رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
نقش مادر در تحکیم حجاب فرزندان
شناخت صحیح احکام الهى عنصری مهم، در تربیت دینى فرزندان مان محسوب مىشود. اگر بخواهیم فرزندان خود را طورى تربیت کنیم که احکام الهى را رعایت نمایند باید از همان کودکى بر طبق دستورات دینى عمل نماییم.
مادر به عنوان الگوی عملی و تأثیرگذار، بروی شخصیت و طرز تفکر فرزندان به ویژه دختران نقش نمادین دارد و رفتار، کردار و پندار او مستقیما در فرایند رشد و تکوین، تعیین کننده است. در جوامع اسلامی که حتی مردان بزرگ از دامن آنان به معراج می روند. زن جایگاه والایی در توسعه و ترویج فرهنگ اسلامی دارد. امام
استاد شهید علامه مطهری می نویسد: «وظیفه پوششی که اسلام برای زنان مقرّر کرده است، به این معنی نیست که آنها از خانه بیرون نروند، زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست
پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان،
بدن و موی خود را بپوشاند، و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد،
آیات مربوطه همین معنی را ذکر می کند، و فتوای فقهاء هم مؤید همین مطلب است»(2).
و در فراز دیگر می نویسد:
«حجاب در اسلام از یک مسأله کلّی تر و اساسی تری ریشه می گیرد، و آن این است که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی، اختصاص یابد،
اجتماع منحصرا برای کار و فعالیت باشد، برخلاف سیستم غربی عصر حاضر، که کار و فعالیت را با لذت جویی های جنسی به هم می آمیزد، اسلام می خواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند»(3).
با این بیان، به سیره ارجمند حضرت زهرا (س) در زمینه پوشش اسلامی نگاهی می افکنیم. آن بانوی بسیار بزرگ جهان، با این که حریم عفاف و حجاب را به طور کامل رعایت می کرد،
در عین حال، در بحرانی ترین حوادث سیاسی و اجتماعی، حضور و ظهور داشت.
منابع
2 . مرتضی مطهّری، مسأله حجاب، چاپ جدید، ص79.
3 . همان، ص83.
از آنجايى كه شوخى با نامحرم، حريم ميان آنها را كمرنگ نموده و احتمال وقوع گناه را تقويت مىكند، اولياى دين، افراد را از شوخى با نامحرمان برحذر داشتهاند.
امام على (علیه السلام) فرمود:
مَنْ فَاكَهَ امْرَأة لَا يَمْلِكُهَا حُبِسَ بِكُلِّ كَلِمة كَلَّمَهَا فِى الدُّنْيَا أَلْفَ عَام(1)
هركس با زن نامحرمى شوخى كند، براى هر كلمهاى كه با او در دنيا گفته است، خداوند او را هزار سال زندانى مىكند.
ابوبصير مىگويد: به زنى درس روخوانى قرآن مىدادم. كمى با او شوخى كردم.
وقتى خدمت امام باقر (علیه السلام) رسيدم به من فرمود: چه چيزى به آن زن گفتى؟ رنگم پريد و خجالت كشيدم سپس فرمود: ديگر به طرف آن زن نرو و به او درس مده. (2)
پرسش: شوخى كردن با نامحرم چه حكمى دارد؟
پاسخ: اگر با قصد لذت جنسى باشد و يا بترسد به گناه بيفتد جايز نيست.(3)
〰〰〰〰〰〰
1- وسائل الشيعه، ج 20، ص 198، باب 106، ح 25418.
2-همان، ج 14، ص 144.
3-عروة الوثقى، ج 2، النكاح، م 31 و 39؛ جامع المسائل فاضل، ج 1، س 1720.
خداوند در ادامه آيات مي فرمايند:
(و لا يضربن بارجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ) 2
«زنان هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهاني شان دانسته شود.»
در اين قسمت از آيه نيز خداوند از رعايت حجاب و پوشش به عنوان وظيفه اي براي زنان ياد مي كند و يكي از ريزترين ولي در عين حال مهم ترين عوامل حجاب را گوشزد مي نمايد.
مرحوم استاد شهيد علامه مطهري (ره) در توضيح مطلب فوق مي فرمايد:
زنان عرب معمولاً خلخال به پا مي كردند و براي اينكه بفهماند خلخال قيمتي به پا دارند، پاي خود را محكم به زمين مي زدند. آيه ي فوق از اين عمل هم نهي فرمود: «زنان هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند.»
در اين قسمت از آينه نكات مهمي يافت مي شود. وقتي خداوند زنان را حتي در راه رفتن متوجه دقّت در امر حجاب مي كند و مي گويد مبادا صداي گام هاي شما به گوش مردان بيگانه برسد، اين مطلب به روشي استنباط مي شود كه زنان نبايد با رفتار و حركات خويش آتش شهوت را در دل مردان شعله ور سازند؛ چرا كه روشن شدن اين آتش در گام اول عفّت و پاكدامني خود آنها را هدف قرار مي دهد.
امام موسي بن جعفر (ع) مي فرمايند:
(لا ينبغي للمراه ان تمشي في وسط الطّريق ولكن تمشي الي جانب الحائط) 3
«زن ها بهتر است كه از كنار جادّه راه روند و از وسط راه حركت نكنند (خود را حفظ كنند).»
2 . نور، 31.
3 . همان، ص 132.
داستانی زیبا و خواندنی
در روزگاران گذشته، قومی نزد پیامبر خود آمدند و گفتند: از خداوند بخواه مرگ را از میان ما بردارد. آن پیامبر دعا کرد و خداوند استجابت فرمود و مرگ را از میان آنان برداشت. با گذشت ایام، به تدریج جمعیت آنها زیاد شد، به طوری که ظرفیت خانه ها گنجایش افراد را نداشت. کم کم کار به جایی رسید که سرپرست یک خانواده صبح زود از خانه بیرون می رفت تا برای پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ و دیگر افراد تحت تکلفش، نان و غذا تهیه و به ایشان رسیدگی کند. این مسئله موجب شد که افراد فعال، از کار و کسب و طلب معاش زندگی باز بماندند. ازاین رو، ناچار نزد پیامبر خویش رفتند و از وی خواستند آنها را به وضع سابقشان باز گرداند و مرگ را میان آنان برقرار کند. پیامبر دعا کرد و خداوند دعای او را اجابت فرمود و مرگ و اجل را در میان ایشان برقرار کرد
منبع: