رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
مقدمه:
یک گروه جهت پیشرفت سریع و فزاینده نیاز به کار تیمی و گروهی دارد .جهت نیل به این هدف ما باید از خود شروع کنیم.باید از درون به وحدانیت برسیم.وقتی به وحدانیت رسیدیم آن وقت دیگر کلمه ای به نام “من” وجود ندارد و می توانیم با دیگران «ما» را بسازیم.(باید «ما» را بسازیم)
متأسفانه در کشور عزیز ما کار تیمی از جایگاه خوبی برخوردار نیست. هر کس در جستجوی سروسامان دادن سریع به خود است یعنی یک نوع تسکین. اما چیزی را که مردم به آن نیاز دارند آمادگی و تناسب است. افرادی که بدنبال تسکین هستند وقتی فشار کمتر میشود انجام کار درست را رها میکنند اما افرادی که به دنبال آمادگی و تناسبند، آنچه را که باید انجام می دهند بدون توجه به اینکه شرایط چگونه باشد. انجام می دهند. به نظر من اصل اساس بقای سازمان ها، پیشرفت و به روز بودن و قابلیت رقابت هر سازمان بستگی به همین کار تیمی دارد.ما باید فرهنگ کار تیمی راهم در سازمان و هم در کشورمان بومی کنیم. اصول زیر برگرفته شده از کتاب اصول کار تیمی اثر جان ماکسول «متخصص رهبری در آمریکا» میباشد. و تمام این موارد هر کدام به صورت عملی در اکثر شرکتهای پیشرفته دنیا و افرادی که شهرت جهانی پیدا کردند بکار گرفته شده است. اینجانب بعد از مطالعه کامل این کتاب و پی بردن به این اصول ارزشمند، تصمیم گرفتم که آنرا بصورت مقاله ای مختصر و مفید ارائه دهم. نکته قابل توجه اینکه، اجرای این اصول نیازمند داشتن روح بزرگ و عزم راسخ جهت تحولی عظیم است و با توجه به عدم وجود رنگ خدائی در اصول جان ماکسول، میتوانیم از وجود خداوند متعال مدد گرفته و با توکل به آن منبع غنی، در اجرای این اصول بیش از «الا بذکرا… تطمئن القلوب»
کار تیمی دارای اصولی است که جهت رسیدن به اهداف والای سازمانی باید این اصول اجرا گردد:
اصل اول- انعطاف پذیری و سازگاری:
انعطاف ناپذیری یکی از بدترین عیوب انسان است.شما می توانید یاد بگیرید که شتاب زدگی را مهار کنید و بیاموزید که با اعتماد به نفس بر ترس و با برنامه ریزی بر تنبلی غلبه کنید اما برای غلبه بر سرسختی پادزهری وجود ندارد بلکه خودش ریشه خودش را می زند. انعطاف پذیرها سعادتمند هستند زیرا که خمیده و از شکل برگشته نخواهند شد.خصوصیات انعطاف پذیرها:
· آموزش پذیرند.
· از لحاظ عاطفی احساس امنیت می کنند.
· خلاقند چون خلاقیت را رشد می دهد.
· به فکر خدمت کردن هستند.
پس یادگیری را برای خود یک عادت کنید، نقش خودتان را مجدداً ارزیابی کنید،.خارج از محدودیت ها فکر کنید.این درست نیست که این کار را نمی توان انجام داد بلکه این درست است که چگونه می توان آن را انجام داد.
اصل دوم- همکاری و مشارکت
مقدمه پیروزی دسته جمعی ،کار دسته جمعی است.تمام قدرت یک سازمان در اتحاد و تمام خطر آن در اختلاف است.همکاری باعث تقویت نیروها می شود.برای تبدیل شدن به یک بازیکن مشارکت پذیر نیاز به تغییر در تمرکز در چهار زمینه ذیل می باشد:
· بینش: هم تیمی ها را به عنوان شریک ببینید نه رقیب.
· رویکرد: حامی هم تیمی ها باشید نه بدگمان به آن ها.
· تمرکز: روی تیم تمرکز کنید نه روی خودتان.
· نتایج :با تقویت توان خود پیروزی ها را به وجود بیاورید.
عمل- برای بهبود روحیه مشارکت پذیری در خود:
1. برد – برد – برد بیندیشید.حضرت سلیمان : آهن ،آهن را تیز می کند.پس یک انسان باعث تیز شدن انسان دیگر می شود.
2. مکمل دیگران باشید.
3. خودتان را نادیده بگیرید.
معمولاً وقتی که با دیگران مشارکت می کنید شما برنده می شوید ، آن ها برنده می شوند و در مجموع تیم برنده می شود.
اصل سوم- تعهد:
هیچ قهرمانی بدون تعهد به کار قهرمان نمی شود.تعهد یک احساس نیست بلکه بایستی به صلابت سنگ باشید. اگر می خواهیم یک تیم منسجم را داشته باشیم باید افرادی را داشته باشیم که شدیداً به تیم متعهد باشند.
چیزهایی که هر عضو تیم برای متعهد شدن باید بداند عبارتند از :
· تعهد معمولاً در بحبوحه نارسانی ها و مشکلات کشف می شود.
· تعهد، ارتباطی به استعدادها و توانایی ها ندارد.
· تعهد در نتیجه انتخاب است نه تحمیل شرایط.
· تعهد وقتی که بر پایه ارزش ها باشد دوام می یابد.
عمل برای بهبود روحیه تعهد پذیری در خود:
تعهدات خود را با ارزش هایتان گره بزنید.
ریسک کنید چون متعهد بودن همراه با ریسک پذیری است.
تعهد هم تیمی های خود را ارزیابی کنید.
آقامجتبی تهرانی(ره):
بحث من فقط متمرکز به یک گروه است و آنها کسانی هستند که قصد میکنند به دیگران روش بدهند. من میخواهم افرادی را مطرح کنم که از آنها به مربّیان تعبیر میکنند. مربّیان یعنی روش دهندگان و تربیت کنندگانی که میخواهند با قصد به دیگری روش دهند. در این رابطه مطالبی را در گذشته عرض کردم، ولی الآن میخواهم مستقلاً بحث کنم.
کسانی که میخواهند در جامعه و در هر محیطی به عنوان مربّی، آموزش دهنده و تربیت کننده باشند و میخواهند غیر را تربیت کنند، باید دارای شرایطی باشند. اوّلین شرط و اساسیترین شرط نسبت به آنها این است که آنها باید خود ساخته باشند تا بتوانند دیگران را بسازند. ما در روایاتمان تحت عناوین مختلفی این معنا را داریم که انسان ابتدا باید خودش و بعد دیگران را تربیت کند، انشاءالله روابطش را بعداً میگویم. کسی که خودش را نساخته و تربیت نکرده است، اگر بخواهد دیگری را تربیت کند، نه تنها فایده ندارد، بلکه گاهی اثر عکس هم دارد. من قبلاً به اینها اشاره کردهام. کسی که خودش مؤدّب به آداب شرع و عقل نیست، نمیتواند دیگری را مؤدّب به آداب شرع و عقل کند.
تاریخ سخنرانی اسفند ۱۳۸۸
آیت الله بهجت؛
برای سلامتی چشم،بعد از نمازها،آیة الکرسی خوانده شود.
و پس از خواندن آن،دستها بر روی چشمها گذاشته و بگوید:
“اَللّٰهُمَ اَحْفِظْ حَدَقَتیِ بِحَقّ حَدَقَتَی عَلِی بْنِ اَبیطٰالِب اَمِیرَ الْمؤمِنِین".
یعنی خدایا به حق دو حدقه چشم حضرت علی،دو حدقه چشم مرا حفظ کن!
البته آیة الکرسی برای تمام خطرها نافع می باشد.
و بعد از نمازهای یومیه،خیلی فواید دارد.
هزارویک تحفه،ص۱۴۴
روزى مرد ثروتمندى دست پسر بچه كوچك خود را گرفت و به تماشاى روستايى برد تا نشان دهد روستائيان با چه فقر و مشكلاتی زندگى مىكنند تا او قدر زندگىاى را كه دارد بداند.
مرد و پسرش به روستا رفتند و يك شب را در خانه به ظاهر محقر يك خانواده روستايى به سر كردند.
فرداى آن روز كه روستا را ترك مىكردند، در حال بازگشت، پدر از پسرش پرسيد:خوب، پسرم ديدى روستائىها چگونه زندگى مىكردند؟
پسر گفت: آرى.
پدر از پسرش پرسيد: متوجه شدى زندگى آنان چه حال و هوائى داشت؟
پسر گفت: آرى.
پدر از پسرش پرسيد: خوب، حالا نظرت چيست؟
پسر در جواب گفت: تفاوت فوقالعاده زيادى بين زندگى ما و آنها وجود دارد.
ما در وسط خانه حوضى با يك فواره كوچك داريم، آنها در کنار خانهشان يك رودخانه بيكران و پرخروش دارند.
ما در اطاقهايمان فانوسهاى طلائى و نقرهاى بر ديوار آويزان كردهايم آنها يك آسمان ستاره و بينهايت فانوس زيبا دارند.
ديوار خانه ما محدود ولى ديوار باغ آنها تا بينهايت ادامه دارد.
چقدر خوشحالم پدر كه مرا به آنجا بردى، متشكرم پدر.
تو به درستى به من نشان دادى ما چقدر فقيريم!
شب ميلاد مولا علي (ع) در كنار سنگر نشسته بود و قرآن مي خواند، مؤذن سنگر اطلاعات عمليات بود، و فرمانده ي يك تيم اطلاعاتي. چند دقيقه بيشتر به اذان نمانده بود كه خمپاره اي در آغوشش گرفت.
برادر شهيد «سيد مهرداد نعيمي» دو مزار ساخته اند، يكي در محور مقدم طلائيه و ديگر در زادگاهش صومعه سرا، كه هر مزار، بخشي از بدنش را به يادگار در خويش مي فشارد.
من پاره هاي گوشت و حتي موهاي جو گندمي سيد را روز بعد از شهادتش در همان طلائيه ديدم؛ وقتي كه نصف سالم جسدش را شب پيش با خود به معراج برده بودند. دو _ سه روز بعد در وصيت نامه اش چنين خواندم: «خداوندا! از تو مي خواهم كه هنگام شهادت، پيكرام را هزاران تكه كني، تا هر تكه اي، تكه اي از گناهانم را با خود ببرد».
راوي : عبدالرضا رضايي نيا