زندگی کوتاه است ! آن را دریاب!
‼️ يک نفر «طرّار» به سراغ دکّان بقّالى رفت و از او قيمت گردو را سئوال کرد او در پاسخ گفت: هر هزار گردو به ده درهم است.
سؤال کرد: قيمت صد عدد چه مقدار است؟ گفت: پيدا است يک درهم! سراغ قيمت ده عدد را گرفت گفت: معلوم است يک دهم درهم! سرانجام قيمت يک گردو را سئوال کرد؟ گفت: قيمتى ندارد.
مردِ طرّار گفت: اگر قيمتى ندارد يک عدد به من عطا کن! صاحب دکّان بى گفتگو يک عدد گردو به او داد. او برگشت و يکى ديگر تقاضا کرد باز صاحب دکّان يک گردو به او داد.
بار سوم که تقاضاى خود را تکرار نمود، بقّال متوجّه شد؛ گفت: اى طرّار حقّه باز! ديگرى را فريب ده! مى خواهى سرمايه مرا با اين حيله و نيرنگ از چنگ من به درآورى؛ من هرگز فريب تو را نخواهم خورد‼️
اگربه ما بگویند تمام عمرت را به چه معامله میکنی؟ قطعا چیزی بهای آن را نخواهد داشت!
اما عمرمان را لحظه به لحظه هدر میدهیم غافل از اینکه عمر ما از همین لحظه لحظه ها تشکیل شده است.