خاطرهای زیبا از شهید_سید_مرتضی_آوینی و روزهای مقاومت در خرمشهر
اولین باری که با شهید_سید_مرتضی_آوینی برخورد داشتم توی #خرمشهر بود…
اون ایامی که جنگ تن به تن شده بود و شهر داشت سقوط میکرد، همه؛ زن و مرد، پیر و جوون با هر چی که داشتند دفاع میکردند. توی اون بحبوحه یهو یه جوونی رو دیدیم که با دوربین اومده و از من داره فیلم میگیره! اعصابم ریخت به هم… گفتم مرد حسابی الان وقت فیلم گرفتنه؟! اون تفنگ رو بردار چهارتا تیر بنداز سمتشون…
نمیبینی دارن پیش میان؟
گفت: «من به چیز دیگهای مأمورم، وظیفهی الان من ثبت تصاویره و وظیفهی شما جنگیدن!.»
(الان میفهمم چی گفت… کاری که اون فیلمها کرد شاید گلوله نمیکرد!)
خواستم آر پی جی بزنم اونم رفت پشت سرم که ازم فیلم بگیره،
شلیک کردم و بعد نگاه کردم پشت سرم دیدم نیست!
نگو آتیشِ آر پی جی پرتش کرده بود چند متر اونورتر!
نگاه کردم دیدم سیاه و دوده زده چسبیده به دیوار!
راوی: حجت الاسلام نریمیسا (اردوی #کربلای_جبهه_ها - برادران - سال 90)