يزيد نيز نسبت به همسرش غيرت داشت
هند دختر عبدالله بن عامر «همسر يزيد» و از ارداتمندان به اهل بيت (ع) بود، وي پساز ورود اهل بيت به شهر شام وقتي زينب (ع) و ديگر مخدرات را شناخته و از شهادت ابي عبدالله (ع) باخبر شد، از شدت ناراحتي سنگي از زمين برداشت و بر سر خود كوبيد، و خون از سرش به صورتش جاري گرديد و بي هوش شد. پس از آن كه به هوش آمدف حضرت زينب (ع) به بالين او آمد و فرمود:
«اي هند! برخيز و به خانه برو، مي ترسم شوهرت يزيد به تو آسيب برساند.»
سپس هند برخاست و سرش را برهنه كرد و لباسش را پاره نمود و با پاي برهنه نزد يزيد كه در مجلس عمومي خود بود آمد و فرياد زد:
«اي يزيد! آيا تو فرمان داده اي كه سر مقدّس امام حسين (ع) را در كنار دروازده ي شام روي نيزه قرار دهند و آويزان كنند؟»
يزيد كه بر سرش تاجر رنگارنگ سلطنت بود و بر سرير سلطنتي تكيه داده بود تا همسرش را در آن حال ديد، برخاست و او را پوشانيد.
وقتي هند ديد يزيد او را پوشانيد، با فرياد گفت:
«اي يزيد! واي بر تو، درباره ي من غيرت كردي و مرا پوشاندي، پس چرا اين غيرت را درباره ي دختران زهراي اطهر (ع) نكردي؟ پوشش آنها را دريدي و چهره هايشان را آشكار ساختي.»
يزيد پست و رذل نسبت به ناموسش غيرت داشت، وي نتوانست ببيند همسرش بدون پوشش باشد. قبل از هر گونه سخني ابتدا تاج يا عمامه ي خود را برداشت بر سر زن خود گذارد كه همسرش سر برهنه نباشد.