به مناسبت ولادت باسعادت کريم اهل بيت، امام حسن مجتبي(علیه السلام)
ماه به نیمه رسیده است و درهای رحمت، بر روی جهانیان باز است. فراوانی رحمت و نعمت است و جانها آکنده از عشق است. ماه به نیمه رسیده است که این چنین در کاملترین صورت خویش به جلوهگری، دست افشانی میکند. ستارگان به تکاپو درآمدهاند گرداگرد ماه. بدری در آستانه حُسن خودنمایی میکند؛ ماه تمامی که از ذخیره هستی به زمین هدیه داده شده است.
تاریخ، پشت سر این گهواره ایستاده و چشم انتظار قد کشیدن اوست تا کریم اهلبیت(ع) و سفره اطعام همیشگی مدینه را با چشمهای خویش ببیند؛ تا دستان صلح عدالت را نظاره كند که در ازدحام بیعتهای شکستنی، تنها به جا میماند و با شمشیر فرو خفته در نیام، با شمشیر خون نریخته، تزویر کفر را برملا میکند.
آه، ای فرزند ولايت و كوثر؛ ای نواده قرآن و شقالقمر؛ ای برادر کربلا و عطش! با این همه قرابت و خویشاوندی، با این همه سلسلهوار عزت که تو را از هر سو در برگرفته، تو از هر طرف به بهشت منسوبی؛ با تو، تمام مسیرها، به ابدیت بهشت میرسند…
سرشت و طینت تو، برترین نشانههای انسانیت را بر همگان نمایان میکرد که هر که تو را میدید، به دیدهاش بزرگ میآمدی و هر كه با تو مصاحبت و انس داشت، جذبههاي روح بلندت او را چونان يخي در خود ذوب ميكرد و هر دوست یا دشمنی که سخن یا خطبهات را میشنید، به آسانی درنگ میکرد و محو سخنان و خطبههايي ميشد كه رنگ آسمان داشت و بوي ملكوت و بهشت از آن استشمام ميشد…
آن روز که بر عدهای مستمند گذر کردی و آنها پارههای نان را بر زمین نهاده و خود روی زمین نشسته بودند و میخوردند و تو را دعوت به همغذایی با خود کردند؛ تواضع و فروتنیات را به زمینیان نشان دادی تا درس جاودانه بماند برایشان!…
ای پسر رسول خدا! بیا با ما همغذا شو و تو از مرکب فرود آمدی و گفتی: «خدا متکبران را دوست نمیدارد» و با آنان به غذا مشغول شدي؛ آن گاه آنها را به میهمانی خود دعوت کردی؛ هم غذا به آنان دادی و هم پوشاک! …
آن روز که صلحنامه را امضا میکردی، میدانستی پیروزی قاطعت موقوف بود بر اینکه با صبر و پایداری حکیمانهات، حقیقت را بیپرده آشکار کنی و در پرتو این روشنی، برادرت حسین(ع) بتواند به چنان نصرت و پیروزی پر شکوه ابدی نایل آید!… گویی شما دو گوهر پاک بر این خط مشی، هم داستان شده بودید که نقش صبر و پایداری حکیمانه از آن تو باشد و نقش قیام و نهضت مردانه از آن برادرت، حسین(ع) تا از این دو نقش یک شیوه کامل با هدف و منظور واحدی به وجود آید…
بشکند قلمی که ننویسد برای تاریخ، برای همگان، برای همیشه از زبان تو… که ما دو برادر بودیم با یک آرمان؛ دو دوست بوديم و دو چشم، با یک دستگیره و یک نگاه! بشکند قلمی که ننویسد چگونه تو آموختی به ما که بعضی وقتها شجاعت در ابراز خشم نیست؛ در كظم غيض است! بشکند قلمی که ننویسد تو یک بازوی پیامبر(ص) بودي تا با مرگ سفيد خود، با نوشيدن جام زهر ولايت را پشتيبان باشي و برادرت حسین(ع)، یک بازوی دیگر پیامبر(ص) تا با مرگ سرخ خود خط سبز علوي را بر تارك تاريخ ترسيم نمايد. بشکند قلمی که ننویسد صلح تو و شهادت برادرت حسین(ع)، دو خط موازیاند؛ دو دایره متقارن تا هندسه چند ضلعی اسلام را به اثبات برسانند!
اینک به حق شادی میلادت، قفل بسته چشمان ما را با عنایت و کرمت بگشای تا طعم سفره مهربانی تو را بچشیم؛ که هیچ زخمی از بارش کرامت بارانیات بیمرهم نمیماند؛ یا کریم اهل هدایت!
ولادت باسعادت كريم اهل بيت، امام حسن مجتبي(عليه السلام) بر همه مبارک باد.