داستان فساد در جنگ عامل شکست حضرت موسی (ع)*قسمت اول*
حضرت موسى علیه السلام با تلاشهاى پى گیر خود به تدریج بر ستمگران پیروز شد و پرچم توحید و عدالت را در نقاط زمین به اهتزار آورد، او براى توسعه خدا پرستى و عدالت همواره مىکوشید، در آن عصر شهر انطاکیه (که فعلاً در ترکیه واقع شده) شهر با سابقه و پر جمعیتى بود ولى ساکنان آن همراه در تحت حکومت خود کامگى ستمگران به سر می بردند و از نظرات گوناگون در فشار قرار داشتند.
موسى براى نجات ملّت انطاکیه راهى جز سر کوبى ستمگران و فتح آن شهر و حومه نمى دید، براى اجراى این امرسپاهى به فرماندهى یوشع و کالب تشکیل داد و آن سپاه را به سوى انطاکیه رهسپار کرد.
عده اى از مردم نادان و از همه جا بى خبر و اغفال شده انطاکیه گرد عابد خود بلعم با عور که اسم اعظم را می دانست جمع شده از او خواستند تا درباره حضرت موسى علیه السلام و سپاهش نفرین کند، بعلم در ابتدا این پیشنهاد را رد کرد، ولى بعد بر اثر هواپرستى و جاه طلبى جواب مثبت به آنها داد، سوار بر الاغ خود شد تا به سر کوهى که سپاه حضرت موسى علیه السلام از بالاى آن پیدا بودند برود و در آنجا در مورد حضرت موسى علیه السلام و سپاهش نفرین کند، در راه الاغش از حرکت ایستاد، هر چه کرد الاغ به پیش نرفت حتى آنقدر با ضربات تازیانه اش آن را زد که کشته شد، سپس آنرا رها کرد و پیاده به بالاى کوه رفت، ولى در آنجا هر چه فکر کرد تا اسم اعظم را به زبان آورد و نفرین کند به یادش نیامد و خلاصه چون به نفع دشمن و به زیان حق و عدالت گام برمى داشت شایستگى استجابت دعا در موردش از او گرفته شد و با کمال سرافکندگى برگشت.