مبادا امام زمان کنارمان باشد و او رانشناسیم...
پیرمردی توی حرم به جوانی گفت سواد ندارم برایم زیارت نامه بخوان…
جوان شروع کرد به خواندن زیارت نامه:
السلام علیک یا بن رسول الله…
سلام دهد به معصومین تا رسید به امام حسن عسکری علیهم السلام.
جوان پرسید: امام زمانت را میشناسی؟
پیرمرد جواب داد: چرا نشناسم؟
جوان گفت : پس به او سلام کن.
پیرمرد دستش را روی سینه اش گذاشت و گفت:
“السلام علیک یا حجة بن الحسن العسكري”
جوان نگاهی به پیرمرد کرد و با لبخند گفت:
“و علیک السلام و رحمة الله و بركاته”
.
.
.
مبادا امام زمان کنارمان باشد و او رانشناسیم…
آقا سلام باز منم خاک پایتان
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان
در این کلاس سرد حضور تو واجب است
این بار چندم است که استاد غایب است؟
نرگس شکفته است تو را داد میزند
آقا بیا که فاصله فریاد میزند
این روزها نمیشود اندوهگین نبود
دلواپس نهایت تلخ زمین نبود
تب کرده مادرم ز غمت مدتی مدید
هذیان مادرم شده : “آقا خوش آمدید”
آقا دلم عجیب تو را درد میکشد
دستم مدام واژه “برگرد"میکشد
امضا:دوچشم خیس و دلی در هوایتان
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان..