آقا اینها کار می خواهد.
حضرت آیتالله جاودان؛
به عنوان مثال. ببینید صفات بد من مثل یک چیز چسبناکی است که هر آنی ممکن است یک حشره ای به آن بچسبد. و تا این هست امکان یک چیزی نیست. آن این است که آدم یاد خدا باشد. تا صفات بد هست امکان اینکه من بتوانم دائما به یاد خدا باشم، نیست. این را به یک عبارت دیگری عرض می کنیم. قرآن از شرح صدر سخن گفته. از شرح صدر. شرح صدر وقتی است که عوامل ضیق صدر نیست. عوامل ضیق صدر چیست؟ بخل است. حسد است. تکبر است. همه صفات بد. هرکدام اینها یک عاملی است برای ضیق صدر. اگر خدایی نکرده شخصی تعداد زیادی از این صفات بد را داشته باشد، سینه اش خیلی تنگ خواهد بود. هرکدام از این صفات را نداشته باشد، یک درجه ای شرح صدر دارد. این حرف ها، حرف هایی است که وقتی آدم از این دنیا برود، کاملا می فهمد. ببینید هرکدام اینها یک زنجیری است. شما بعد از مرگ می توانید پرواز کنید. در داستان حضرت عیسی که شاید هم مکرر خدمت تان عرض کردیم [آمده.] داستان است. ما نمی خواهیم واقعا این را به ایشان نسبت بدهیم. اما مطلبش، مطلب خوبی است. فرمودند حضرت عیسی علیه السلام یک سوزن داشت. این سوزن را زده بود به پیراهنش. یک تک پیراهن داشت. چیز دیگری هم نداشت. نه خانه داشت. نه زن داشت. نه بچه داشت. هیچ چیز نداشت. یک پیراهن بود. خب پیراهن لازم است. آدم نمی تواند پوشیده نباشد. آدمیزاد نمی تواند پوشیده نباشد. خب پس این پیراهن لازم است. یک سوزن به پیراهنش زده بود. برای وقتی که احتیاج به وصله کردن دارد. گفتند بخاطر همین سوزن ایشان در آسمان چهارم ماند. این اهل آسمان است. آسمانی است. ملکوتی است. اما یک سوزن همراهش بود. از صفات بد که بگذریم بعد دلبستگی های ماست. هرکدام از این دلبستگی ها یک زنجیر است. اعمال بد یک زنجیر است. صفات بد یک زنجیر است. علقه ها یک زنجیر است. اگر اینها نباشد، آدم به آنجا می رود که دیگر جا نیست. یک جاهایی هست که دیگر جا نیست. اینجا جاست. اینجا که ما هستیم، جاست. دست راست دارد. دست چپ دارد. شمال و جنوب دارد. آنجا دیگر جا نیست. شمال و جنوب ندارد.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
آقا اینها کار می خواهد.