رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
اول حسن خودش را معرفی کرد. بعد مسائل کلی مطرح شد و ایشان در همه حرف ها،تأکیدش روی مسائل اخلاقی بود.
یادم نمی رود؛قبل از این که وارد این جلسه شوم،وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم و گفتم: (( خدایا خودت از نیت من با خبری؛هر طور صلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان.))
بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود: برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کردم.
زندگینامه شهید حسن باقری(غلامرضا افشردی)
هدفهاى تربيت دينى را در سه محور هدف غايى، كلى و تفصيلى مى توان بررسي کرد.
۱. هدف غايى
هدف غايى تربيت دينى، قرب به حقيقتى است بى نهايت و جامع كمالات و ارزشها كه از آن به لفظ جلاله «اللّه» تعبير مى شود. اوست كه بى نهايت وكامل مطلق است و مى تواند محور تمام فعاليتهاى آدمى شود.
منظور از قرب، كم شدن فاصله زمانى و مكانى نيست؛ زيرا خداوند آفريننده زمان و مكان و محيط بر همه زمانها و مكانهاست و با هيچ موجودى نسبت زمانى و مكانى ندارد «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ* وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمَا كُنتُم وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[1]؛ «وَلِلّهِ الْمَشْر قُ وَالْمغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوْا فَثَم وَجْهُ اللّهِ.[2]
منظور قرب تكوينى به خداوند هم نيست؛ زيرا خدا احاطه وجودى بر همه آفريدگان و از جمله انسان دارد «إِنَّهُ بِكُلِّ شَىءٍ مُحيطٌ.[3]؛ «وَ نَحنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلكِن لَا تُبْصِرونَ.[4]بلكه منظور از قرب به خدا، كمالى است اكتسابى كه تنها انسانهاى شايسته و صالح در پرتو بندگى خدا و عبادت و پيمودن مسير تكاملى خويش به آن مى رسند. در اين مقام خويشتن را عين تعلّق و ارتباط به او مى يابند و براى خود و هيچ موجود ديگرى استقلالى در ذات و صفات و افعال نمى بينند و هيچ پيش آمدى آنها را از اين مشاهده باز نمى دارد. علوم و مشاهداتى كه در اين مسير براى انسان حاصل مى شود، بر مرتبه وجودى اش مى افزايد و به تدريج جوهر ذاتش را كامل تر مى سازد و به حدى مى رساند كه با خدا همه چيز دارد و بى خدا هيچ.[5]
۲. اهداف كلى
اين اهداف، حدّ واسط هدف غايى و اهداف رفتارى و جزئى اند. هدفهاى واسطه اى مسير حركت انسان را تا حدّى مشخص تر و روشن تر مى كنند و مجموعه اى را تشكيل مى دهند كه از به هم پيوستن آنها پيكره هدف نهايى ساخته مى شود.
با توجه به اينكه تربيت دينى درصدد هدايت تعامل انسان با خدا، خود، ديگران و طبيعت است، اهداف كلى در چهار محور شايان بررسى است؛ با اين توضيح كه ارتباط انسان با يك يا چند عامل، مانع ارتباط او با ديگر عوامل نخواهد بود، براى مثال، ارتباط انسان با خويشتن، ديگران يا طبيعت، از جهتى، ارتباط با خداوند نيز شمرده مى شود.
الف. برخى هدفهاى تربيتى در ارتباط انسان با خدا عبارت اند از: معرفت به خدا، ايمان به آموزه هاى دينى، تقوا، عبادت و شكرگزارى خداوند.
ب. برخى هدفهاى تربيتى در ارتباط انسان با خود عبارت اند از: پرورش قوه عقل و انديشه، خودشناسى، پرورش روح حقيقت جويى و فضيلت جويى و گرايش به فضايل اخلاقى.
ج. پاره اى از هدفهاى تربيتى در ارتباط انسان با ديگران عبارت اند از:
پيوند عملى با پيشوايان معصوم، احترام به والدين، احترام به همنوع و پاسداشت حرمت انسانها، پرورش روح اجتماعى، اخوت، تعاون و همكارى؛ امانتدارى، وفا به عهد و پيمان، صداقت، حسّ نوع دوستى، همدردى، ايثار و فداكارى و مانند آن.
د. از جمله هدفهاى تربيتى در ارتباط انسان با طبيعت عبارت اند از:
شناخت طبيعت و بهره بردارى صحيح از آن.
۳. اهداف تفصيلى
براى اينكه بهتر و روشن تر بدانيم كه متربيان خود را در چه جهتى مى خواهيم سوق دهيم و آنان را از وضع فعلى به كدام وضع و موقعيت جديد برسانيم، ضرورى است اهداف كلى، به گونه اى جزئى تر و تفصيلى مشخص گردند. آنچه در مباحث اخلاقى اسلام درباره الگوى اخلاقى اسلام و فضايل و كمالات انسانى مطرح مى شود، همه در اهداف تفصيلى تربيت دينى قرار مى گيرند.[6]
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
پی نوشت:
ر. ك. بحثى پيرامون انسان، تربيت، اسلام، ص ۳۱- ۳۴.
[1] حديد: ۳- ۴.
[2] بقره: ۱۱۵.
[3] فصلت: ۵۴.
[4] واقعه: ۸۵.
[5] ر. ك: به سوى خودسازى، استاد محمدتقى مصباح يزدى، ص ۲۴۶- ۲۵۹، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى( ره)، چاپ اول، ۱۳۸۰.
[6] ر. ك. تعليم و تربيت اسلامى، تربيت معلم، ص ۳۰- ۳۱.
تربيت دينى از جهات مختلف با تربيت غير دينى تفاوت دارد. برخى از ويژگيهاى تربيت دينى عبارت اند از:
۱. اصلاح خويش
در تربيت دينى، تربيت ابتدا از خود «مربّى» شروع مى شود. دين، ايمان بدون عمل را نمى پذيرد و سخنى را كه گوينده اش بدان عامل نباشد به شدّت نكوهش مى نمايد:
أَتَأْمُرُونَ الْنَّاسَ بِالْ بِر وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ.[۱]
آيا مردم را به نيكى دعوت مى كنيد، اما خودتان را فراموش مى نماييد.
يَاايُّهَا الَّذينَ امَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ.[۲]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا سخنى مى گوييد كه عمل نمى كنيد؟ نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه عمل نمى كنيد.
برخلاف تربيت غير دينى، كه گاه مربيان آن واعظان غير متّعظ و عالمان بى عمل اند، در تربيت دينى، مربيان نمونه اعلاى تربيت و كمال و اخلاص اند و اين حقيقت يكى از بزرگ ترين امتيازات تربيت دينى بر تربيت غير دينى است.[3]
۲. ضمانت اجرايى
از مهم ترين امتيازات تربيت دينى، وجود ضمانت اجرايى منحصر به فردى چون «ايمان به خدا» است.
وقتى ايمان به عنوان نيرويى معنوى و زوال ناپذير در قلب مؤمن جاى مى گيرد، تمام موانع و سختيها را از پيش پاى او برداشته، تحول عظيم درونى و كار بسيار مشكل «خودسازى» را ساده و ممكن مى سازد. دست پروردگان مكاتب الهى به كمك همين نيروى عظيم معنوى بر تمام موانع و منافع شخصى و اميال نفسانى پيروز شده، سدّ پولادين ميان انديشه و عمل را به سادگى مى شكنند و در صحنه پيكار و مجاهدت هميشگى، بى هيچ دغدغه اى پيروزمندانه مبارزه مى كنند.
۳. راه حلها و برنامه هاى عملى
از ديگر امتيازات تربيت دينى، ارائه راه حلها و برنامه هاى صحيح و عملى براى تربيت است؛ راه حلهايى كه مبتنى بر شناخت دقيق فطرت و وجود انسان و تأمين كننده كليه نيازها و در برگيرنده همه ابعاد وجودى است كه قابليت تحقق و اجرا دارد.
۴. همه جانبه بودن (جامعيت و شمول)
برنامه تربيتى دين برخلاف برنامه هاى فرهنگ بشرى، هرگز محدود به يك يا چند بُعد خاص از وجود انسان نيست. تربيت يافتگان مكاتب بشرى يا فيلسوف اند يا دانشمند، عارف، قهرمان، سخنور، جوانمرد، بخشنده و مانند آن، ولى دست پروردگان مكتب الهى از شخصيتى كامل و جامع و چند بُعدى برخوردارند و در يك كلام آنها مظهر همه صفات مثبت انسانى و فاقد هر گونه صفت منفى هستند. در چنين مكتبى انسانهايى همانند على، فاطمه، زينب، حسن، حسين عليهم السلام، سلمان و مقداد به وجود مى آيند كه تجسّم عينى اسلام و انسانهايى آرمانى اند.[4]
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
پی نوشت:
[۱] بقره: ۴۴
[۲] صف: ۲- ۳ صف: ۲- ۳
[3] ر. ك. تحقيقى پيرامون انسان، تربيت، اسلام، دفتر تحقيقات امور تربيتى، ص ۲۷- ۲۹.
[4] ر. ك. بحثى پيرامون انسان، تربيت، اسلام، ص ۳۱- ۳۴.
شايد كم تر كسى درباره ضرورت و لزوم تربيت دينى شك كند؛ زيرا با اندكى تفكر روشن مى شود كه سعادت انسان در گرو تربيت دينى است.
تربيت دينى مى تواند ارتباط آفريده با آفريدگار را مستحكم تر كند و او را به پذيرش تعهّد و قبول مسئوليت وادارد. انگيزه بعثت انبيا نيز در اصل بر همين هدف استوار است.
در اهميت تربيت دينى همين بس كه انگيزه بعثت انبيا در اصل بر همين هدف استوار است و قرآن كريم كه كتاب هدايت و انسان سازى است در پاره اى از آيات به طور صريح به تربيت دينى فرزندان پرداخته، مى فرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ…[۱]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگها است نگه داريد.
در آيه اى ديگر مى فرمايد:
قُلْ إِنَّ ا لْخاسِرينَ الَّذِينَ خَسِروْا أَنفُسَهمْ وَأَهْلِيهمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.[2]
بگو: زيانكاران واقعى آنان اند كه سرمايه وجود خويش و خانواده [بستگانشان ] را در روز قيامت از دست داده اند.
اولياى گرامى اسلام نيز بر تربيت به طور عام و تربيت دينى فرزندان به طور خاص تأكيد و توصيه كرده اند. رسول خدا (ص) مى فرمايد:
فرزندانتان را با سه ويژگى تربيت كنيد: دوستى پيامبرتان، دوستى اهل بيت او و قرائت قرآن.[3]
همان حضرت مى فرمايد:
به كودكان خود در هفت سالگى امر كنيد كه نماز بگزارند.[4]
امام صادق (ع) نيز از پدر بزرگوارش نقل مى كند كه فرمود:
ما [اهل بيت ] فرزندانمان را در پنج سالگى به نماز وامى داريم، ولى شما فرزندانتان را در هفت سالگى به نماز وادار سازيد.[5]
در حديثى ديگر مى فرمايد:
پسر بچه هفت سال بايد بازى كند، هفت سال نوشتن بياموزد و هفت سال نيز حلال و حرام را بياموزد.[6]
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
پی نوشت:
[۱] تحريم: ۶
[2] زمر: ۱۵
[3] ميزان الحكمة، ج ۱۰، ص ۷۲۱.
[4] همان، ص ۷۲۲.
[5] وسائل الشيعه، ج ۳، ص ۱۲.
[6] همان، ج ۱۲، ص ۲۴۷.
حاج آقا قرائتی نقل میکنند:
پلیس مخفی رژیم گذشته (ساواک)، برای جذب طلاب ضعیف الایمان دفتری در قم تأسیس کرده بود.
روزی آیت الله العظمی گلپایگانی قدّس سرّه قبل از شروع درس قدری گریه کردند. من هم آن روز در درس حاضر بودم. طلبه ها گیج شده بودند که راز گریه آقا چیست؟ آقا لب به سخن گشود و فرمودند: شنیده ام چند نفر آخوند پول گرفته و خود را به رژیم شاه فروخته اند! من اعلام می کنم، هر طلبه ای که پول طاغوت را گرفت و رفت، نگوید رفتم، بلکه بگوید: من قابل نبودم و امام زمان علیه السلام مرا از حوزه بیرون انداخت.