خلقتِ بهانه خلقت
سوم جمادی الثانی به روایتی سالروز شهادت «حوراء انسیّه» در روی زمین است.
«صدیقه»، «مبارکه»، «زکیّه»، «مرضیه»، «مُحَدِّثه» و «زهرا» نام هایی هستند که نه تنها جبرییل را؛ بلکه آدم تا خاتم را، به وجد می آوردند.
زمینیان، او را با کنیه های «امُ الحسن»، «اُمُ الحسین»، «امُ المُحسن»، «امُ الأئمّه»، «امُ أبیها» و «امُ المومنین» صدا می زدند.
اهل آسمان به آن بانو، «نوریّه»، «سماویه» و «حانیه» خطاب می کردند. حانیه به معنای زنی ست که نسبت به شوهر و فرزندانش مهربان و دلسوز است. می گویم: «فاطمه»، تنها مهربان نسبت به شوهر وفرزندان نیست؛ بلکه عالَم و آدم مدیون الطاف فاطمه است و در یک کلام باید بگوییم : «فاطمه، فاطمه است». اینک من درباره بی بی بی قبر ونشان سخن می گویم:
بهانه خلقت به بستر افتاده بود. وصیَّت می گفت. با جان مرتضی، علی بازی می کرد. یا علی! فقط حیدر امیرالمؤمنین است. من برای دفاع از ولایت زخم خوردم. علی جان! زندگی ام را مخفی بدار، بیماری ام را به کسی نگو…
تنها پرستارم، مونس شب های تارم! بیا کنارم بنشین. آسمان و زمین را گشتم، همسری غیر از تو ندیدم. هم کُفِّ «کوثر خلقت»! بیا آرام کنار من بنشین.
علی! درد ولایت دارم. فقط میخواهم نور امامت خاموش نشود واین نور خاموش شدنی نیست.
علی جان! سر به زیر افکندم، محسن مامان از من جدا شد. بین دیوار ودر، او را جا گذاشتم. چه بی قراری می کرد بچه؟!
گویا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ندیده بود! بی قرار خاتم انبیاء بود. بابام می فرمود: «اولین کسی هستی که به من ملحق می شوی» محسن من، فشار بین در ودیوار را تحمّل نداشت. پرستوی من، پرواز کرد و رفت پیش بابا…
علی جان! شجره طیبه امامت و ولایت برپاست، سرت سلامت باشد.
محسن من از من کمک می خواست، منم بین در و دیوار بودم، بابا را صدا می زدم «با اَبَتَا خُذِینِی» بابا به دادم برس. محسن هم…
سرت را بالا بگیر علی! اشکهایت شعله های آتش پشت در را، برایم نمایان می کند. حرارت آتش عذابم می دهد. دلم برای محسن کباب شده است.
علی جان! آرام باش. دستانم لرزانه، بازوی کبودم توان را از من ربوده، تحمّل بالا آوردن دست را ندارم تا چشمان نازنین امامت را لمس کنم، اشک را از گوشه های چشم عصمت پاک نمایم.
مرتضای من! آرام باش! سقیفه اولِ راه است. محسنم اولین شهید این نهضت است. نهضت ولایت مداری، امامت محوری، هدف قرار گرفته، می خواهند نور خدا را خاموش نمایند. این ابتدای راه است. ناکثین در راهند. مارقین شمشیر را از رو بسته اند. قاسطین حیا را فروختند بی غیرتی خریدند.
علی جانم! مواظب بچه هایم باش. باید ازدواج نمایی. اما حسینم را تنها نگذار. حسنم حُسن بابام را یادآور است. زینبم صبر فاطمی دارد. کلثوم مادر، مرا یاد باباش علی می انداخت، اگر بابا منزل نبودند، دختر جایش را خالی نمی کرد.
علی جان! نمی دانم چرا نام حسینِ من، آرام و قرار را از من می گیرد؟!. حسین مرا، تنها نگذار! تنهایی حسین برایم سخت است.
پسرعمو! من از تو هیچ گله ای ندارم. سعی کردم همسر خوبی برایت باشم در خلوت و جلوت به تو خیانت نکردم. رضای پروردگار ملاک اعمال خانه داری ام بود. این فریضه را سعی می کردم به احسن وجه بجا آورم. علی جان! از من راضی باش.
اینقدر با نگاه های خود به پهلویم دلم را نسوزان. دائم از من تقاضای بلند کردن سر را داری!
صورتم، صورتم، صورتم کبوده، مرا ببخش! من برای دفاع از ولایت سیلی خوردم.
علی جان! آرام باش که خدا «صراط مستقیم» را، راه علی بن ابیطالب(علیه السلام) قرار داده و استمرار این راه، «لبیک یا حسین» است. علی جان! آرام باش. من دیگر، خدا حافظی می کنم و تو تنهایی…
منابع:
———————————————————————–
۱- مناقب ابن شهرآشوب. چاپ : مؤسسه انتشارات علامه - قم سال انتشار : ۱۳۷۹ هجرى
۲- عمده الطالب. چاپ : مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم،سال انتشار، ۱۴۰۷ هجرى
۳- بصائرالدرجات. این كتاب، نوشته ابو جعفر، محمد بن حسن بن فروخ صفار (درگذشت، ۲۹۰ هجرى) است. مؤلف اين كتاب از اصحاب امام حسن عسكرى عليهالسلام بوده و يكى از شخصيت هاى بزرگ شيعه و از راويان بزرگ حديث به شمار مى آيد. انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى. چاپ، دوم. سال انتشار، ۱۴۰۴ هجرى.