سحر پنجم
#سحرهای_رمضان
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر پنجم…
✍وای که شمارش بزم سحرهایت، به سرعت رو به افزایش است.
و من…هنوز جامانده ترین مسافر پروازِ رمضانم!
سیاهی آسمان…
خلوت آرام سحر…
حرارت آغوش تو…
و اشک های سیاه دلی من…
تنها سرمایه های بزم سحرهای مَنَند.
انقدر عظیم…که مرا یک ساال، به انتظارشان، میخ کوب کرده اند.
❄️چه سِرّی است؛ میان چشمهای من و زانوان تو…؛ خدا
که هر بار چشمانم بر زانوان تو،باریدند؛ سبز شدم…قدکشیدم…و بالهایم برای پریدن، جان گرفتند.
تو تنها قدرتِ بالهای منی.
که بی اذن تو، زیباترین سجاده ها نیز، توان بلند کردن مرا ندارند!
❄️پنج سحر است، که بالهای مرا، باز گذاشته ای…
زیر بغلم را گرفته ای…
و هر سحر با بوسه ای، مرا در هوای خودت به پرواز،در آورده ای،
تا با آغوشت، انس بگیرم… و راه عــشق را گم نکنم!
🌻️ساده بگویم ؛ خدا
تو محبوب ترین سرمایه قلب خسته منی…
آنقدر که بی تو، هیچ ثروتی آرامم نمی کند.
و هیچ دستی، توان یاری بالهایم را نخواهد داشت.
پنجمین سحر….
و پنجمین بوسه تو را…با هیچ بزمی، عوض نخواهم کرد.
فقط… یک تمنا می ماند و بس؛
بالهایم را رها مکن…
نه این سحر…که به اندازه تمام سحر های عمرم….
من…. بی تـــو…. سقوط خواهم کرد!