندگیاش تحت تأثیر قرار گرفته و به ویژه دچار افت تحصیلی شدید شود. و از همه بدتر صحبتهای ضد و نقیض امیر که هرچند گاهی به شدت ابراز علاقه میکرد و از سوی دیگر از آینده نامعلومش صحبت میکرد، سبب شده بود، تا مینا نتواند موقعیتهای دیگری که برایش پیش میآید را جدی بگیرد.
بسیاری معتقدند که هدف پسرها و دخترها از دوستی متفاوت است. دخترها این روابط را مقدمه یک ماجرای جدی در آینده میپندارند ولی پسرها بیشتر به ارضای نیاز جنسی، قصد کنجکاوی، محک زدن توان اجتماعی خود در برقراری رابطه با جنس مخالف و گاهی نیز گذران وقت وارد رابطه میشوند. در میان اید دختران هستن که بیشترین اسیب ها را می بییند.