چرا بي حجابي؟
عدم شناخت و آگاهي
يكي از عوامل بي حجابي زن در جامعه را مي توان ناآگاهي و ناداني وي نسبت به مسئله ي حجاب دانست.
آيات زادي در قران و روايات فراواني از حضرات ائمه معصومين (ع) ذكر شده كه جهالت و ناداني را موجب انحراف و انحطاط يك قوم و اقوام دانسته و بنيان همه ي بدختي هاي بشر را ناداني معرفي نموده است.
در تأييد اين مطلب به چند نمونه از آيات و روايات و نيز حكاياتي در اين باره اشاره مي شود:
آيات:
«وقتي بني اسرائيل را از دريا به ساحل به سلامت رسانيدم و نجات يافتند، به مردمي رسيدند كه بت ها را پرستش مي كردند، در اطراف آنها ايستاده بودند و در مقابل آنها تعظيم مي نمودند، تا با اين منظره مواجه شدند به موسي گفتند: اي موسي! براي ما هم خدايي مانند خدايان اينان بياور.»
حضرت موسي (ع) در جواب فرمودند:
(انّكم قوم تجهلون) 1
«همانا شما قوم ناداني هستيد.»
در قرآن ضمن اشاره به داستان حضرت نوح (ع) مي فرمايند:
حضرت نوع (ع) به قومش فرمود:
«غير از خداي يكتا خدايي را پرستش نكنيد كه اگر به جز خداي يگانه كسي را پرستش كنيد، براي شما از عذاب روزي سخت مي ترسم.»
آنها در جواب حضرت نوع (ع) گفتند:
«تو هم مانند ما بشري بيش نيستي. آنهايي كه از پيروي مي كنند، افرادي پست و فرومايه اند و تو فرد دروغگويي هستي.»
حضرت نوع (ع) در جواب آنها فرمود:
(ولكنّي آراكم قوماً تجهلون) 2
«ولكن شما را مردمي نادان مي بينم.»
در داستان حضرت لوط (ع) چنين نقل شده كه وقتي به قوم خود اندرز مي داد، فرمود:
1 . اعراف، 138.
2 . هود، 28. «آيا شما كه به عمل زشت خود (لواط) آگاهي داريد، باز هم مرتكب چنين عمل زشتي مي شويد؟ آيا شما با مردان شهوتراني و هم جنس بازي مي كنيد در حالي كه زنان را ترك مي گوييد.»
و بعد مي فرمايد:
(انتم قوم تجلهون) 1
در سرگذشت قوم عاد چنين مي خوانيم كه وقتي حضرت هود (ع) آنها را بند و اندرز مي دارد و از عذاب روز قيامت و كيفر سخت الهي برحذر مي داشت و به يكتاپرستي دعوت مي نمود، آنها در جواب او مي گفتند:
«تو آمده اي كه ما را از عقيده و خدايانمان جدا كني. اين عذابي كه وعده مي دهي، دروغي بيش نيست. اگر در اين اكر توانا هستي، آن را بياور.»
حضرت هود در جواد اين قوم جاهل و پست مي فرمايد:
(ولكني اراكم قوماً تجهلون) 2
قريب به 100 بار در قرآن كلمه ي «لا يعلمون = نمي دانند و لاتعلمون = نمي دانيد) آمده است. اين خود گوياي اين است كه بسياري از انحراف ها از ناداني سرچشمه مي گيرد.
1 . نمل 54.
2 . احقاف، 23.