رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
منابع
بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی (ره)، جلد1، ص: 515ـ525.
نهضت روحانیون ایران ، ج 4، ص:50
زیارت وارث، در کتابهای متعددی مثل کتاب «المزار» شیخ مفید،«مصباح المتهجد» شیخ طوسی و دیگر منابع معتبر شیعه ذکر شده است. این زیارت، در واقع به عنوان بخشی از یک دستور العمل، برای زیارت امام حسین(علیه السلام) در محل دفنشان است که این زیارت را هنگام رسیدن به ضریح مبارک و در قسمت بالای سر امام حسین(علیه السلام) بخواند.
ارث بردن؛ یعنی اینکه چیزی از شخصی که زندگی دنیاییاش به پایان رسیده، به شخصی دیگر منتقل شود. این شیء هم میتواند چیزی مادی باشد و هم معنوی.
با استفاده از منابع اسلامی میتوان فهمید، آنچه که در این زیارت مد نظر است، هم وراثت اشیای مادی و هم اشیای معنوی میباشد. این موارد عبارتاند از:
1. مقام خلیفة اللهی
2. علم: در بسیاری از روایات و زیارات آمده، امام حسین(علیه السلام) و دیگر ائمه اطهار(علیهم السلام)، به عنوان وارثان علم پیامبران،به ویژه پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) بودهاند.
3. کتابهای آسمانی: طبق زیارتی که برای نیمه ماه شعبان و نیز اول ماه رجب ذکر شده، امام حسین(علیه السلام) وارث تورات و انجیل و زبور است.
4. برخی از متعلقات پیامبران: برخی از پیامبران، به همراه خود، وسائل مقدسی داشتند که خاصیت معجزه آسایی داشتهاند.
امام باقر عليه السلام فرمودند:
کانَ أَبى عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یَقُولُ: اَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کَمُلَ اِیمانُهُ، و مُحِّصَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ، وَ لَقِىَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ راضٍ: مَنْ وَفى لِلّهِ بِما جَعَلَ عَلى نَفْسِهِ لِلنّاسِ، وَ صَدَقَ لِسانُهُ مَعَ النّاسِ، وَاسْتَحْیى مِنْ کُلِّ قَبیحٍ عِنْدَاللّهِ وَ عِنْدَ النّاسِ، وَ حَسُنَ خُلْقُهُ مَعَ أَهْلِهِ.
پدرم امام على بن الحسین علیهماالسلام مى فرمودند: هرکس داراى چهار ویژگى باشد، ایمانش کامل است، و گناهانش از او خواهد ریخت و پروردگارش را در حالى که از او خوشنود است ملاقات خواهد کرد:
1 ـ کسى که حق مردم را به خاطر خدا ادا کند
2 ـ با مردم راست سخن گوید
3 ـ از زشتی ها پیشخدا و مردم حیا و پرهیزکند
4 ـ با خانوادهاش با اخلاق خوب برخورد کند.
امالى مفيد، ص 299
اخلاق و توصيه ها
پنج مورد از نشانه هاي ظهور در بسياري از روايات كه از حدّ تواتر گذشته است؛ از جمله نشانه هاي حتمي ظهور برشمرده شده اند: خروج سيّد خراساني و يماني، نداي آسماني مبني بر حقّانيت حضرت مهدي(ع)، شهادت نفس زكيّه و فرو رفتن سپاهيان سفياني در منطقة بيداء (بيابان بين مدينه و مكّه).14 اين نشانه هاي پنج گانه را احاديث از علايم حتمي شمرده و هيچ گونه احتمال بدايي در مورد تحقّق آنها نداده اند وگرنه خلاف حتمي بودن آنها مي شد. اين نشانه ها شديداً با مسئلة ظهور ارتباط داشته و همگي مقارن ظهور رخ خواهند داد ان شاءالله. بزرگواراني چون مرحوم آيت الله خويي در پاسخ به نويسندة كتاب سفياني و علامات ظهور15، علّامه سيّد جعفر مرتضي عاملي، در كتاب خويش و شيخ طوسي، در غيبت خويش16 نسبت به اين موضوع تصريح و اذعان كرده اند كه: هر چند بنابر تغيير مصلحت ها با تغيير شروط اخباري كه به حوادث آينده مي پردازند، ممكن است دچار تغيير و تبديل شوند؛ جز آنكه روايت تصريح كرده باشد كه وقوع آن جريان حتمي است كه (با توجه به اعتماد ما به معصومين(ع)) ما هم يقين به حدوث آنها در آينده پيدا مي كنيم و قاطعانه مي گوييم در آينده چنين خواهد شد.17 اشكال اساسي كه به اين نظر گرفته مي شود؛ متكي به حديثي است كه نعماني در كتاب خويش آورده است كه: ابوهاشم داوود بن قاسم جعفري گفته است: نزد امام جواد(ع) بوديم و صحبت از حتمي بودن آمدن سفياني شد، از آن حضرت پرسيدم: آيا در مورد امور حتمي هم بداء رخ مي دهد؟ فرمودند: آري. گفتم: مي ترسم در مورد خود حضرت مهدي(ع) بداء رخ دهد. حضرت فرمودند: ظهور حضرت مهدي(ع) وعدة الهي است و خداوند خلف وعده نمي كند.18 علّامه مجلسي، هم در بحارالانوار پس از نقل اين حديث اين توضيح را اضافه كرده اند كه: شايد محتوم، معاني مختلفي داشته باشد كه با توجه به اختلاف در تعاريف ممكن است در مورد برخي از آنها بداء رخ بدهد. مضاف بر اينكه شايد منظور از بداء در مورد خصوصيات آن حادثة محتوم و حتمي باشد و نه اصل تحقّق آن، كه مثلاً پيش از زوال حكومت بني عباس سفياني جنبش هاي خويش را آغاز مي كند.19 اين فرضيه چندان قابل قبول نيست؛ زيرا در صورت پذيرفتن آن، چه فرقي بين حتمي و غير حتمي خواهد بود؟ مضاف بر اينكه روايت مورد بحث ما از حيث سند، ضعيف است.20 در ضمن نمي توان از آن همه حديث و روايتي كه به شدت بر حتمي بودن اين پنج نشانه و امتناع احتمال رخ دادن بداء در آنها تأكيد مي كنند، چشم پوشي كرد و به احاديث انگشت شماري از اين دسته تمسك نمود؛ چون ممكن است در شرايط خاصي (به فرض قوت و اعتبار سندي آنها) معصوم(ع) مجبور شده باشند از روي تقيه، چنين سخني بگويند. عبدالملك بن اعين گويد: به امام باقر(ع) در مورد حضرت مهدي(ع) گفتم: مي ترسم كه زود بيايند و سفياني نباشد. حضرت فرمودند: والله نه. سفياني از حتمياتي است كه حتماً خواهد آمد.21 امور يا موقوفه اند يا حتميه كه سفياني از دستة حتمياتي است كه حتماً خواهد بود.22 يا امام صادق(ع) فرمودند: از حتمياتي كه پيش از قيام حضرت مهدي(ع) خواهند بود اينهاست: شورش سفياني، فرو رفتن در بيداء، شهادت نفس زكيّه و منادي كه از آسمان ندا در دهد.23 حمران بن اعين از امام باقر(ع) راجع به آية: ثمّ قضي اجلاً و اجلٌ مسمّي عنده؛24 مي پرسد. حضرت مي فرمايند: دو اجل وجود دارد: محتوم و موقوف. - محتوم چيست؟ - جز آن نخواهد شد. - و موقوف؟ - مشيت الهي در رابطة آن جاري مي شود. - اميدوارم كه سفياني جزء موقوف ها باشد. - والله كه نه و از محتومات است.
توی خیابان که راه می روند هرچه با خودت کلنجار بروی رابطه ای خونیشان را در ظاهرشان پیدا نمی کنی، مادر غرور و حیای خود را در پشت بی حجابی دخترش چنان پنهان کرده تا مبادا دختر از داشتن چنین مادری خجالت بکشد و دختر چنان با افتخار بی حجابی اش را ارائه می کند که انگار نه انگار مادری با حجاب در کنارش قدم بر می دارد.
همیشه وقتی چنین افرادی را می بینم تا مدت زیادی ذهنم مشغول می شود، مشغول باورهای غلط مادر که در پشت حجاب خود پنهان کرده است و شاید هم باور های درستی که نتوانسته به دختر منتقل کند، از قدیم شنیده ایم که برای شناخت دختر باید به مادر نگاه کرد، اما این روز ها با هیچ معادله ی ریاضی راه حلی برای این نوع شناخت پیدا نمی شود، چرا که در همان نگاه اول به وضوح می توان فاصله ی تفکرات مادر و دختر را دید و شاید هم نه، شاید این دختران آرزوهای بر باد رفته ی مادران هستند که با فروش دخترانشان تلاشی مجدد می کنند در رسیدن به آنها و شاید هم گستاخی دختر مادر را به سکوت کشانده که مبادا اوضاع از این بدتر شود و مادر از این بی آبرو تر.
راستی اگر بخواهیم این موضوع را آسیب شناسی کنیم مقصر چه کسی است؟ مادر؟ که چنان الگوی قوی و مناسبی برای دخترش نبوده و حالا هم دیگر کاری نمی تواند انجام دهد؟ یا دختر؟ که آنقدر در فرهنگ غرب فرو رفته، تا جایی که مادر و اعتقادات مذهبی اش را هم فراموش کرده؟