نقش امید و ناامیدی در زندگی
03 شهریور 1395 توسط بهرامی
روزی حضرت عیسی(ع) به پیرمردی که مشغول کشاورزی بود، می نگریست. حضرت عیسی(ع) به خداوند عرض کرد: «خداوندا! امید را از دل او برگیر».
در این هنگام، پیرمرد، بیل خود را به کناری نهاد و روی زمین دراز کشید.مدتی گذشت. حضرت عیسی به خداوند عرض کرد:
«خداوندا! امید را به دل او بازگردان».
ناگهان کشاورز پیر برخاست و شروع به کار نمود. حضرت عیسی نزدیک رفت و ماجرا را از وی پرسید. پیرمرد گفت: «مشغول کار کردن بودم که با خود فکر کردم و گفتم: تا به کی می خواهی کار کنی ای پیرمرد؟! از این رو، بیل را کنار گذاشتم و خوابیدم. کمی گذشت، با خود گفتم: به خدا سوگند، تا زنده هستی باید زندگی کنی! از این رو، برخاستم و بیل را دوباره به دست گرفتم».
تنبیه الخواطر، ج 1، ص 272.