رابطه حیا با دینداری
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «حیا، تمام دین است.» (میزان الحکمه، ج 2، ص 565)
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که از مردم حیا نداشته باشد از خداوند نیز حیا نخواهد داشت. (میزان الحکمه، ج 2، ص 566)
امام خامنه ای:
ابزارهای تسهیلکننده، مثل رایانهها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست. اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوقالعادهای است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفادهای کردید؟ نظام اسلامی یک چنین خدمتی به ما معممین و روحانیون کرده. مگر میتوانیم خودمان را کنار بگیریم؟
دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی
۱۳۹۱/۰۷/۱۹
امام خامنه ای:
حوزه های علمیه باید خود را سربازان نظام بدانند، برای نظام کار کنند، برای نظام دل بسوزانند، در خدمت تقویت نظام حرکت کنند؛ … حوزه های علمیه نمیتوانند سکولار باشند؛ اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است.
در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی
۱۳۹۱/۰۷/۱۹
حضرت امام خامنه ای:
یک کار جمعی خصوصیتش این است که فرد باید خودش را در جمع حل کند، گم کند؛ که این گم کردن، عین بازیافتن به نحو درست است. چیزی کم نمیشود از آدمها، چیزها افزوده می شود. من مثال میزنم به این لیوان آبی که توی آن یک حبه قند را می اندازید. این یک حبه قند یک چیز مشخصی است، به قدر خودش شیرینی دارد، به قدر خودش همه چیزهایی که توی قند هست، در این است. وقتی در لیوان آب انداختی تمام است؛ یعنی یک دانه از این ذرات ریزی که زیر دندان می آمد و صدا میکرد و خودش را نشان میداد که هان! منم؛ یک دانه از اینها باقی نمی ماند، تمام حل میشود در آب. در آنجایی که قبل از آن یا بعد از آن، ده حبه قند دیگر حل شده. اما به نظر شما از این حبه قند یک ذره اش، یک سر سوزنش از بین رفت؟ هیچ چیز از آن از بین نرفت. این قند یک ذره کم نشد، بلکه یک خورده به آن زیاد شد. زیرا آن مقدار شیرینی که در این قند بود آمیخته شد با شیرینی های دیگر که در قندهای دیگر بود و در تمام اعضای این آب حل شد، سرایت پیدا کرد، چیزی هم از آن کم نشد؛ اما آن تشخص خودش را از دست داده؛ آن فردیت خودش را از دست داده؛ یک تشکیلات باید اینجور باشد. شکل کامل یک تشکیلات درست، این جوری است که باید فرد در جمع حل بشود.
۱۳۵۹/۳/۲
امام خامنه ای:
بنده طرفدار این هستم که جوانها در جریان مسائل سیاسی کشور قرار بگیرند و بتوانند تحلیل کنند. البته سیاسی کاری، سیاستبازی و آلت دست این حزب و آن حزب شدن را بنده برای جوان نمیپسندم؛ اینها برای جوان هیچ شرف و افتخاری ایجاد نمیکند؛ اما اینکه جوان بداند میتواند اثرگذار باشد و نقش ایفا کند، خیلی ارزش دارد.
۱۳٨٣/١٢/٢۴
حضرت امام خامنه ای:
کار فرهنگی، آن چیزی نیست که لباس فرهنگی دارد. لباس فرهنگی، یعنی کاغذ و قلم و امثال اینها. این، فرهنگ میشود؛ اما کار فرهنگی نیست. کار فرهنگی، یعنی روح فرهنگی در آن باشد، یک حرکت فرهنگی باشد، رشد بدهد و فعل و انفعال را در ذهن و مغز و جان و عواطف انسان به وجود آورد. اگر شما مدرسه درست کردید، ولی این مدرسه در روح کودکی که هدف و آماج کار تبلیغی شماست، اثر مثبت نگذاشت، این کار چیست؟ میتوانید ادعا کنید که کار فرهنگی است؟ نه، این، ضد کار فرهنگی است.
۱۳۶۹/۱۰/۲۳
استاد شهید آیتالله سید محمد باقر صدر:
«… بنابراین تا به حال به این نتیجه رسیدیم که شکوفایی رابطه انسان و طبیعت با مقدار ظلم و ستم در جامعه نسبتی معکوس و با میزان عدل و دادگری در جامعه نسبتی مستقیم دارد.
جامعه فرعونی، تکهتکه و پراکنده است و قابلیتها، نیروها و امکانات خود را از دست میدهد و به همین سبب، آسمان نزولات و زمین، برکات خود را از آن دریغ میکند. اما جامعه عادلانه بهکلی برعکس است. در این جامعه همه قابلیتها، اتحاد یافته، فرصتها و امکانات بهطور مساوی تقسیم میشوند. این جامعهای است که روایات از آن سخن گفتهاند؛ روایات با تبیین دوران ظهور امام مهدی ـ علیه الصلاة والسلام ـ درباره آن توضیح داده و گفتهاند که در سایه امام مهدی علیهالسلام خیرات و برکات زمین و آسمان شکوفا میشود و این تنها بهخاطر آن است که عدالت همیشه و تا ابد نسبت مستقیم با شکوفایی رابطه انسان و طبیعت دارد».
پژوهشهای قرآنی، ص٢٠١. این کتاب به زودی منتشر خواهد شد.
یکی از مصادیق حق الناس، رعایت حق پدر و مادر است که اگر انسان این حق را رعایت نکند و موجبات نارضایتی آنها را فراهم کند، بر اساس احادیث معصومین (ع) در دنیا و آخرت به این عواقب گرفتار می شود:
1- سختی و گرفتاری در دنیا
2- لعن رسول الله (ص)
3- خشم و غضب الهی
4- محروم شدن از بهشت
4- بسته شدن زبان از کلمه “لا اله الا الله” در هنگام مرگ
5- قبول نشدن نماز
6- مستجاب نشدن دعا
7- آتش جهنم
8- ذلت و خواری
9- محروم شدن از زیارت پیامبر(ص) در قیامت
10- کم شدن مال و ثروت
11- سختی در هنگام دفن
12-کوتاه شدن عمر
لازم است به این سؤال پاسخ داده شود که:
آیا مانتویی ها بی حجابند؟
یا اینکه فقط با چادر سر کردن حجاب اسلامی تأمین می شود؟
✅در پاسخ باید گفت:
اصولاً در اسلام اسم (مانتو،چادر و…) ملاک نیست.
هر لباسی که ملاک های سه گانه زیر را داشته باشد، مصداق حجاب اسلامی است حال هر نامی که می خواهد داشته باشد:
۱_تمام اعضای بدن از فرق سر تا ناخن پا،به جز دست ها تا مچ و گردی صورت،را بپوشاند.
۲_تمام برجستگی ها و پستی و بلندی های بدن را بپوشاند،به طوری که حجم بدن زن نامشخص باشد.
۳_توجه نامحرم را به خود جلب نکند و تحریک آمیز نباشد.
حال اگر مانتویی پیدا کردید که برجستگی های بدن را نشان ندهد،
اگر مانتویی پیدا کردید که گریبان به قدری باز نباشد که زینت ها یا بخشی از سینه را آشکار نماید،
اگر مانتویی پیدا کردید که رنگ و مدل آن توجه نامحرمان و بیماردلان را به خود جلب نکند،
اگر همراه مانتو،روسری یا مقنعه ای پوشیده شود که موهای سر ،از جلو یا پشت سر، از زیر آن بیرون نیاید و به تعبیر رسول خدا(ص) موها چون کوهان شتر در زیر آن جمع نشده باشد،
اگر همراه مانتو کفش هایی پوشیده شود که رنگ و صدای تق تق آن ها توجه نامحرم را جلب نکند،
و اگر های دیگر…
آری،چنین مانتویی با این مشخصات مصداق حجاب اسلامی است و به پوشنده ی آن عنوان مقدس «باحجاب» صدق می کند.
اصول و روش های آموزش مفاهیم دینی به کودکان -1
در رابطه با چگونگی آموزش مفاهیم دینی به کودکان اختلاف نظرهایی وجود دارد. گروهی معتقدند پیش از بلوغ نباید به کودک آموزش دینی داد و گروهی عکس این نظر را معتقدند. از نظر اسلام، به ویژه براساس سیره و رهنمودهای معصومان علیهم السلام ، آموزش مفاهیم دینی از هنگام تولد شروع می شود و آموزش در دوره کودکی پایه و اساس در دوره های دیگر است.(1)
از طرفی، آموزش صحیح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانایی ذهنی کودک مطلوب نیست و ممکن است کودک را نسبت به یادگیری دلسرد و یا در یادگیری او اختلال ایجاد نماید. از این رو، آموزش مفاهیم دینی به کودکان گرچه امری بسیار مقدس و والا است، اما موفقیت درآن، در گرو آگاهی و شناخت اصول و روش های آموزشی متناسب با آن است. به فرموده امام امیرالمؤمنین علیه السلام هیچ حرکتی نیست مگر این که انسان در به انجام رساندن آن نیاز به شناخت و آگاهی دارد: «ما مِن حَرَکة اِلاَّ وَ اَنتَ مُحتاجٌ فیها الی مَعرِفَه.»(2)
آموزش مفاهیم دینی نیز مانند هر علم دیگری نیاز به شناسایی و به کارگیری اصول و روش های صحیح، کارآمد و مؤثر دارد. بنابراین، همان گونه که شناخت خصوصیات و توانایی های کودکان در بهینه سازی آموزش مفاهیم دینی امری مسلم است، شناخت اصول و روش های مربوط به آموزش مفاهیم دینی کودکان دبستانی نیز ضرورت دارد.
بدین ترتیب، اگر آموزش مفاهیم دینی کودکان بدون توجه به اصول و روش های صحیح آموزشی انجام پذیرد، مصداق این سخن امام صادق علیه السلام خواهد بودکه: «اَلعامِلُ عَلی غَیرِ بَصیَرة کَالسَّائِرِ عَلَی غَیرِ الطَّریقِ لایَزیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ الاَّ بُعدا»؛(3) کسی که بدون بصیرت دست به انجام کاری می زند، مانند رونده در بیراهه ای است که هرچه سرعتش بیش تر باشد، از مقصد دورتر خواهد شد.
بنابراین، آنچه باید بدان توجه داشت و این نوشته نیز درپی آن می باشد، این است که درک و برداشت کودک از مفاهیم دینی با بزرگسالان یکسان نیست؛ آنان در حد ظرفیت ذهنی خود مطالب دینی را می فهمند و برآن اساس، جهان بینی خود را می سازند.
با توجه به سخن رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که فرمود: «ما پیامبران موظفیم با هرکس مطابق درک و فهم او صحبت کنیم»،(4) اگر آموزش مفاهیم دینی برای دانش آموزان دوره ابتدایی به گونه ای حساب شده صورت نگیرد، نه تنها از تأثیرات سازنده ای برخوردار نمی گردد، بلکه می تواند پیامدهای زیانباری به دنبال داشته باشد. از این رو، هدف اصلی این مقاله دستیابی به اصول وروش های آموزش مفاهیم دینی به کودکان با مروری بر آیات و روایات اسلامی، نظرات دانشمندان تعلیم و تربیت و نیز اندیشمندان اسلامی است.
________________________
پی نوشت:
1)قال علی علیه السلام : «العلم من الصغر کالنقش فی الحجر»؛ یادگیری و آموزش در خردسالی، بسان کندن نقش روی سنگ پایدار است. (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱، باب ۷، روایت ۱۳، ص۲۲۴.)
2)محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، باب ۱۱ فی وصیته لکمیل بن زیاد النخعی، ص ۲۶۷.
3)محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، باب من عمل بغیر علم، ح۱، ص ۴۳.
4)قال النبی: «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم» (کافی، ج۱، روایه ۱۵، ص ۲۳.)
ملا حبیب الله شریف کاشانی از علمای شیعه متوفای ۱۳۴۰ قمری است که در کاشان زندگی کرد و در همین شهر نیز از دنیا رفت. از آثار این عالم شیعه به جز کتاب مذکور می توان از آثار ایضاح الریاض (تعلیقات بر ریاض المسائل) و دیوان سالک کاشانی نام برد.
شیخ آقا بزرگ تهرانی درباره وی چنین می گوید:
میرزا حبیب الله شریف فرزند ملا علی مدد ساوجی از اهالی کاشان است که در ۲۳ جمادی الثانی ۱۳۴۰ق در همین شهر از دنیا رفت و در خارج از شهر در بقعه ای خاص دفن شد و از آثار او کتاب لباب الالقاب است که ما از آن بسیار نقل می کنیم.
ولادت
حبیب الله شریف کاشانی در سال ۱۲۶۲ ق . دیده به جهان گشود.پدرش آیت الله ملا علی مدد ساوجی در ساوه متولد شد و بخش عظمی از تحصیلات خود را در قزوین و سپس کاشان گذراند. در ایام جوانی به درجه اجتهاد رسید و سپس در سال ۱۲۶۶ ق . از کاشان به ساوه مراجعت کرد و تا پایان عمر روشنی بخش مردمان آن دیار گردید.مادر ملا حبیب الله ، دختر میرزا حبیب الله (معروف به میرزا بابای حسینی نطنزی ) بود.
تحصیلات
حبیب الله پس از رحلت پدرش (۱۲۷۰ ق .) در زادگاهش کاشان تحت سرپرستی آیت الله سید حسین کاشانی (متوفای ۱۲۹۶ ق .) به تحصیل علوم حوزوی همت گماشت .آن نوجوان یتیم ، در پرتو تلاش و استعداد خدادادی اش و دقت و مراقبت استادش ، در مدت ده سال مدارج عالی تحصیل را پشت سر نهاد و در شانزده سالگی گواهی نقل روایت و سپس در هیجده سالگی از استادش ، گواهی اجتهاد دریافت کرد.
آیت الله سید حسین کاشانی که از شاگردان پدر بزرگوار ملا حبیب الله بود، نقشی بسزا در تربیت علمی و نیز امور زندگی ملا حبیب الله داشت وی در گواهی اجتهادی که برای ملا حبیب الله نوشته چنین آورده است :
(… فرزند روحانی من ، عالم ربانی و عامل صمدانی ، استاد زبر دست ، دانشمند و فقیه کامل ، رستگار و رهرو راه سعادت موید به تایید خداوند بی نیاز، حبیب الله فرزند مرحوم مغفور علامه زمان علی مدد که پروردگارش رحمت کناد، در بسیاری از اوقات بحث و تحقیق در علوم با من بوده و بسیاری از مباحث اصول و فقه را نزد من خوانده و بسیاری از مطالب علم کلام و علوم وابسته را از من فرا گرفته و حمد خدا را که عالم فاضل و فقیه کامل و جامع کلیه شرایط فتوا گردیده و به درجه اجتهاد نایل شده و مراتب علم و عمل ، عدالت و سداد را حایز گردیده است …)
ملا حبیب الله درباره استادش آورده است :
(… تمامی این زحماتی که او (سید حسین کاشانی ) برایم متحمل شد به این سبب بود که می خواست حق شاگردی پدرم را ادا کرده باشد…)
اساتید
ملا حبیب الله در دوران حیات پر بار خویش ، برای خوشه چینی از محضر بزرگان و کسب علم و ادب از هیچ کوششی دریغ نکرد. او با مسافرت به اصفهان از محضر آیه الله میرزا محمد مهدی کلباسی(۱۴۶۴)استفاده فراوان برد.وی در سالهای اولیه تحصیل به تهران مسافرت و در خدمت استادان زیر کسب دانش کرد:
۱. آیه الله حاج سید حسین کاشانی
مهمترین و بزرگترین استاد ملا حبیب الله بود که از زمان طفولیت در کاشان سرپرستی وی را به عهده داشت و پس از مهاجرت به تهران نیز، همچنان به تربیت علمی و دینی او پرداخت .
۲. آیه الله میر محمد علی کاشانی (متوفای ۱۲۹۴ ق .): او علاوه بر استادی ، پدر همسر ملا حبیب الله بود.
۳. شیخ محمد اصفهانی
۴. حاج ملا هادی مدرس تهرانی
۵. ملا عبدالهادی تهرانی
۶. میرزا محمد اندر مانی
۷. حاج میرزا ابوالقاسم تهرانی
در جستجوی خورشید
این مجتهد شریف و ستاره پر فروغ کاشان ، دو سال پس از دریافت اجازه اجتهاد، در سال ۱۲۸۱ ق . برای آستان بوسی امامات معصوم علیهم السلام و نیز استفاده از محضر دانشمند پرآوازه شیعه - شیخ مرتضی انصاری - به سوی عراق حرکت کرد. او پس از رسیدن به کربلا، خبر جانگداز رحلت شیخ انصاری را شنید و در ماتم فرو رفت .
ستاره شریف کاشان با اقامت در کربلا، به محضر فقیه معروف آن دیار آیت الله مولی محمد حسین معروف به فاضل اردکانی شتافته ، از خرمن فضایل او بهره می جوید.
پس از چندی به نجف اشرف رفته ، سر بر آستان کوی دوست امیرمومنان سایید و از آنجا به ایران بازگشت . ملا حبیب الله پس از رسیدن به کاشان ، مجذوب آوازه علمی یکی از دانشوران گلپایگان گردید و به سوی او شتافت وی در این باره می گوید:
(پس از مدتی درنگ تصمیم گرفتم به خدمت سرور بزرگوار، فاضل صمدانی ، مرحوم ملا زین العابدین گلپایگانی برسم . چون به حضور وی رسیدم او را (در اثر بیماری ) بسیار گوشه گیر یافتم به حدی که از خانه بیرون نمی آمد و درس و بحث و قیل و قال مدرسه را رها کرده و دچار ناراحتی و ضعف چشم گردیده بود. به همین علت نتوانستم از محضر وی استفاده درسی ببرم . لیکن فواید گرانقدری از تشرف به حضورش نصیب من شد. او مرا سفارش کرد که با دنیاطلبان ترک مراوده کنم . دل را به یاد خدا مشغول دارم و خود را از عوامل مشغول کننده این جهان دور سازم و من تمامی وصایای او را پذیرفتم و آویزه گوش خود ساختم و تا امروز بر آن هستم …)
عرصه سیاست
آیه الله شریف کاشانی به مسائل علمی توجه و عنایت افزون داشت و از جنجال آفرینی پرهیز داشت اما با اتکاء به اصول اساسی اسلام ، از حضور در صحنه های سرنوشت ساز سیاسی غافل نبود و به مقتضای زمان و به اندازه توان در امور سیاسی دخالت می کرد.
نهضت مشروطه و قیام عمومی مسلمانان ایران زمین به رهبری روحانیون ظلم ستیز و دلسوز، مهمترین مساله سیاسی دوران حیات ملا حبیب الله شریف بود.
ملا عبدالرسول مدنی کاشانی - شاگرد و داماد آیه الله شریف - به دستور آیت الله شریف کاشانی ، کتابی را درباره مشروطیت به نام (رساله انصافیه ) به نگارش در آورد.
از دیگر اسنادی که بیانگر بعد سیاسی آیه الله شریف است نگارش کتاب (انتخاب المسائل ) است . این کتاب در برگیرنده پرسشهای مردم درباره مسائل مختلف مشروطیت و جوابهای حکیمانه ملا حبیب الله است .
البته پس از انحراف مشروطه از مسیر اصلی و شرعی خویش ، آیت الله شریف نیز در زمره مخالفان آن قرار گرفت و در مخالفت با مشروطه سخنها گفت . او در این باره اشعاری نیز سروده است .
1-آگاهانه باشد ( لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ)
2- نرم باشد (قَوْلاً لَّيِّناً) ، زبانمان تیغ نداشته باشد.
3- حرفی که میزنیم خودمان هم عمل کنیم (لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ)
4- منصفانه باشد ( وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا)
5- حرفمان مستند باشد (قَوْلًا سَدِيدًا) منطقی حرف بزنیم.
6- ساده حرف بزنیم (قَوْلاً مَّیْسُورًا) پیچیده حرف زدن هنر نیست.روان حرف بزنیم.
7- کلام رسا باشد (قَوْلاً بَلِیغًا)
8- زیبا باشد (قولوللناس حسنا)
9- بهترین کلمات را انتخاب کنیم (یَقُولُ الَّتی هِیَ اَحْسَن)
10- حرف هامان روح معرفت و جوانمردی داشته باشد (و قولوا لهم قولا معروفا)
11- همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم (قولاً كريماً)
12-کمک کنیم تا در جامعه حرفهای پاک باب شود (هدو الی الطیب من القول)
حلقههای تربیتی، محل رشد افراد است، از آن جهت که گروه ظرفی است برای شکوفایی استعدادها و توانمندیها تا سرگروه ضمن ارتباط با اعضا آن را در حرکت بهسوی رشد و بالندگی یاری نماید؛ لذا نوجوان در این مرحله باید احساس نیاز و بعد از آن احساس رشد نماید. برای تحقّق این مهم، لازم است که مربی به موارد زیر ملتزم شود:
1. ایجاد جزم نسبت به موضوعات مورد نیاز؛ یعنی ارائه شناخت و تشخیص درست نسبت به مولّفههای تربیتی و سپس تعمیق این شناخت و رساندن آن به باورهای قلبی.
2. فراهمنمودن مقدمات عمل؛ یعنی عزم بر آن فعل را در فرد ایجاد نماید و با بهوجود آوردن انگیزه، تقویت آن و تبدیل به اراده، وی را به سمت عمل رهنمون سازد.
به صورت خلاصه، مراحل رشد به ترتیب ذیل است:
شناخت ……> تشخیص ……> تصمیم ……> اراده …….> عمل (رفتار) ……> ملکه …….> انگیزه.
مربیان محترم نباید از جایی شروع کنند که مخاطب میخواهد و یا مسیری را طی کنند که مخاطب میپسندد و به جایی برسند که مخاطب تصمیم داشته به آنجا برسد. به عبارت دیگر، متأسّفانه گاه مشاهده میشود که نه مربی طرح مشخصی برای تغییر رفتار در متربیان دارد و نه شکل رابطه، به گونهای است که در متربیان، انگیزه تغییر و تحوّل ایجاد کند و نه سیر نهایی این روند، به رشد و تعالی و اصلاح فرد منجر میشود و شاید به همین دلیل است که متربی نسبت به ادامه حضور، بیانگیزه میشود. این در حالی است که مربی در فرایند جذب متربی نسبت به حلقه، حتی یک لحظه نباید از اصول، ارزشها و سیره عملی خود در زندگی، کوتاه آمده و عقبنشینی کند تا مخاطب را راضی نگاه دارد، امّا در عین حال لازم است که در مواجهه با مخاطبان انعطافپذیری لازم را داشته باشیم و خشک و متعصّب به نظر نرسیم؛ بنابراین، مربی باید در اوّلین برخورد با متربیان، سفیر مهربانی و محبت و دوستی باشد و با رفتار و کردارش، شخصیت مخاطبان را تکریم نماید، ناآگاهی و کجروی آنان را به رُخشان نکشد، در مقابل آنچه که هستند موضعگیری نکند، منتظر تغییر آنی و دفعی در مخاطبانش نباشد، گاه خود را به تغافل بزند و از خطاهای قابل اغماض آنها در اوّلین برخورد چشمپوشی کند، امّا در عین حال نباید وانمود کند که او نیز مانند برخی از مخاطبان گروه انسانی، سطحی، هیجانی، احساساتی و دلبسته به نیازهای مادی و کاذب است.
رسالتهای مربی جهت افزایش انگیزه عبارتند از:
1. افزایش سطح آگاهی متربی نسبت به علّت حضور در حلقه.
2. تلطیف فضای حلقه جهت تضمین حضور متربی در برنامههای حلقه با برگزاری برنامههای پرشور و نشاطی مانند: ورزش، مسابقه، تفریح، اردو و… .
3. افزایش جلسات مشاوره تربیتی با متربی و خانواده ایشان برای شنیدن مشکلات و مسائل آنها و پاسخدادن به پرسشهای آنان و یا مطرحکردن مسائلی که گریبانگیر آن فرد خاص است.
4. تبدیل فضای حلقه به فضای رشد و بالندگی اعضا.
حلقههای تربیتی، محل رشد افراد است، از آن جهت که گروه ظرفی است برای شکوفایی استعدادها و توانمندیها تا سرگروه ضمن ارتباط با اعضا آن را در حرکت بهسوی رشد و بالندگی یاری نماید؛ لذا نوجوان در این مرحله باید احساس نیاز و بعد از آن احساس رشد نماید. برای تحقّق این مهم، لازم است که مربی به موارد زیر ملتزم شود:
1. ایجاد جزم نسبت به موضوعات مورد نیاز؛ یعنی ارائه شناخت و تشخیص درست نسبت به مولّفههای تربیتی و سپس تعمیق این شناخت و رساندن آن به باورهای قلبی.
2. فراهمنمودن مقدمات عمل؛ یعنی عزم بر آن فعل را در فرد ایجاد نماید و با بهوجود آوردن انگیزه، تقویت آن و تبدیل به اراده، وی را به سمت عمل رهنمون سازد.
به صورت خلاصه، مراحل رشد به ترتیب ذیل است:
شناخت ……> تشخیص ……> تصمیم ……> اراده …….> عمل (رفتار) ……> ملکه …….> انگیزه.
مربیان محترم نباید از جایی شروع کنند که مخاطب میخواهد و یا مسیری را طی کنند که مخاطب میپسندد و به جایی برسند که مخاطب تصمیم داشته به آنجا برسد. به عبارت دیگر، متأسّفانه گاه مشاهده میشود که نه مربی طرح مشخصی برای تغییر رفتار در متربیان دارد و نه شکل رابطه، به گونهای است که در متربیان، انگیزه تغییر و تحوّل ایجاد کند و نه سیر نهایی این روند، به رشد و تعالی و اصلاح فرد منجر میشود و شاید به همین دلیل است که متربی نسبت به ادامه حضور، بیانگیزه میشود. این در حالی است که مربی در فرایند جذب متربی نسبت به حلقه، حتی یک لحظه نباید از اصول، ارزشها و سیره عملی خود در زندگی، کوتاه آمده و عقبنشینی کند تا مخاطب را راضی نگاه دارد، امّا در عین حال لازم است که در مواجهه با مخاطبان انعطافپذیری لازم را داشته باشیم و خشک و متعصّب به نظر نرسیم؛ بنابراین، مربی باید در اوّلین برخورد با متربیان، سفیر مهربانی و محبت و دوستی باشد و با رفتار و کردارش، شخصیت مخاطبان را تکریم نماید، ناآگاهی و کجروی آنان را به رُخشان نکشد، در مقابل آنچه که هستند موضعگیری نکند، منتظر تغییر آنی و دفعی در مخاطبانش نباشد، گاه خود را به تغافل بزند و از خطاهای قابل اغماض آنها در اوّلین برخورد چشمپوشی کند، امّا در عین حال نباید وانمود کند که او نیز مانند برخی از مخاطبان گروه انسانی، سطحی، هیجانی، احساساتی و دلبسته به نیازهای مادی و کاذب است.
رسالتهای مربی جهت افزایش انگیزه عبارتند از:
1. افزایش سطح آگاهی متربی نسبت به علّت حضور در حلقه.
2. تلطیف فضای حلقه جهت تضمین حضور متربی در برنامههای حلقه با برگزاری برنامههای پرشور و نشاطی مانند: ورزش، مسابقه، تفریح، اردو و… .
3. افزایش جلسات مشاوره تربیتی با متربی و خانواده ایشان برای شنیدن مشکلات و مسائل آنها و پاسخدادن به پرسشهای آنان و یا مطرحکردن مسائلی که گریبانگیر آن فرد خاص است.
4. تبدیل فضای حلقه به فضای رشد و بالندگی اعضا.
حضرت آیت الله بهجت(ره):
تمام نقشه ها و کارهای کفار برای تفرقه اندازی بین مسلمانهاست؛ فَرقْ، تَسُدْ (جدایی بینداز و آقایی کن).
با اینکه خدا و رسول و ائمه علیهم السلام به ما فرمودند: با هم باشید، وحدت خود را حفظ کنید، مواظب باشید بیگانه در بین شما رخنه نکند، با کفار مخلوط نشوید، با آنها هم پیمان نشوید، اینها بر ضرر دین و دنیای شما هستند، ولی ما به فرموده های آنها گوش نکردیم و آخر دیدیم آنچه را که نباید ببینیم.
انسان برای رسیدن به سطح بالایی از توان مدیریتی و پیدا کردن پتانسیل واقعی خود ابتدا باید بینشی صحیح از توانایی ها و استعدادهایش داشته باشد و سپس آنها را به فعلیت برساند.
ماری کوری، دانشمند مشهور لهستانی و برنده دو جایزه نوبل می گوید: «باید باور کنیم که هریک از ما استعداد انجام کاری را داریم و هر طور که شده باید آن استعداد را به مرحله بلوغ برسانیم.»
به فعل رساندن آن استعداد باید هدف مان شود و از همه نیروها و توانمندی هایمان برای این منظور بهره بگیریم. اهمیتی ندارد که به عنوان یک مدیر چقدر هوش و استعداد دارید؛ بلکه شرط رسیدن به موفقیت واقعی در مدیریت، این است که ویژگی ها و توانایی های لازم برای شکوفایی استعداد هایتان را بشناسید.
در ادامه قصد داریم شما را با 60 روش ساده ای آشنا کنیم که توان مدیریتی تان را به میزان قابل توجهی افزایش خواهند داد.
1- هدفمند باشید
هدف از زندگی این است که شخص مفیدی باشید، به خود افتخار کنید و بین آنچه که هستید و آنچه که می توانید بدست آورید، تفاوت ایجاد کنید.
2- شخصیت خوبی داشته باشید
رهبری یک مجموعه، ترکیبی از سیاست و شخصیت را در خود دارد؛ اما اگر خواستید یکی از این دو مورد را نداشته باشید، بهتر است سیاست را حذف کنید.
3- پر شور و نشاط باشید
انگیزه برای تحقق دیدگاه ها، دنبال نمودن ارزش ها و بالا بردن سطح استانداردهای زندگی مواردی هستند که از شور و نشاط افراد سرچشمه می گیرند نه جایگاه و موقعیت افراد.
4- دانا باشید
شخص موفق کسی است که درک و فهمش زیاد باشد نه دارایی و سرمایه اش.
5- انگیزه داشته باشید
خود را به منابع الهام بخش نزدیک نگه دارید و در عین حال سعی کنید از درون برای خود انگیزه ایجاد کنید.
6- متوجه باشید
هنگامی که شخصی در حال صحبت با شماست، حواستان را جمع کنید. تمام توجه خود را به او جلب کرده و از مشغول کردن خود با چیزهای دیگر خودداری کنید.
7- زیرک باشید
سادگی و زودباوری دو سم مهلک برای هر فرد است. گاهی اوقات لازم است، زیرک و فرصت طلب باشید.
8- هوش حسی داشته باشید
افرادی می توانند مدیریت کنند که آسیب دیده باشند؛ آنهایی می توانند به نکات مهم پی ببرند که درک خوبی دارند و آنهایی می توانند رهبری کنند که هوش حسی داشته باشند.
9- جسور باشید
معمولاً جسورانه ترین کارها در زندگی همان هایی هستند که در نگاه اول نمی توان آنها را انجام داد.
10- حاضر باشید
زندگی مانند یک جلسه است؛ آیا شما حاضر هستید؟
11- معتبر باشید
اعتبار داشتن و قابل اعتماد بودن خصیصه ایست که به همخوانی قلب، سر و ذهن ارتباط پیدا می کند و در این صورت است که فرد به صورت مستمر تفکر، احساس و عملی یکسان دارد.
12- پاسخگو باشید
10 درصد از زندگی آن چیزی است که برای شما اتفاق می افتد اما 90 درصد آن، به عکس العمل شما نسبت به اتفاقات بستگی دارد. به یاد داشته باشید که همواره حق انتخاب دارید.
13- در حال یادگیری باشید
هیچگاه به بهانه اینکه همه چیز را بلدید، دست رد به فرصت هایی که چیزی از آنها یاد می گیرید، نزنید. سعی کنید در هر لحظه نکته ای تازه بیاموزید.
14- قابل اعتماد باشید
به تعهداتی که داده اید، پایبند باشید. همواره به آنچه که گفته اید، عمل کنید.
15- شنونده خوبی باشید
یکی از اساسی ترین احتیاجات انسان، نیاز به درک کردن و درک شدن از سوی دیگران است و بهترین روش برای شناخت دیگران، ساکت بودن و گوش دادن به حرف های آنهاست.
16- شجاع باشید
از چالش ها و مشکلات نترسید و در برابر آنها شجاع باشید.
17- مشوق باشید
تشویق و ترغیب کردن کارمندان باعث می شود تا به رهبری بزرگ و محبوب تبدیل شوید.
18- منظم و با برنامه باشید
هرکاری را در زمان خودش انجام داده و همه چیز را سر جای خودش قرار دهید.
19- دلسوز باشید
این یک ضرورت برای هر شخص است که می تواند محبوبیت انسان را نیز افزایش دهد.
20- متعهد باشید
هیچ موفقیت پایداری بدون تعهد حاصل نمی شود.
21- قوی باشید
همواره بخاطر داشته باشید؛ شما قدرتمند تر ار چیزی هستید که فکرش را می کنید.
22- مشتاق و علاقمند باشید
کارهای خود را با هیجان و علاقه انجام دهید و همان انرژی را که صرف انجام کارها می کنید، به ملاقات با افراد نیز اختصاص دهید.
23- نوع دوست باشید
نوع دوستی علاوه بر موفقیت به شما ارزش می بخشد و به زندگی تان مفهوم می دهد.
24- مولد باشید
افزایش بازدهی هیچگاه تصادفی اتفاق نمی افتد؛ بلکه همواره نتیجه اراده، تلاش، پشتکار و تمرکز بالای افراد است.
25- روحیه کار تیمی داشته باشید
زندگی جز با همکاری و در کنار یکدیگر امکان پذیر نخواهد بود.
۱ـ در صفحه ۳۰ مجلّد سوّم كتاب من لا یحضره الفقیه مرحوم صدوق نقل مى كند:
اتى علی علیه السلام بهدیة النیروز فقال علیه السلام ما هذا و قالوا یا امیر المؤمنین الیوم النیروز فقال علیه السلام اصنعوا لنا كل یوم نیروز، و روى انه قال علیه السلام نیروزنا كل یوم.
در روز عید نوروز براى حضرت على علیه السلام هدیه اى آوردند حضرت سؤال كردند: اینها چیست؟ عرض كردند: یا امیر المؤمنین امروز روز نوروز است و این هدیه به مناسبت نوروز است. حضرت فرمودند همیشه از این كارها بكنند هر روزتان نوروز باد. و روایت شده كه حضرت فرمودند هر روز ما نوروز است.
۲ـ و در صفحه ۳۰۰ همان كتاب از امام صادق نقل مى كند كه:
مردى است داراى مقام و رتبه بزرگى و در روزهاى عید نوروز براى او هدایائى مى آورند و مى خواهند به وسیله آن هدایا به آن شخص نزدیك شوند و با او آشنا گردند آیا هدایا را بپذیرد یا نه؟ حضرت فرمودند: آیا اهداء كنندگان نماز مى گذراند. عرض كردم: آرى. حضرت فرمودند: آرى بپذیرد هدایا را و به آنها هم محبت كند و كمك نماید.
۳ـ شیخ الطائفه محمد ابن الحسن الطوسى در التهذیب جلد ۶ صفحه ۶۷۸ عیناً همین حدیث را از امام صادق علیه السلام نقل مى فرماید.
۴ـ در كتاب وسائل الشیعة نقل مى نماید:
و اتی على علیه السلام بهدیة النیروز فقال علیه السلام ما هذا فقالوا یا امیر المؤمنین الیوم النیروز فقال علیه السلام اصنعوا لنا كل یوم نیروزاً(۱).
براى حضرت على علیه السلام هدایائى آوردند حضرت سؤال كردند اینها چیست؟ گفتند هدایا و تحفه هاى عید نوروز است حضرت فرمودند همه روزها این كار انجام گردد هر روزتان نوروز باد.
معلى بن خنیس از امام صادق علیه السلام نقل كرده كه حضرت فرمودند: در روز عید نوروز غسل كن و پاكیزه ترین لباست را بپوش و خود را معطر كن به بهترین عطرها و در این روز روزه بگیر.
۵ـ و در كتاب شریف دعائم الاسلام جلد ۲ صفحه ۳۲۶ مى فرماید:
و عنه علیه السلام انه اهدى الیه فالوذج فقال: ما هذا قالوا یوم النیروز قال فنیروزاً ان قدرتم كل یوم یعنى تهادوا و تواصلوا فی الله.
براى حضرت على علیه السلام اهدائى آوردند (فالوذج)، حضرت سؤال كردند اینها براى چیست؟ عرض كردند اهدائى روز نوروز است فرمودند: هر روز را اگر مى توانید نوروز قرار دهید یعنى هر روز اهدا كنید به یكدیگر و صله بنمائید در راه خدا.
بنا بر این از این چند روایت كه در كتب فقهى و استدلالى علماء بزرگ و فقهاء عالیقدر نقل شده استفاده مى شود كه در زمان حضرت على علیه السلام هم معمول بوده روز عید نوروز به دیدار یكدیگر مى رفتند و هدایائى هم براى بزرگان مى برده اند و حضرت على علیه السلام از آنها مى پذیرفته و آنها را نهى و منع نمى نموده و عملاً مردم را به این اعمال عاطفى و محبت آمیز تشویق مى فرموده اند و این تأیید عملى آن بزرگوار از این روز است.
ابوریحان بیرونى روز عید نوروز دست از كار مى كشید.
محدث بزرگوار قمى رحمة الله در كتاب «الكنى و الالقاب» جلد ۱ صفحه ۷۸ نقل مى فرماید:
«ابوریحان بیرونى» محمد ابن احمد الخوارزمى الحكیم الریاضى الطبیب المنجم المعروف كان فیلسوفاً عالماً بالفلسفة الیونانیة و فلسفة الهنود و برع فی علم الریاضیات و الفلك بل قیل انه اشهر علماء النجوم و الریاضیات و كان معاصراً لابن سینا و بینهما مراسلات و ابحاث كان اصله من بیرون بلد فى السند.
بعد از آنكه شرح مفصلى از حالات آن مرد بزرگ و دانشمند محقق نقل مى كند و مؤلفات او را نام مى برد و اشاره اى به مسافرتهاى او براى تحصیلات عالیه مى نماید مى نویسد:
انه كان مكبا على تحصیل العلوم منفتاً على التعقیب لا یكاد یفارق یده القلم و عینه النظر و قلبه الفكر و كان مشتغلاً فی تمام الایام السنة الا یوم النیروز.
آن مرد بزرگ بسیار در تحصیل علم جدى بود و دائماً مشغول به تصنیف و تألیف كتاب بود هیچگاه قلم از دست او نمى افتاد و چشمش از مطالعه كتب و دلش از فكر و تحقیق باز نمى ایستاد و تمام روزهاى دوره سال به مطالعه و تألیف و كارهاى علمى و تحقیقى اشتغال داشت و سرگرم بود مگر روز نوروز كه آن روز را تعطیل مى كرد.
با توجه به اینكه ابوریحان مرد دانشمند و محقق دقیقى بوده و از نوابغ تاریخ به شمار مى رود و كسى بوده كه عاشق مطالعه و تدریس و تألیف بوده است قطعاً تعطیل كردن او روز عید نوروز را نمى تواند بدون دلیل و جهت منطقى باشد و مى توان یكى از دلایل اعتبار عید نوروز را اهتمام آن مرد بزرگ به این روز دانست.
منبع: نوروز چه روزیست؟، سید محمد باقر آیت میردامادى
—————————–
پی نوشت:
۱ـ در جلد ۱۳ كتاب حدائق صفحة ۳۸۰ مى فرماید:
عن الصادق علیه السلام قال اذا كان یوم النیروز فاغتسل و البس انظف ثیابك و تطیب باطیب طیبك و تكون ذلك الیوم صائماً .. الحدیث.
«بعضی صاحب نظران رسانه، همچون «ملودی»،[1] دوره جديدی را در موقعيت رسانه ها تحت عنوان «عصر ماهواره» مطرح کرده اند. اين عده معتقدند، جامعه جديدی در حال شکل گيری است که خصوصيت عمده آن حاکميت تکنولوژی ماهواره ای است. آن ها بر این باورند که تکنولوژی ماهواره ای، با سه ويژگی فراگيری، جالب و جذاب بودن و دعوت به يکسانی فرهنگی و رفتاری، تأثير فراوانی در زندگی بشر برجای خواهد گذاشت.»[2] امروزه ماهواره های متعددی در سراسر جهان در حال فعاليت اند كه هزاران شبکه تلويزيونی را می توان از این طریق مشاهده کرد. در ایران نیز استفاده از ماهواره، شیوع فراوانی یافته و هر روز به تعداد آن افزوده می شود. در واقع اگر بر بام های شهر تهران نگاهی بیافکنیم، می بینیم با شهری که در آن استفاده از گیرنده های ماهواره ای آزاد است، تفاوتی چندانی ندارد.
آسیب های ماهواره
برنامه های ماهواره ای، زمینه ساز مفاسد اخلاقی و اجتماعی است و بیشتر از آن که برای نسل امروز مفید باشد، خطرناک و مضر است؛ چرا که جنبه های منفی آن بسیار بیشتر از جنبه های مثبتش است. می توان جنبه های منفی آن را بحران سازی، تصویرسازی، سازش، تشویش افکار عمومی، گسترش فرهنگ غیر استدلالی، قبض و تهییج مستمر افکار عمومی، بهره برداری حزبی از ارزش های ملی و تحریف هنجارها و ارزش ها را نام برد.[3] تفاوت آنچه از طریق رسانه ها دریافت می شود و آنچه در زندگی واقعی وجود دارد، خانواده را دچار تضاد می کند. در واقع، با تماشای برنامه های ماهواره، ارزش های خانواده، مخدوش می شود و در نتیجه، شخصیت های دوگانه شکل می گیرد. مهم تر از همه، جایگاه زنان که ارکان اصلی خانواده هستند، متزلزل می شود. در برنامه های ماهواره ای، عمدتاً زنان بدون در نظر گرفتن مقام و جایگاه واقعی، یا توانایی های ذهنی و فکری شان نشان داده می شوند و صرفاً از آنان و زیبایی های ظاهرشان، در اموری همچون: رقص و دیگر برنامه هایی که برای جلب مخاطب تهیه می شود، استفاده می گردد که این خود صدمات جبران ناپذیری بر این قشر وارد می آورد.[4] «به این ترتیب، فرد در برابر خود با تنوعی از پیام ها رو به رو می شود که عمده آن ها با آنچه تاکنون به او منتقل شده، در تضاد قرار دارد و به دلیل جذابیت نهفته در آن پیام ها، تمایل به کسب شان نیز بین جوانان بیشتر است؛ چرا که ارزش ها و هنجارهای قبلی در نهاد خانواده و آموزش، غالباً بر پایه اجبار و گاه خشونت به آن ها منتقل شده است؛ ولی در این شبکه ها، پیام به شکل غیر مستقیم، نا آگاهانه و در پوشش های جذاب ارائه می شود؛ از این روست که با ورود شبکه های ماهواره ای، شاهد ناهماهنگی و اخلال بین نهاد های جامعه پذیر هستیم.»[5]
در واقع، تصاویر مستهجنی که از ماهواره پخش می شود، ذهن مخاطبان را دچار اختلال کرده و بر اعمال آنان بدون اینکه خود بخواهند، تأثیر می گذارند. نتایج تحقیقات نشان داده، این تصاویر مستهجن، آثار منفی هرزه گرایانه ای بر مخاطبان به جای می گذارد و قدرت اندیشه را از آنان گرفته، احساسات و هیجانات کاذبی را جانشین می سازد.[6]
برنامه های شبکه های ماهواره ای، به گونه ای است که معمولاً باعث افزایش احساس محرومیت در بینندگان، به ویژه در کشورهای در حال توسعه می شود. برنامه های مختلفی به طراحی و تزئین دکوراسیون داخلی منزل، روش های تزئین و آرایش باغ منزل، تبلیغ انواع لباس های شرکت های معتبر دنیا، خدمات گردشگری و انعکاس زیبایی های کشورها برای جذب توریست، آموزش موسیقی و تبلیغ اتومبیل های جدید اختصاص دارند که در نوع خود، ظاهراً جذاب اند؛ اما این ها مواردی است که به طور مستقیم می تواند زمینه کاهش رضایت از زندگی را در بینندگان فراهم آورد.[7] از طرفی ماهواره، سعی در تضعیف اعتقادات افراد نیز داشته، در فیلم ها و برنامه های مختلف شبکه های ماهواره ای، شاهد نوشیدن مشروبات الکلی، رقص های مختلف، آواز بانوان، شنای مختلط و روبوسی زن و مرد در روابط اجتماعی هستیم که امری تقریباً عادی تلقی می شود و بخشی از آداب و رسوم حاکم بر آن جوامع معرفی می گردد.[8]
راهکار هایی برای کاهش استفاده از ماهواره
ـ آموزش همسرداری و تربیت کودک در اسلام، با استفاده از متخصصان مجرب در برنامه های سیما در ساعات پر مخاطب و ساخت سریال هایی با همین مضمون به لحاظ کاهش اختلافات در خانوادها و برخورداری کودکان از تربیت اولیه صحیح و بی ثمر کردن تبلیغات فمینیستی در کشور و کاهش مرد سالاری در خانواده ها.
ـ برای توليد سریال های قوی، متناسب با باورهای ملی ـ مذهبی تلاش شود؛ از این رو بهتر است كه رسانه ملی، رویكرد های خويش را از پخش فيلم های وارداتي، گفتگو و مسابقات سرگرم كننده و پخش مفرط پيام های تجاري، به توليد و تهيه فيلم های مناسب، به ویژه سریال های پر بار تغيير دهد.
ـ برقراری رابطه عاطفی مناسب اعضای خانواده با یکدیگر، تقویت نگرش معنوی درون خود و هماهنگ سازی گفتار و رفتار، می تواند در دست یابی فرزندان به سلامت رفتار و سعادت آنان اثرگذار باشد و مانع از گرایش فرزندان به ماهواره و شبکه های مبتذل گردد.
ـ مفهوم آزادی، باید از نظر اسلام و دانشمندان و محققان داخلی و جامعه شناسان کشور، در برنامه های سیما تبیین و معنای واقعی آن، در سریال ها و برنامه های مختلف انعکاس داده شود. تفاوت ماهوی فرهنگ اسلامی و غربی نیز، باید به طرق مختلف در کشور بیان گردد.
ـ باید به خانواده ها درباره خطرهایی که برنامه های مبتذل ماهواره در انحراف اخلاقی و فکری فرزندان دارند، هشدار داد و آنان را با این مسائل آشنا کرد؛ مانند ساختن برنامه هایی در قالب فیلم و سریال و پخش مصاحبه در محیط خانواده های متزلزل که بیانگر الگو پذیری آنان از ماهواره باشد.
ـ در راستای افزايش اعتبار منابع رسانه ای باید کوشید. به این صورت که امروزه با انبوه رسانه ها و فعال بودن مخاطبان، اگر رسانه ای اعتبار خود را از دست بدهد، ديگر امكان بازيابی اعتبار از دست رفته و جذب مجدد مخاطبان رویگردان و گريزان، بسيار دشوار خواهد بود؛ از اين رو ضروری است رسانه ملی دنبال حفظ و افزايش حداكثری اعتبار خود باشد.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
[1]. Melody: 1995.
[2]. به نقل از شهاب، «گونه شناسی شبکه های ماهواره ای فارسی زبان»، ص۱۰.
[3]. اسماعیل بیابانگرد، فرزند من و رسانه، ص ۱۱۵.
[4]. اکبری و اکبری، آسیب شناسی اجتماعی، ص ۱۶۴.
[5]. بیابانگرد، فرزند من و رسانه، ص۱۲۳- ۱۲۴.
[6]. اکبری و اکبری، آسیب شناسی اجتماعی، ص۱۶۶.
[7]. اسماعیل بیابانگرد، فرزند من و رسانه، ص ۱۱۷.
[8]. اسماعیل بیابانگرد، فرزند من و رسانه، ص ۱۲۱.
امیرالمومنین على عليه السلام میفرمایند:
عَوِّدْ لِسَانَكَ لِينَ الْكَلَامِ وَ بَذْلَ السَّلَامِ يَكْثُرْ مُحِبُّوكَ وَ يَقِلَّ مُبْغِضُوک
زبان خود را به نرمگويى و سلام كردن عادت ده، تا دوستانت زياد و دشمنانت كم شوند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 435 ، ح 9946
چند تبریک عملی به ایرانیان؛
دغدغههای نوروزی حجت الاسلام قرائتی در یک پیام
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در پیامی آورده است: رسیدگی و کمک به فامیل، قلب و مغز دید و بازدیدهای نوروزی است. راستی اگر در این دید و بازدیدها به مشکلات یکدیگر نرسیم از بسیاری از برکات محروم خواهیم شد.
حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی، رئیس ستاد مرکزی اقامه نماز در آستانه فرارسیدن ایام نوروز سال ۹۵ پیامی با عنوان تبریک عملی به هموطنان گرامی داده است که به شرح ذیل تقدیم می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
تبریک عملی
به همه هموطنان با احترام و جمله مبارکه “سلام علیکم “، سلام می کنم و برایتان آرزوی سلامتی و توفیق دارم.
به فکرم رسید در آغاز سال ۹۵ از یک معلم قدیمی کلمه تبریک را معنا کنم.
تبریک از برکت است و هر چیزی هم ظاهری دارد و هم باطنی که باید به هردو توجه داشت یعنی هم به پوست هم به مغز، آری اگر هریک از پوست یا مغز تخمه را بکاریم سبز نخواهد شد و باید به هر دو توجه شود تا نتیجه دهد.
در ایام عید که ظاهر خوبی دارد یعنی فرصتی برای دید و بازدید و سفر و شادی است و شهر و روستاها و خانه ها برای پذیرایی آماده است و هوای معتدل همراه با سبزی زمین و شکوفه های درختان و امثال آن به چشم می خورد سزاوار است که این ظاهر زیبا با باطنی همراه باشد و تبریک ظاهری همراه با برکت عملی باشد.
این دید و بازدیدها قالب و تبریک ظاهری است، ولی قلب آن چیست؟
مغز این تبریک اموری است از جمله این که:
۱-در این دید و بازدیدها ثروتمندان فامیل ، مخفیانه از فقرای فامیل دستگیری کنند.
۲-اگر میان فامیل افرادی با هم کدورتی دارند آنان را آشتی دهند.
۳-اگر نوجوانان فامیل در بعضی از درس های خود ضعیف هستند به آنان کمکی شود.
۴-اگر شخصی گرفتار بدهی یا زندان است آن را نجات دهیم.
۵-اگر در جلسات گناه می شود با برخورد خوب ، مانع شویم.
۶-اگر برای بعضی از افراد فامیل سؤال و شبهه ای مطرح شده ما واسطه شوبم و جوابش را از یک دانشمندی دریافت و شبهه آن را برطرف کنیم.
۷-اگر در فامیل و همسایگان خانواده شهداء و جانبازان وجود دارند ، دیدار با آنان را بر دیگران مقدم بداریم.
۸- در سفر از کسانی که در جاده ها خدمت می کنند (پلیس، هلال احمر، راهداری) حداقل با زبان، تشکر کنیم.
۹-برای همسریابی افراد مجرد فامیل واسطه گری و شفاعت کنیم.
اسلام عزیز ما در کنار سفارشات عمومی چند سفارش ویژه برای بستگان دارد که من به عنوان معلم قرآن دو سه جمله از آن سفارشات قرآنی را به شما هدیه می کنم و دوست دارم خدمتی به شما کرده باشم.
قرآن ، یک جا به پیامبر می فرماید بستگان نزدیک خود را از خطرها هشدار بده ( و انذر عشیرتک الأقربین) و در جای دیگر می فرماید خودتان و بستگانتان را از آتش دوزخ حفظ کنید ( قو أنفسکم و اهلیکم ناراً ) که در حدیثی در تفسیر آیه می خوانیم . مراد از این حفظ آن است که آنان را به نماز و زکات و تقوا سفارش کنیم .
و در جایی دیگر می فرماید که لقمان حکیم فرزندش را به نماز و امر به معروف و نهی از منکر و تواضع نسبت به مردم و توجه به معاد سفارش کرد.جالب آن است که قرآن درباره پیامبر می فرماید او در کنار نبوت و رسالت به خانواده خود رسیدگی ویژه داشت.
خواننده عزیز! این رسیدگی و کمک به فامیل، قلب و مغز این دید و بازدیدها است. راستی اگر در این دید وبازدیدها به مشکلات یکدیگر نرسیم از بسیاری از برکات محروم خواهیم شد.
تبریک یعنی دید و بازدید خود را با این امور رشد و برکت دهیم. اینکه خداوند به پیغمبر(ص) می فرماید ما به تو کوثر دادیم و مراد از کوثر فاطمه زهرا(س) است و معنای کوثر خیر فراوان است و ناگفته پیداست عطای خداوند بزرگ به بهترین فرد هستی کوثر و خیر فراوان است. ما نیز می توانیم بانیت خالص و همت بلند و خدمت بی منت و دستگیری از دیگران تا حدی از خود کوثر بسازیم، یعنی خود و کارهای خود را تا آنجا که می شود به خیر زیاد و کوثر تبدیل کنیم.
کوتاه سخن آن که عید امسال که با شهادت حضرت زهرا(س) مقرون است و به عبارت دیگر تبریک عید با کوثر قرآن مقرون است و معنای تبریک و کوثر نیز به هم نزدیک است بیاییم در میلیون ها دید و بازدیدی که در فامیل صورت می گیرد مشکلی را ( جزئی یا کلی) حل کنیم تا تبریک ظاهری ما پر مغز شود و الیته این نیاز به استمداد از خدواند و توفیق الهی دارد.
ساده ترین راه برای تبریک و برکت و کوثر آن است که دیگران را در خوبی ها شریک کنیم و همت خود را از مسائل فردی و جزئی به مسائل عمومی سوق دهیم همانگونه که نماز ما را اینگونه تربیت می کند که بگوییم:
۱. پروردگارا همه ما را (نه فقط من را ) هدایت کن ( إهدنا)
۲- و در سلام بگوییم السلام علینا نه سلام به یک شخص
۳- و می گوییم در نماز خداوند شنونده ستایش همه موجودات است (سمع الله لمن حمده) نه فقط شنونده ستایش من و نفرمود سمع الله لحمدی
۴- در سر اسر قرآن و روایات و برنامه های پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) معصومش صدها نمونه به چشم می خورد که رشد و برکت و سعادت و خوشی را فقط برای خود نمی خواستند بلکه برای همه میخواستند و این است معنای تبریک و کوثر.
در پایان ضمن دعا برای شما عزیزان ، سال خوبی را برایتان آرزومندم . نوروز ایام سفر است؛ از نماز در سفر غافل نشوید؛ چرا که نماز، سفر شما را پر خیر و برکت می کند.
رسانه های ارتباط جمعی، به دلیل نقش واسطه ای آن ها در انتقال و تبادل پیام و تولید و انتشار نمادها برای ایجاد دگرگونی فرهنگی، از اهمیت ویژه ای برخور دارند. «بین رسانه ها، تلفن همراه یکی از پدیده های نو ظهور عصر الکترونیک است که در چند دهه اخیر به عنوان یک وسیله ارتباط جمعی، جایگاه ویژه ای میان مردم، به ویژه جوانان پیدا کرده است.»[۱] فناوری اطلاعاتی و ارتباطی تلفن همراه به طور خاص، از زمان رشد سريع اش (اواخر دهه ۱۹۹۰)، در زندگی فردی و اجتماعی بشر، با قابلیت های فراوانی چون: فیلم برداری، عکاسی، بلوتوث، اتصال به اینترنت، پیام چند رسانه ای، موقعیت یاب و چندین قابلیت دیگر، جایگاه ویژه ای نزد کودکان و نوجوانان یافته و فناوری جوانان شده است؛ اما مانند دیگر فناوری ها، معایب و محاسنی دارد که والدین باید از آن ها آگاهی یابند تا از بروز مشکلات، جلوگیری کنند.[۲]
آسیب های جسمی و روانی تلفن همراه
پژوهشگران در بررسی آسیب های احتمالی تلفن همراه، در درجه اول اهمیت، متوجه ابعاد ملموس زیستی و جسمانی آن شدند و در درجه بعدی، به تبعات روانی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و عقیدتی اش توجه نشان دادند. «کاربرانی که در طول روز برای ساعات طولانی از تلفن های همراه استفاده می کنند و وقت خود را به صحبت کردن یا ارسال پیام کوتاه صرف می کنند، احتمالاً با اختلالات روانی مواجه خواهند شد.[۳] شواهد همچنين نشان می دهد كه استفاده مفرط از تلفن همراه، با الگو های رفتاری خاص مانند شب بيداری، اشتغال به تبادل پيام كوتاه و همچنين وابستگی عاطفی ارتباط دارد؛ طوری كه اين افراد معتقدند بدون استفاده از تلفن همراه، قادر به زندگی نيستند. يافته ها، نشان می دهند كه استفاده ی مداوم از تلفن همراه تأثيرات منفی زيادی بر سلامت جسمانی و روان شناختی كاربران دارد.»[۴] «صحبت با تلفن همراه در مكان عمومى، حاوى تضادى در فضاى اجتماعى است كه فرض مى شود، مردم در آن چهره ای متفاوت دارند.»[۵] چت کردن، استفاده از سایت های نامناسب، تصاویر برهنه و مستهجن، تهیه و ارسال ویروس های رایانه ای برای دیگران و ارسال پیامهای کوتاه طنز آمیز، سیاسی و خلاف عرف، در صدر استفاده ی جوانان از امکانات پیشرفته ارتباطی قرار دارند.[۶] «بررسی های نظری و تجربی حکایت از آن دارند که یکی از تبعات روان شناختی تلفن همراه، کاهش تدریجی شرم و حیا، در کاربران است. در این زمینه، «جوینسون»، درباره استفاده ی هرزه نگاران از فناوری های ارتباطی برای اهداف و مقاصد خودشان، خاطرنشان می سازد: «اصولاً هرزه نگاران، در استفاده از فناوری های جدید، همواره به سرعت عمل کرده اند؛ به این معنا که دیر زمانی از اختراع عکاسی، تلفن، سینما، فیلم های هشت میلی متری و وی،اچ،اس[۷] نگذشته بود که این فناوری ها، برای تولید و مصرف فرآورده های هرزه نگارانه، استفاده شدند. علاوه بر این، با ظهور فناوری های جدیدتر، مصرف هرزه نگاری به طور فزاینده ای به یک رفتار خصوصی بدل شده است؛ به این معنا که هزینه ی تولید و توزیع فیلم های سینمایی سبب شده بود تا قبل از ظهور ویدئو، مردم بیش تر به صورت دسته جمعی به تماشای هرزه نگاری بپردازند.[۸] بنابراین می توان با رعایت نکات زیر، ضررهای آن را به حداقل رساند.
راهکارهای نحوه استفاده از تلفن همراه
ـ زمان تماس و مکالمه با تلفن همراه را کاهش دهید. مطالعات نشان می دهد که اگر بیش از دو دقیقه با تلفن همراه صحبت شود، امواج مغزی کاربران تحت تأثیر امواج تلفن همراه قرار می گیرد.
ـ والدین حتی المقدور سعی کنند تا هجده سالگی برای فرزندشان گوشی تهیه نکنند. اگر هم تهیه کردند، باید مقرراتی برای استفاده از آن وضع کنند. بهتر است والدین گوشی هایی خریداری کنند که دارای قابلیت نظارت و کنترل باشد، تا فرزندان نتوانند به هر چیزی که خواستند دست یابند و با هر کس تماس برقرار کنند. همچنین باید سعی شود، زمان مکالمه آن ها محدودتر شود.[۹]
ـ این به هیچ وجه درست نیست که کودکان یک تلفن همراه مخصوص خودشان داشته باشند؛ چون مغز آنان در حال رشد بوده و اثر امواج تلفن همراه تأثیر فراوانی بر آن خواهد گذاشت. بهتر است کودکان جز در موارد ضروری، با تلفن همراه خود صحبت نکنند.
ـ باید شرایط لازم برای توسعه مهارت ها و تخصص ها بین جوانان و رشد خودباوری در آنان ایجاد شود.
ـ برای پیشگیری از یأس جوانان در تشکیل خانواده و گرایش آنان به دوست یابی و تماشای صحنه های مستهجن در فضاهای مجازی، زمینه ارضای صحیح غرایز را فراهم آورید و فرهنگ ازدواج را گسترش دهید.
ـ والدین باید برای اشتغال و جلوگیری از معضل بیکاری فرزندان وارد عمل شوند؛ چون فرد بیکار، بهترین طعمه برای اعتیاد به فضاهای مجازی است.
ـ ارزش های اخلاقی را به شیوه های مطلوب گسترش دهید.
ـ باورهای دینی را تعمیق و درونی نمایید.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
از مهمترین سرفصل های اخلاق اجتماعی، عفت کلام و مراقبت از گفتار مكالمات است. گفتگوی غير ضروری با نامحرم، ادعاهای ناحق، اهانت و تحقير، دشنام، دروغ، قضاوت باطل، خودستایی، دفاع از اهل باطل، آبروريزی مؤمنان، به زبان آوردن گناه، پاسخ های جاهلانه، افشای اسرار به ناحق، قطع سخن ديگران، تهمت و غيبت از مواردی است كه با عفت كلام منافات دارد. در فرهنگ اسلامی نه تنها به حسن ظاهر کلمات و محتوای ارزشی آن توجه خاصی شده، بلكه لحن ارزشی هم لازم است در معاشرت ها رعايت شود؛ مثلاً در ابلاغ رسالت انبيا و در باب امر به معروف، بر سخن نرم و لحن محبت آميز دستور خاصی رسيده است؛[1] بنابراین، ما در این بخش به مواردی می پردازیم که درصورت رعایت، می توان در گفتار، عفت پیشه شد.
راه های تقویت عفت کلام
۱. الگو گرفتن از عفيف ترين انسان
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در همه ابعاد، عفیف ترین انسان ها بود. او با خویشتن داری عجیبی به تدبیر امور می پرداخت. در جنگ اُحد، دندان های جلوی اش شکست و صورتش به دست دشمنان شکاف برداشت. برخی از او خواستند تا دشمن را نفرین کند؛ اما حضرت با کمال خویشتن داری فرمود: «من برای ناسزاگویی مبعوث نشده ام؛ بلکه دعوت کننده و مایه رحمت برای مردمم.» سپس به جای نفرین، چنین دعا کرد: «اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لايَعْلَمُونَ؛[2] خدایا! قوم مرا هدایت کن که آن ها ناآگاه اند.» آن حضرت، عفت كلام را چنان رعايت می كرد كه دشمن را هم به تحير وا می داشت و دل ها را جذب و تسخير می کند.
۲. عفت کلام و اصلاح جامعه
رعايت عفت كلام در موضوعات جنسی، از مهم ترين افق های اين بحث است. كلام وحی اين موضوع را، به خانم های مسلمان گوشزد می كند كه عفت كلام را در مواردی كه با نامحرم صحبت می كنند يا زمينه های فساد وجود دارد، كامل مدِّ نظر داشته باشند؛ مبادا گرفتار سوداگران شهوت شوند و دين و دنيای خود را از دست دهند.3
در سوره احزاب، خطاب به همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ديگر بانوان مسلمان می فرمايد: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا؛[3] در مقابل نامحرمان بهگونه اى هوس انگيز و با ناز و كرشمه سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن عفيفانه و شايسته بگوييد.»
البته «قول معروف»، معنى وسيعى دارد كه هرگونه گفتار باطل، بيهوده، گناه آلود و مخالف حق را نفى مى كند و مى تواند، توضيحى براى جمله نخست باشد. مبادا كسى تصور كند كه بايد گفتار زنان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با مردان بيگانه موذيانه يا دور از ادب باشد! بلكه بايد گفتاری شايسته، مؤدبانه و در عين حال عفيفانه و بدون هيچگونه جنبه هاى تحريک آميز باشد.
۳. رعایت حق زبان
کسانی که عفت کلام را رعایت نکنند، حق زبان را ضایع کرده اند؛ اما افرادی که از عفت در گفتار برخوردار هستند و از مصادیق سخن زشت پرهیز می کنند، قطعاً حق زبان را رعایت کرده و شکر آن را به جای می آورند. امام سجاد(علیه السلام) درباره حق زبان می فرمایند: «وَ أَمَّا حَقُ اللِّسَانِ فَإِكْرامُهُ عَنِ الْخَنَا وَ تَعْويدُهُ عَلَى الْخَيْرِ وَ حَمْلُهُ عَلَى الْأَدَب؛[4] حق زبان است که آن را از زشت گویی بازداشته، به گفتار نیک عادت دهی و او را به رعایت ادب وادار سازی.»
۴. پیوستن به خوبان
عفت کلام، شخص را به خوبان نزدیک می کند و سخنان زشت، انسان را از جمع خوبان جدا ساخته، به بدان ملحق می کند؛ چنانکه امام علی(علیه السلام) فرمود: «إِيَّاكَ وَ مَا يُسْتَهْجَنُ مِنَ الْكَلَامِ فَإِنَّهُ يَحْبِسُ عَلَيْكَ اللِّئَامَ وَ يَنْفِرُ عَنْكَ الْكِرَام؛[5] بپرهیز از سخن زشت و زننده، افراد پست را به تو می بندد و نیکان را از تو رنجانده و پراکنده می سازد.»
در روایات آمده است که حضرت صادق(علیه السلام) دوستى داشت که حضرت را در همه جا همراهی می کرد و از امام جدا نمی شد. روزى در بازار كفاش ها همراه حضرت می رفت و دنبالشان غلام او كه از اهل سند بود، مى آمد. ناگاه آن مرد به پشت سر خود نگاه کرد، غلام را صدا زد و او را نديد. سه مرتبه دنبال او گشت و وی را نيافت. بار چهارم كه او را ديد، گفت: «اى زنازاده كجا بودى؟» حضرت صادق(علیه السلام) دست خویش را بلند كرده، به پيشانى خود زد و فرمود: «سبحان الله! مادرش را به زنا متهم می كنى؟ من خيال می كردم تو خوددار و پارسایى! اكنون مى بينم كه ورع و پارسایى ندارى؟» عرض كرد: «قربانت گردم! مادرش زنى است از اهل سند و مشرک است؟» فرمود: «مگر نمی دانی كه هر ملتى براى خود ازدواجى دارد و با آن از زنا جلوگيرى می كند؟ از من دور شو!» عمرو بن نعمان (راوى حديث) می گويد: «ديگر او را نديدم كه با آن حضرت راه برود تا آنگاه كه مرگ ميان آن ها جدایی انداخت.»[6]
موارد عفت کلام
الف) نگفتن سخن بی ربط
حفظ زبان از سخنانی که به انسان مربوط نمی شود، از موارد عفت کلام است. امام علی(علیه السلام) فرمود: «سخن گفتن را درباره آنچه به تو ارتباطی ندارد و جای آن نیست، ترک کن؛ چرا که ممکن است یک کلمه باعث سلب نعمت و زمینه ساز درگیری و اختلاف شود.[7]
ب) سخن از روی آگاهی
لازم است انسان نه تنها بدون علم و آگاهی سخن نگوید؛ بلکه درباره آنچه می داند نیز با احتیاط رفتار کند. امام علی(علیه السلام) می فرماید: «لاتَقُل ما لاتَعلَم بَل لاتَقُل کُلَّ ماتَعلَم، فَإنَّ اللهَ ـ عَزَّوَجَل ـ فَرَضَ عَلی جَوارِحِکَ کُلَّها فَرائِضٌ یُحتَجَّ بِها عَلَیک یَومَ القیامَه؛[8] چیزی را که نمی دانی مگو، بلکه همه آنچه را می دانی نیز مگو؛ زیرا خداوند بر همه اعضا و جوارح تو، واجباتی قرار داده که در قیامت از تو بازخواست خواهد کرد.»
در نقطه مقابل، نگفتن همه آنچه انسان می داند، نشانه کمال عقل است.[9] از حکیمی پرسیدند: «چرا خداوند متعال به انسان دو گوش و یک زبان داده است؟» گفت: «برای اینکه اگر دو کلمه شنید، یک کلمه در مقابلش بگوید.»
ج) عادت دادن زبان به الفاظ نیک
کلام نیک، انسان را به سوی بهشت سوق می دهد و کسی که به فحاشی عادت می کند، عاقبت اهل جهنم و جزء ستمکاران خواهد شد. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «البَذاءِ مِنَ الجَفاءِ وَ الجَفاءُ فِی النّار؛[10] بدزبانی از جفاکاری و جفاکار در آتش است.» مطابق روایات، آنکه ابتدا شروع به ناسزاگویی می کند، ستمکارتر است.
د) تقویت اعتقادات مذهبی
عمیق بودن باورهای مذهبی، در کنترل زبان تأثیر دارد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مَن عَرِفَ اللهَ وَ عَظَّمَهُ مَنَعَ فاهُ مِنَ الکَلامِ؛[11] کسی که خدا را بشناسد و او را بزرگ بشمارد، در پیشگاه خدای عظیم، هر حرفی را نمی زند.»
هـ) کنترل زبان و تأثیر آن در سرنوشت انسان
عفت کلام، حتی در چگونگی سرنوشت انسان دخیل است. علمای اخلاق و سالکان إلی الله، بر این باورند که طی منازل سلوک، بدون توجه به زبان و آنچه بر زبان جاری می شود، میسر و ممکن نمی شود. سخنان ما در طول روز، نه تنها مسیر اتفاق های بعدی را تعیین می کنند، بلکه آثار خود را ساعت ها و گاه روزها در زندگی مان بر جای می گذارند.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
پی نوشت:
[1]. طه، آیه ۴۴.
[2]. فخر رازی، تفسیر فخر رازی، ج ۱، ص ۲۰۳.
[3]. احزاب، آيۀ ۳۲.
[4]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵۶.
[5]. لیثی واسطی، عيون الحكم و المواعظ، ص ۹۹.
[6]. کلینی، كافى، ج ۴، ص ۱۶.
[۷]. لیثی واسطی، عيون الحكم و المواعظ، ص ۲۵۰.
[8]. نهج البلاغه، حکمت ۳۸۲.
[9]. تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم، ص ۲۱۳.
[10]. کلینی، کافی، ج ۴، ص ۱۷.
[11]. مجموعه ورام ابن ابی الفراس، ج ۱، ص ۱۷۵.
باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا
جامۀ عید بپوشند، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مُطربِ مجلس که بود قبله نما
صوفی و عارف از این بادیه دور افتادند
جام میْ گیر ز مُطرب، که روی سوی صفا
همه در عید به صحرا و گُلستان بروند
منِ سرمست ز میخانه کُنم رو به خُدا
عید نوروز مُبارک به غنی و دَرویش
یار دلدار! ز بُتخانه دری را بگشا
گر مرا ره به در پیر خرابات دهی
به سر و جان به سویش راه نوردم، نه به پا
سالها در صفِ ارباب عمائم بودم
تا به دلدار رسیدم، نکُنم باز خطا
( دیوان امام، ص۳۹ )
شهید جاوید الاثر احمد متوسلیان
عصبانی گفت: نگه دار ببینم این کیه.
پیاده شد و رفت طرف مرد کُرد. هیکلش دو برابر حاجی بود. داشت باسبیل کلفتش بازی می کرد.
ـ ببینم، تو کی هستی ؟ کارت چیه ؟
ـ من ؟ کومله م.
چنان سیلی محکمی بهش زد که نقش زمین شد. بعد بالای سرش ایستاد و بلند گفت: ما توی این شهر فقط یک طایفه داریم، اون هم جمهوری اسلامیه. والسلام.
یادگاران، جلد 9 کتاب شهید متوسلیان، ص 37
اعطای مسئولیت به اعضاء
یکی از مباحثی که ارتباط مستقیم و جدی با مسئله جذب و نگهداری جوانان و نوجوانان در تشکلهای فرهنگی دارد به کارگیری اعضاء در اداره امور تشکل و اعطای مسئولیت به آنها می باشد.
در خصوص مسئولیت دادن به افراد چندین دیدگاه متفاوت وجود دارد اما به نظر می رسد که اولاً می توان اعطای مسئولیت را به افراد جزیی از اجزاء روش تربیتی «تشویق و تنبیه» و یا « هبه و محروم سازی» قرار داد.
براین اساس گاهی می توان با محروم سازی و یا ایجاد موقعیت برای افراد مانع یا باعث رشد افراد شد و یا حرکت ایشان را در مسیر رشد و تعالی کند یا تند کرد.
چنین به نظر می رسد که برای مسئولیت دادن به افراد باید به پنج مسئله اساسی توجه داشت:
1. مطابق مضامین روایی، مسئولیت دادن ما به افراد باید متناسب با خوب و بد بودن آنان باشد و نباید موقعیت ها و فرصت های تشکل به میزان مساوی در اختیار افراد«خوب کردار» و «بدکردار» قرار بگیرد و ملاک و معیار این امر باید توانمندی و تلاش آنان باشد.
2. مسئولیت ها باید متناسب با قابلیت افراد یا همان توان و ظرفیت مخاطبان به آنان داده شود وگرنه شأن و جایگاه آن مسئولیت حفظ نخواهد شد.
3. رسیدن به مسئولیت اداره رده های بالای تشکل باید براساس قاعده«تدرج» به مرور زمان و با کسب پختگی لازم صورت پذیرد و کسی نتواند یک شبه تا رده های کلیدی تشکل ارتقا سمت پیداکند چون این امر ارزش آن جایگاه را برای او پایین می آورد و موجبات دلسردی و بی انگیزگی سایر اعضای قدیمی تشکل را فراهم می آورد.
4. استعداد سنجی دقیق در اعطای مسئولیت ها در تشکل باعث خواهد شد تا بهره وری بیشتر و بهتری در نتیجه انجام امور صورت بپذیرد و این امر خلاقیت و توانایی افراد را در خدمت پیشرفت و تعالی تشکل قرار خواهد داد.
5. برای اعطای مسئولیت ها که عامل موثری در جذب و بویژه نگهداری اعضاء در تشکل می باشد باید برنامه های ویژه کاردسازی از قبل طراحی و تدوین شده باشد و فعالیت تشکل ها بدون کادرسازی مطلوب و ایده آل به شمار نمی آید.
در روایتی از علی(علیهالسلام) است که حضرت فرمود: «أفضل الأدب ما بدأت به نفسک»[2] با فضیلتترین تربیتها این است که از خودت شروع کنی. اوّل برو خودت را تربیت کن! اگر توانستی به سراغ دیگران برو! چون فضیلت این بیشتر است.
حضرت در جملهای دیگر میفرماید: «عَجِبْتُ لِمَنْ یتَصَدَّى لِصَلَاحِ النَّاسِ وَ نَفْسُهُ أَشَدُّ شَیءٍ فَسَاداً»[3] در شگفتم از کسی که میخواهد زمام تربیت مردم را به دست گیرد و حال این که نفس خودش از نظر فساد و خرابی بدترین چیز است. اوّل برو خودت را آباد کن! نمیخواهد دیگری را آباد کنی!
باز در روایت دیگری از علی(علیهالسلام) داریم که فرمود: «من ساس نفسه أدرک السیاسة»، کسی که خودش را ساخته است، میتواند جامعه را بسازد و زمام امور جامعه را به دست بگیرد. «من ساس نفسه أدرک السیاسة»[4] سیاست تدبیر جامعه و سازندگی در سطح کلان است.
اینکه ما میگوییم «اوّل برو خودت را تربیت کن» در جمیع ابعاد وجودی به خصوص در بُعد نفسانی است، چون ما بُعد قلبی و بُعد عقلانی هم داریم. من الآن بحث را بر بُعد نفسانی، یعنی در رابطه با نفس که یک مجموعه از شهوت، غضب و وهم است، متمرکز میکنم. انسانی که میخواهد نسبت به غیر مربّیگری کند، باید ابتدا خودش را ساخته باشد تا بتواند مربّی دیگری شود. در هر محیطی که باشد، فرقی نمیکند.
حضرت آیتالله جاودان؛
بسم الله
بیانات مورخ (94/12/20)
جنس صادرات از ذهن، همجنس واردات به ذهن است. اگر آنچه به ذهن وارد میشود با اختیار و اراده باشد،صادرات وجودیاش با اختیار میشود و اگر صادرات وجودی با اختیار شود، کمکم انسان اختیاردار میشود و کمکم حتی اختیاردار جهان میشود. آدم اگر صاحب اختیار خودش باشد، صاحب اختیار اطرافش هم میشود.
قران یک چیزی برای بعد از وفات پیامبر میگوید: « وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُم» اگر پیامبر از دنیا برود یا کشته شود آیا شما به گذشتهی خود بازمیگردید؟ گذشته چیست؟ ما میگوییم گذشته، عربیت است. اصل اساسی یک عرب، بزرگترین و بیشتر ین پایبندی به قبیله است. حتی دین و خدایشان هم دین و خدای قبیله بود. همه چیز فدای قبیله حتی زن و فرزند. پس عرب یعنی وابستگی به قبیله.
قال الا مام الصادق عليه السلام :
مَنْ دَعا لِعَشْرَةٍ مِنْ إخْوانِهِ الْمَوْتى لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ اوْجَبَ اللّهُ لَهُ الْجَنَّةَ؛
امام صادق علیه السلام فرمودند :
هرکس که در شب جمعه براى ده نفر از دوستان مؤمن خود که از دنیا رفته اند دعا و طلب مغفرت نماید، از اهل بهشت قرار خواهد گرفت.
جامع احاديث الشيعه : ج 6 ص 178 ح 78.
شهید سید مرتضی آوینی:
بهاران رازدار رستاخیز پس از مرگ است
و قبرستان ها مزارعی هستند که در آن ها بذر مردگان افشانده اند
و جسم تا نمیرد، کجا رستاخیز پذیرد؟
از پیامبر نقل شده است که می فرماید :
« وَ رَوَوْا عَنِ النَّبِیِّ ص اغْتَنِمُوا بَرْدَ الرَّبِیعِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ بِأَبْدَانِكُمْ مَا یَفْعَلُ بِأَشْجَارِكُمْ وَ اجْتَنِبُوا بَرْدَ الْخَرِیفِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ بِأَبْدَانِكُمْ مَا یَفْعَلُ بِأَشْجَارِكُمْ
سرمای بهار را غنیمت بشمارید که با بدن های شما همان کاری را می کند که با درختان می کند و از سرمای پاییز دوری کنید که با بدن های شما همان کاری را می کند که با درختان می کند .»
بحارالأنوار ج : 59 ص : 27
………………………………………………………………………………………………..
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
« ما مِن یَومِ نَیروزٍ إلاّ و نَحنُ نَتَوقَّعُ فِیهِ الفَرَجَ لأِنَّهُ مِن أیّامِنا و أیّامِ شِیعَتِنا؛….
…..
هیچ نوروزی نیست مگر آن که ما در آن روز منتظر فرج [ظهور قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم] هستیم؛ چرا که نوروز از روزهای ما و شیعیان ما است.»
مستدرک الوسائل ، ج 6 ، ص 352
………………………………………………………………………………………………..
حضرت محمد ( ص ):
اگر می توانید هر روز را، نوروز كنید؛ یعنی در راه خدا به یكدیگر هدیه بدهید و با یكدیگر پیوند داشته باشید.
دعائم الاسلام، ج2، ص326
………………………………………………………………………………………………..
همچنین از امام صادق(ع) روایت شده كه:
‘هرگاه نوروز شد، غسل كن و پاكیزه ترین لباس های خود را بپوش و با بهترین عطرهایت خود را خوشبو نما .’
………………………………………………………………………………………………..
امام جعفرصادق ( ع ) :
نوروز همان روزی است كه قائم ما اهل بیت در آن ظهور خواهد كرد.
البحار، ج 52 ، ص 276
………………………………………………………………………………………………..
امام جعفر صادق (ع):
هیچ نوروزی نیست مگر این كه ما در آن روز منتظر فرج هستیم؛ زیرا نوروز از روزهای ماو شیعیان ماست. ایرانیان آنرا حفظ نمودند و شما آن را از دست دادید.
البحار، ج59، ص92
………………………………………………………………………………………………..
حضرت علی ( ع ):
مواقع تفریح و شادمانی فرصت است .افراد عاقل زندگی را مغتنم می شمارند و از آنها به نفع خوشبختی و سعادت خویش استفاده می كنند .
فهرست غرر، ص 157
………………………………………………………………………………………………..
امام علی (علیه السلام ) :
«… و انشر علینا رحمتك بالسحاب المنبعق و الربیح المغدق، و النبات المونق، سحا و ابلا، تحیی به ما قد مات، و ترد به ما قد فات….
خدایا رحمت خود را با ابر پرباران و بهار پر آب و گیاهان خوش منظر شاداب بر ما نازل فرما، بارانی درشت قطره بر ما فرو فرست كه مردگان را زنده و آنچه از دست ما رفته به ما بازگرداند. »
نهج البلاغه، ص222، خطبة 115.
صله_رحم
❄️امام علي عليه السّلام فرمودند:
❄️شكرگزاري فراوان و صله رحم، عمر را زياد مي كنند و بر مُهلت زندگي مي افزايند.
عيون الحكم والمواعظ، ص 275، ح 4999
حاج آقا پناهیان
ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺯﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻨﺪ.
ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ممکن است برایت ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺷد ﺍﻣﺎ ﺍﺭﺯﺷﺶ ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﻻﺳﺖ.
ﭼﻪ ﺟﻮﺭ مردها ﮔﺎﻫﯽ برایشان سخت است همسرشان ﺭا ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشند؟ ﯾﺎ ﺩﻭﺳﺖ دارند همسرشان را؛
ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﺮﺩﻫﺎ یادشان می رود ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮشان ﺑﮕویند ﮐﻪ ﻣﻦ دوستت ﺩﺍﺭﻡ. ﯾﺎ غرورشان به آن ها ﺍﯾﻦ ﺍﺟﺎﺯه را نمی دهد ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ را بگویند.
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺁﺳﯿﺐ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﭼﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﻄﺎ می شوند. ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﺧﻄﺎﯼ ﺑﺪی است.
ﺍﯾﻦ ﺧﻄﺎ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﺰﺍﻓﯽ ﺭا ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﺤﻤﯿﻞ می کند. مثلا ﺑﺪ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﻫﺎ؛ خودشان ﺍﺯ ﺑﺪ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﻫﻤﺴﺮﺷان ﺯﺟﺮ می کشند. ﻭ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﭼﯽ ﺁﺧﻪ ؟ یک ﺗﻮﺻﯿﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺭا ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻧﮑﺮﺩﯼ.
ﺍﺯ این باب ﻣﺤﺒﺖ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻻﺯم است ﻣﺮﺩ ﺣﺮﻑ ﺯﻧﺶ را ﻫﻢ ﮔﻮﺵ کند.
ﻣﺜﻼ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﺧﺎنم ات ﺭا ﮔﻮﺵ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺩﻟﺶ ﺭا ﺑﺒﺮﯼ.
ﺑﮕﻮ ﻋﺰﯾﺰﻡ! ﺗﻮ ﭼه ﻣﯿﺨﻮﺍهی؟
ﺍﯾن را؟ ﻫﻤﯿن را؟ ﺁﻗﺎ ﻫﻤﯿن را ﺑﺪهید. ﺧﺎﻧﻡ ﻣﺎ ﻫﻤین را ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭد.
ﺯﻥ ﻫﺎ ﻧوﻋﺎٌ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ آنها ﺍﻃﺎﻋﺖ بکند،
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﺯ در ﺭﻭﺍﯾﺖ، ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﺤﺒﺖ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻭقت ها ﺣﺮﻑ ﺩﻝ ﺧﺎنم ات ﺭﺍ ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻩ. ﺣﺮﻑ ﺩﻟﺶ ﺣﺮﻑ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻑ ﻏﻠﻄﯽ ﺑﺎﺷد.
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﮔﻞ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ؛ ﺑﮕﻮ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺮ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ. ﻣﺮﺩ ﻧﮕﻮﯾﺪ ﺁﻗﺎ ﻣﻦ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﺋﯿﺲ ﺑﺎﺷﻢ.
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﻝ ﺧﺎﻧم ات ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﯼ. آنقدر ﺷﯿﺮین است ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺵ، ﻣﺮﺩ ﻣﻘﺘﺪﺭی است.
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﮕوید:
“ﭼﺸﻢ". ﮐﯿﻒ ﻣﯽ کند. ﯾﮏ ﻧﻮﻉ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺭﺍ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺩﺍﺩﻩ است.
ﺭﯾﺎﺳﺖ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺑﺎ ﺯن است. ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺣﻘﻮﻗﯽ، ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ است.
ﺍین ها ﺭﻭﺣﯿﺎﺗﺸﺎﻥ ﺑﺎ ﻫمدیگر ﻣﺘﻔﺎﻭت است.
ادامه دارد…
استاد پناهیان
آدمها با هم تفاوت دارند. گروهی عاقل و دادگرند و گروهی نادان و هوسران. بهترین اثر عاقل و دادگر بودن این است که این افراد موجب تقویت حاکمیت عدل و داد میشوند. بدترین اثر نادان و هوسران بودن این است که این افراد موجب تقویت حاکمیت ظلم میشوند و ظالمان با سازماندهی آنان، قدرت میگیرند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم
ومِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ.
و از آیات خداوندی است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید، که در کنار او آرامش یابید، و میان شما عشق و محبّت و مهربانی قرار داد، که در این حقیقت نشانه هائی از خداست برای مردمی که در گردونه اندیشه و فکر نسبت به حقایق به سر میبرند!
سوره روم، آیه 21
قضاوتهای امام علی(ع)
او که جوانی نورس بود سراسیمه و شوریده حال در کوچه هاي مدینه گردش می کرد، و پیوسته از سوز دل به درگاه خدا می نالید: اي
عادل ترین عادلان!
میان من و مادرم حکم کن.
عمر به وي رسید و گفت: اي جوان! چرا به مادرت نفرین می کنی؟!
جوان: مادرم مرا نه ماه در شکم خود نگهداشته و پس از تولد دو سال شیر داده و چون بزرگ شدم و خوب و بد را تشخیص دادم مرا از خود
دور نمود و گفت: تو پسر من نیستی!
عمر رو به زن کرد و گفت: این پسر چه می گوید؟
زن: اي خلیفه! سوگند به خدایی که در پشت پرده نور نهان است و هیچ دید هاي او را نمی بیند، و سوگند به محمد صلی الله علیه و آله و
خاندانش! من هرگز او را نشناخته و نمی دانم از کدام قبیله و طایفه است، قسم به خدا! او می خواهد با این ادعایش مرا در میان عشیره و
بستگانم خوار سازد. و من دوشیز هاي هستم از قریش و تاکنون شوهر ننموده ام.
عمر: بر این مطلب که می گویی شاهد داري؟
زن: آري، و چهل نفر از برادران عشیر هاي خود را جهت شهادت حاضر ساخت.
گواهان نزد عمر شهادت دادند که این پسر دروغ گفته، می خواهد با این………….
امیر و مینا در یک سفر کوهنوردی با هم آشنا شده بودند. مینا پس از مدتی از امیر میخواهد که تکلیف رابطه را مشخص کند. امیر ابتدا میپذیرد که همراه خانواده به خواستگاری بیاید ولی بعد برای مدتی ناپدید میشود و بعد از چندی دوباره از مینا میخواهد که به رابطهشان بهصورت دوستی ادامه دهند و به ازدواج فکر نکنند چون مادرش با چنین ازدواجی مخالف است. اما برای مینا که به برنامهریزی برای آیندهاش میاندیشید و این نوع دوستیها را نوعی تلف کردن وقت میدانست، هم ادامه این رابطه بهصورت دوستی غیرقابل قبول بود و هم توان فکر نکردن به او را نداشت.
همین مسئله سبب شده بود تا جنبههای مختلف زندگیاش تحت تأثیر قرار گرفته و به ویژه دچار افت تحصیلی شدید شود. و از همه بدتر صحبتهای ضد و نقیض امیر که هرچند گاهی به شدت ابراز علاقه میکرد و از سوی دیگر از آینده نامعلومش صحبت میکرد، سبب شده بود، تا مینا نتواند موقعیتهای دیگری که برایش پیش میآید را جدی بگیرد.
بسیاری معتقدند که هدف پسرها و دخترها از دوستی متفاوت است. دخترها این روابط را مقدمه یک ماجرای جدی در آینده میپندارند ولی پسرها بیشتر به ارضای نیاز جنسی، قصد کنجکاوی، محک زدن توان اجتماعی خود در برقراری رابطه با جنس مخالف و گاهی نیز گذران وقت وارد رابطه میشوند. در میان اید دختران هستن که بیشترین اسیب ها را می بییند.
هیچ کدام یک از آسیب های گذشته، به اهمیت آسیب های معنوی نیست؛ زیرا آسیب های معنوی، جان و دل و به عبارت دیگر کنه حقیقت وجود آدمی را تباه می سازد. خود ارضایی از نظر دین یک گناه است و به تعبیر قرآن زنگار بر دل می نهد: «کلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یکسِبُونَ»؛ «چنین مباد! بلکه اعمال (ناشایست) دل های آنان را زنگار زده است»
«از نظر اسلام، این مسئله هرگز مطرح نیست که آیا زن و مرد، دو انسان متساوی در انسانیت هستند یا نه؟… از نظر اسلام، زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی متساوی بهره مندند. آنچه از نظر اسلام مطرح است، این است که زن و مرد به دلیل اینکه یکی زن است و دیگری مرد، در جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند… خلقت و طبیعت آن را یک نواخت نخواسته است و همین جهت ایجاب می کند که از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازات ها، وضع مشابهی نداشته باشند.»
نظام حقوق زن در اسلام، ص 121 ـ 122.
«مرد» از دیدگاه فمینیسم
مسئله «مرد» یکی از مسائل مهمی است که در مباحث فمینیسم برجسته شده است و در واژههایی مانند: مردسالاری، پدرسالاری، مردمحوری، نظام سلطه مردانه و… ظهور پیدا میکند. در مسئله «مرد» دیدگاههای متفاوتی در میان فمینیستها وجود دارد؛ بعضی از فمینیستها، مردان را دشمن سازش ناپذیر زنان میدانند و در پیش گرفتن راهی جداگانه و خودمختارانه را برای برآوردن نیازهای زنان تجویز میکنند. از این نقطه نظر، مردان در زندگی زنان به کلی زائدند و هیچ گونه سازشی بین زنان و مردان وجود نخواهد داشت.
اگر زنان جامعه با حجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم میمانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگی حفظ خواهد شد و محیط خانواده تحت تاثیر خودنماییهای عده ای از زنان بدحجاب و بی حجاب قرار نمی گیرد
حضرت محمد صلی الله علیه و آله:
إي سلمان , حبّ فاطمه در 100 جا نافع ومفيد است , ميسّرترين وراحت ترين آن جا ها :
هنگام مردن , در قبر , در ميزان , در محشر , در صراط , در محاسبه
پس هر كه كه دخترم فاطمه از او راضي شود من هم از او راضي ميشوم وكسي كه من از او راضي شوم خدا از او راضي ميشود , وهر كس كه دخترم فاطمه بر او غضب كند من هم بر او غضبناك ميشوم , وهر كس كه من بر او غضبناك شوم خدا بر او غضبناك ميشود , إي سلمان , واي بركسي كه به او وبه شوهر او أمير المؤمنين علي ظلم وستم كند , وواي بر كسي كه به نسل وشيعه او ظلم وستم كند.
فرائد السمطين : 2 باب 11 ح 219 كشف الغم : 1/467
” دو کوهـــــــه ” سین ندارد اما !
“ساختمانهـایش"سحرگاهانی را به خاطر دارد که رزمندگان ، با نوای دلنیشن مناجات نورایی همــدوش ِستارگان ، همپای فرشتگان و در کنــــار ِماه ،با خدا سخن میگفتند،سنگر سازان بی سنگر…
” فکـــــــــه ” سین ندارد اما !
“سجده های"بسیجیانی را به خاطر دارد که با سربندهای سبز و سرخ ،سرهایشان را به خدا سپردند و با ندای” اعرلله جمجمتک ” به دیدار معشوق شتافتند…
” شـــــــــرهانی ” سین ندارد اما !
“سنگرهایش” زخم ِ تن ِ شقایق هایی را به خاطر دارد که در کربلای خمینی(ره) با رمــــز ” یا زینب ” هر آنچه داشتند تقدیم ِ حضـــرتِ ارباب نمودند…
” کانال کمیــــــــــــل ” سین ندارد اما !
“‘سکــوی’"پرواز ِلب تشنگانی شد ، که مقتل شان یادآور کربلاست…
” طلائیــــــــــــــــه ” سین ندارد اما !
“سه راه"شهادتش گــواه ِ رشادت ِمردانی ست که سبکبـــــــــــال ، تا عرش ِ اعــــلا ،پرستــــو شدند…
” ارونـــــــــــد “سین ندارد اما !
“ساحل"خونینش ، غواصانی را به خاطر دارد که در شبهای عملیات ، از سیم خادار ِ نـَفــس،گــذشتند و دل ، به دریای بیکران ِ عشق و عرفان زدن…
” شلمچــــــــــــه ” سین ندارد اما !
“سرداران ” بی نام و نشـانی را به خاطر دارد کــــــــه همچون مادرشان زهـــرا(س)فدایی ولایت شـــــــــــدند و گمنــــــام ماندند..
بسم رب الشهداء و الصديقين
عصر غربت لاله هاست ، اینجا کسی دیگر از شهیدان نمی گوید
از آنان که تلاطمی هستند در این دنیای سرد و سکوت
ما بعد از شما هیچ نکردیم ، چفیه هایتان را به دست فراموشی سپردیم
و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .
پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .
کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود و دیگر کسی نیست
که در وصف گلهای لاله شاعرانه ترین احساسش را بسراید
و بگوید چرا آلاله آنقدر سرخ است
چرا کسی نپرسید مزار باکری کجاست ؟؟؟
چرا وقتی گفتیم : یک گردان که همگی سربند یا حسین ( ع ) بسته بودند
شهید شدند کسی تعجب نکرد
چرا وقتی گفتند : تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد
شانه ای نلرزید
چرا نمی دانیم شیمایی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است
و چطورمی شود یک عمر با درد زیست
نمی دانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!!!
ای شهيدان ما بعد از شما هیچ نکردیم
آن ندای یاحسین ( ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد
دیگر بگوش نمی رسد .
یادتان هست که گفتید
سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .
ما امانت دار خوبی نبودیم و خونتان را فرش راه رهگذاران کردیم .
یادتان هست هنگامی که گفتید :
رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید
و بگویید که بر یاران خمینی ( ره ) چه گذشت
آری بسیجیان و شهیدان زنده امروز ما
می دانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید
و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید
می دانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند
و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید
ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم
و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم
تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست
و تا شما هستید تنها عشق تنها میاندار این عرصه است …
ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم
و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم .
چرا که خون آنان است که می تپد .
و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .
مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند .
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که :
بعد از شهدا چه کردیم . بعد از شهدا چه کردیم
از ثمرات ایمان به الله، ایمان به ارزشها و ویژگیهای مطلقی است که امکان ندارد با ایمان نداشتن به خدای مطلق جمع شود. اگر آدمی به الله مطلق ایمان نیاورد چگونه ممکن است به صداقت مطلق، حق مطلق و عدل مطلق ایمان بیاورد؟ ایمان چنین فردی همیشه از خودش آغاز میشود و در نتیجه یک ایمان نسبی است.
صداقت چنین فردی از خودش و منافعش و منافع صنف و گروهش فراتر نمیرود. به همین خاطر ارزشهای مدرن حاکی از این است که نه دوستی مطلق وجود دارد و نه دشمنی مطلق بلکه آنچه مطلق است منفعت است.
امام موسی صدر، حدیث سحرگاهان: گفتارهای تفسیری، چ۱، ص۳۸۸
*میتوانیم بگوییم که قرار گرفتن مذاهب به عنوان مبنای توزیع حقوق و وظایف و به تعبیر دیگر نظام مذهبی موجود در کشور به زیان دین تمام شد.*
آنان عبادتها، مسیر خداوند، تعالیم دینی و شعارهای معنوی را به ابزار کسب منافع مادی تبدیل کردند، هرچند آن منافع، حق باشد. اما آنان ارزش این شعارها و شعایر را تنزل دادند و به تعبیر دیگر زندگی دینی و معابد دینی و شعارهای دینی را از محتوای حقیقیشان تهی کردند. محتوایی مادی جانشین آن کردند که با نتایج سنجیده میشود. در چنین وضعی شأن انسان مؤمن در این کشور به اندازهی نتایجی است که میتواند محقق کند. زیرا در هر مذهب، کسی ظهور میکند که برای مذهبش بیشترین حد ممکن از منافع مادی و نه معنویت و تقرب به خدا را کسب میکند. در این وضعیت، دین به چیزی تبدیل میشود که خدا بدان رضایت نمیدهد. هر چند ما معتقدیم که خداوند دنیای مردم را نادیده نگرفته است، اما آن را از طریق تعالی روحی و شیوههای خاص تأمین میکند و به هیچ شکل رضایت نمیدهد که نام او و پیامبران و شعایر و خانههایش دستمایهی تجارت قرار گیرد. بنابراین، در درجهی نخست میتوانیم بگوییم که قرار گرفتن مذاهب به عنوان مبنای توزیع حقوق و وظایف و به تعبیر دیگر نظام مذهبی موجود در کشور به زیان دین تمام شد. در کشور نام دین را فراوان مییابیم ولی وضعیت واقعی دین چگونه است؟ سخنی از پیامبر اکرم محمد بن عبدالله (علیه و آله الصلاة والسلام) به یادم آمد که دربارهی امت خود یعنی مسلمانان چنین گفته است:«به زودی زمانی فرا خواهد رسید که از اسلام جز نشانی و از قرآن جز خطوطی باقی نمیماند. مساجدشان از نظر بنا آباد و از نظر هدایت ویران است.» آبادی دین به هدایت است و نه به بناها. محتوای قرآن، حقیقت اسلام است و نه صحفههای تذهیب شده و جلدهای فاخر و صندوقچههای پرنقش و نگار. خدای سبحان اعتنایی به این امور نمیکند، هرچند نعمتی که خداوند به انسان میدهد، نزد خدا ارزشمند است و خداوند دوست دارد اثر نعمتی را که به بندهاش بخشیده است ببیند. اما این وضعیت اساساً تحریف و تغییری خطرناک است که دین بدان رضایت نمیدهد.
امام موسی صدر، موسوعه،چ۱، ج۲، ص۳۶۳، ١٩۷۰/۴/۱۲
من بر خودم حرام میدانم که در چهارچوب کلام بر منبرها باقی بمانم. صحبت من این است که مقاومت باید حفظ شود و مقاومت با کلام و منبر حفظ نمیشود. مقاومت وقتی حفظ میشود که کسی جانش را سر دست بگیرد و در مسیر خداوند گام بردارد. وقتی ما جان و سرمان را در راه خداوند تقدیم کردیم آن وقت مقاومت حفظ میشود.
أنا أحرم على نفسي أن أبقى في إطار الكلام من وراء المنابر، أقول يجب أن تحفظ المقاومة، لأن المقاومة لا تحفظ بالكلام والمنابر، المقاومة تحفظ عندما يتقدم إنسانا بدمه في سبيل الله، عندما نقدم أرواحنا وجماجمنا في سبيل الله، آنذاك تحفظ المقاومة.
شهید سید عباس موسوی، کلمات قصار، ص۱۸۷، ۱۹۸۸/۴/۳۰
امام علی علیه السلام:
با صدقه و صله رحم، گناهان خود را پاك كنيد و خود را محبوب پروردگارتان گردانيد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص ۳۹۵ ، ح ۹۱۵۲
آیا براساس داستان کشتی نوح، کار حسین ع عقلانی بود؟
بر مبنای نظریه قوم نوح غیرعقلانی بود. اما از نظر ما که برایش عزاداری میکنیم کسانی که اباعبدالله را قبول دارند با قوم نوح در تضاد کامل هستند و این میشود همان کشتی نجات.
یعنی هر کسی حسینی باقی ماند به مهدی عج می رسد. هر کس آن پرچم قرمز را قبول داشت به پرچم سبز میرسد.
اصلا امام زمان خودش را با امام حسین معرفی میکند.
مفهوم اعتیاد اینترنتی،[1] نوع جدیدی از اعتیاد است که ارمغان ناخواسته عصر تکنولوژی و ارتباطات است. گسترش رایانه های شخصی و افزایش اتصال به اینترنت از خانه و محل کار، به ظهور این نوع اعتیاد منجر شده است. اختلال اعتیاد اینترنتی، نوعی اختلال روان شناختی ـ اجتماعی است که نشانه هایی همچون: کناره گیری، اختلالات عاطفی و از هم گسیختگی روابط اجتماعی دارد.»[2]
نخستین بار «ایوان گلدبرگ»[3] در سال ۱۹۹۵، این اعتیاد را یک اختلال جداگانه مطرح کرد و در سال ۱۹۹۶ «یانگ» مباحث آن را توسعه داد. از آن پس، مراکز درمانی در سراسر آمریکا و حتی دادگاه و سیستم قانونی این کشور، وابستگی به اینترنت را «اعتیاد مدرن» نامیدند.[4]
ایرانیان، بخش وسیعی از فضای مجازی اینترنت را شکل دادند و حجم وسیعی از وب سایت ها و شبکه های اینترنتی به ایران، ایرانیان و مسائل مرتبط با جامعه و فرهنگ ایرانی اختصاص یافت. در حال حاضر، اجتماعات مجازی ایرانیِ گسترده ای در زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شکل گرفته است و بسیاری از اجتماعات واقعی نیز از طریق اینترنت، ارتباطات خود را سامان می دهند. بیشتر استفاده کنندگان از فضای چت نیز، ایرانی هستند.»[5] «تحقیقات دلالت دارد که ۱۴۹ میلیون نفر در سراسر دنیا با شبکه اینترنت مرتبط هستند که حدود دوازده درصد در هر ماه، افزایش پیدا می کنند.»[6] از این رو فرهنگ رسانه ای با برتری، فراگیرترین و مسلط ترین فرهنگ اثرگذار در جامعه است.[7]
علائم اعتیاد اینترنتی
به اعتقاد کارشناسان، چنانچه فردی دو تا سه ساعت در هفته از اینترنت استفاده کند، یک کاربر معمولی و چنانچه میزان استفاده از اینترنت، روزانه به یک تا سه ساعت برسد، کاربری است که باید مورد بررسی های آسیب شناختی قرار گیرد.[8] علائم اختلال اعتیاد اینترنتی، عبارت اند از: مشکلات هنگام کار یا مطالعه، نادیده گرفتن مسئولیت های مربوط به دوستان، خانواده، کار یا مسئولیت های فردی، آنلاین ماندن بیش از زمان برنامه ریزی شده، دروغ گفتن یا مخفی نگه داشتن زمان واقعی کار با اینترنت، کاهش فعالیت فیزیکی و…[9]
وابستگی به اینترنت، یک وابستگی واقعی همانند اعتیاد به مواد مخدر و وابستگی های دیگر است. این نوع وابستگی مشکلات جسمیِ اعتیادهای شیمیایی را ندارد؛ اما مشکلات اجتماعی ناشی از آن، همانند اعتیادهای دیگر است. از دست دادن کنترل رفتار، علائم ناخوش آیند ناشی از ترک اینترنت، عطش ولع زیاد برای کار با آن، گوشه گیری اجتماعی و افت تحصیلی و شغلی، برخی از پیامد های وابستگی به اینترنت هستند. خصوصیات دیگری نیز برای افراد وابسته به اینترنت ذکر شده است؛ مانند استفاده از اینترنت برای فرار از مشکلات یا احساس درماندگی، گناه، اضطراب و افسردگی، دروغ گفتن مکرر به اعضای خانواده و دوستان برای پنهان کردن میزان درگیری با اینترنت.
آسیب های جسمی و روانی اعتیاد اینترنتی
«با ورود اینترنت و رایانه به درون خانواده ها، بین والدین و فرزندان جدایی فکری، عاطفی و فیزیکی رخ می دهد. نتیجه تحقیقات نشان می دهد که درصد بالایی از نوجوانان و جوانان، از اینترنت برای فعالیت های بیهوده ای نظیر دوست یابی، بازی و صحبت با یکدیگر استفاده می کنند. محیط جذاب و به ظاهر صمیمانه سایت های اینترنتی، سبب می شود که کاربر بی آنکه گذر زمان را حس کند، در آن ها فعالیت داشته باشد. از طرفی، نوجوانی که پشت میز رایانه و اینترنت نشسته است، برنامه های سایت را لذت بخش تر از سخنان پدر و مادر دانسته و از برقراری ارتباطات عاطفی با اعضای خانواده باز می ماند؛ در نتیجه در ارتباطات، رفتار و زندگی اجتماعی او اختلال ایجاد می شود.»[10]
نتایج برخی از پژوهش ها، حاکی از آن است که در استفاده افراطی از اینترنت، تماس اجتماعی آفلاین افراد، کاهش و افسردگی و انزوا افزایش یافته است. اینترنت، روابط ضعیف آنلاین را افزایش داده؛ اما تعاملات قوی تر آفلاین را کاهش داده است. بیشتر دارندگان اینترنت خانگی، فشارهای استرس و فشارهای زمان را پس از استفاده از کامپیوتر تجربه می کنند؛ از این رو اینترنت، باعث دسترسی بیشتر افراد به یکدیگر می شود، خواه این که دریافت کننده، این را بخواهد یا نخواهد. از طرفی تماس با افراد منزوی و افسرده، ممکن است اطلاعات ناخواسته ای همراه داشته باشد که به افسردگی و انزوای دریافتکننده منجر شود.[11] هم چنین اعتیاد به اینترنت، زندگی زناشویی را نیز تحت تأثیر قرار داده، اعتیاد به فعالیت هایی چون: روابط نامشروع تلفنی با فرد ملاقات شده ی آنلاین و روابط جنسی آنلاین، به کار های غیر قانونی چون: دیگر آزاری، خود آزاری، جماع با حیوانات، هرزه بینی کودکان و نوجوانان، ارتباط نامشروع با افراد کم سن و سال نیز منجر می شود. این پدیده به سرعت واقع می شود؛ زیرا سرعت اعتیاد در اینترنت بسیار بالاست و جستجوی متوالی تصاویر به گفتگوی متوالی افراد بدل می گردد که پیامدهای این امر، علاوه بر تأثیر بر کاربر، بر خانواده وی نیز مؤثر می افتد و موجب بی اعتمادی، ترس و عدم صمیمیت، حس بی کفایتی، افسردگی و حتی خودکشی یا ضرب و جرح شریک جنسی واقعی کاربر معتاد می گردد.
علاوه بر آن، روابط نامشروع اینترنتی، می تواند تأثیر منفی زیادی بر دوام زناشویی داشته باشد؛ زیرا اعتیاد جنسی، ممکن است باعث افزایش ساعات درگیری فرد با اینترنت، افزایش تعدد شرکای جنسی معتاد و همچنین مشکلات خانوادگی و ارتباطی فرد گردد. انزوای فرد معتاد، ضعف عملکرد او، از دست دادن شغل و پایگاه اجتماعی و مشکلات مالی از نتایج بعدی اعتیاد جنسی اینترنت هستند؛[12] از این روست که متخصصان پیامد بسیار آسیب زای اعتیاد اینترنتی را، مشکلات خانوادگی و تأثیر آن بر روابط زناشویی و والدین و فرزندان می دانند. آمارها نشان می دهد که اعتیاد به اینترنت، ممکن است به طلاق عاطفی یا طلاق پنهان منجر شود و سرانجام به فروپاشی خانواده و طلاق رسمی بیانجامد.
«امروز رسانه های اجتماعی عامل اصلی اختلاف میان زوج ها هستند. در یک نظرسنجی که به تازگی از سوی اتحادیه وکلای آمریکا انجام گرفته، مشخص شده است که عامل اصلی یک پنجم طلاق ها در آمریکا، فیس بوک است. علاوه بر این، هشتاد درصد طلاق ها نیز به دلیل استفاده افراد از رسانه های اجتماعی برای برقراری ارتباط صورت می گیرد و این میزان، همواره در حال افزایش است.»[13] در ضمن اینترنت یک شمشیر دو لبه است؛ یعنی هم فرصت های رشد و توسعه می دهد و هم می تواند آسیب زا باشد.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
پی نوشت:
[1]. Internet Addiction.
[2]. محمدی سیف و دیگران، «آسیب های اعتیاد به اینترنت در خانواده و انواع آن»، فصلنامه تخصصی رسانه و خانواده، شماره دهم و یازدهم، ص ۵۶.
[3]. ظهور این «اعتیاد» اولین بار از سوی «ایوان گلدبرگ (Ivan Goldberg)» و سپس از سوی «یانگ (Young)» به طور جدی پیگیری شد. از آن پس مراکز درمانی در سراسر آمریکا به وجود آمد و حتی در دادگاه و سیستم قانونی این کشور وابستگی به اینترنت در جایگاه یک «اختلال روانیِ» واقعی پذیرفته شد. پرسش نامه افسردگی گلدبرگ(GDS) که معادل انگلیسی آن «oldberg’sdepressionscale» است، نیز از سوی دکتر ایوان گلدبرگ تهیه شد که دارای هجده ماده است. هر چه نمره فرد در آن زیاد باشد، نشانگر افسردگی بیشتر اوست.
[4]. محمدی سیف و دیگران، همان، ص۵۶.
[5].نیازی و کارکنان نصرآبادی، جامعه و اینترنت، ص ۱۳.
[6]. سجادیان و نادی، «ارتباط بین افسردگی و انزوای اجتماعی کاربران اینترنت نوجوان و جوان با مدت زمان روزانه معمول کاربری اینترنت شهر اصفهان»، ص ۳۳.
[7]. علوی و جنتی فرد، اعتیاد به اینترنت، تعاریف، ابعاد، معیارهای تشخیصی و پیامد های منفی ناشی از آن، ص ۴.
[8]. معیدفر و دیگران، «اعتیاد اینترنتی علل و پیامدهای آن»، سال ۱۶، شماره ۳، ص ۲۵.
[9]. همان.
[10]. موسایی فرد، فلاح، امنیت اینترنتی برای دانش آموزان، ص ۷۴.
[11]. نیازی و کارکنان نصرآبادی، جامعه و اینترنت، ص ۱۰۲ و ۱۰۳.
[12]. کوپر، اینترنت و کمین اخلاقی، نیمه پنهان قدرت، ص ۵۳ – ۵۰.
[13]. جعفری و دیگران، خانواده و آسیب رسانه ای: رایانه و اینترنت، ص ۱۵۱.
«عیادت بیمار»، جزئی از حقوق واجب مسلمانان بر همدیگر است و در سیره اهل بیت(علیهم السلام)، یکی از مهم ترین برنامه ها. آن گرامیان، بر این سیره حسنه اهتمام ویژه داشتند. امام حسين(علیه السلام) در این باره فرمود که زمانی سلمان فارسی بیمار شده بود. امير مؤمنان، على بن ابىطالب(علیه السلام)، او را عيادت كرد و فرمود: «اى ابوعبدالله! از بيمارى خويش، در چه حالى؟» گفت: «اى امير مؤمنان! فراوان، خدا را سپاس مى گويم و از درد بسيار، به تو شكايت مى آورم.» حضرت فرمود: «اى ابوعبدالله! دل آزرده مباش؛ زيرا هيچكس از شيعيان ما نيست كه به او دردى رسد، مگر به علت گناهى كه پيشتر از او سرزده و آن بيمارى، مايه پاک شدن اوست.» سلمان گفت: «پس در اين صورت، در بیماری و آزردگی خاطر براى ما پاداشى جز پاک شدن از گناهان نيست.» على(علیه السلام) فرمود: «يَا سَلْمَانُ إِنَّ لَكُمُ الْأَجْرَ بِالصَّبْرِ عَلَيْهِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ اسْمُهُ وَ الدُّعَاءِ لَهُ، بِهِمَا يُكْتَبُ لَكُمُ الْحَسَنَاتُ وَ يُرْفَعُ لَكُمُ الدَّرَجَاتُ وَ أَمَّا الْوَجَعُ فَهُوَ خَاصَّةً تَطْهِيرٌ وَ كَفَّارَه؛ اى سلمان! به دلیل شكيبايى بر بيمارى، ناليدن به درگاه خداوند و دعا در پيشگاه او، برایتان پاداش نيز هست و به سبب همين كارهاست كه براى شما حسنه نوشته مى شود و جايگاه هایتان فراتر برده مى شود و درد، فقط موجب پاک شدن گناه و نوعى كفّاره است.»
سلمان پس از شنيدن اين سخن، پيشانى على(علیه السلام) را بوسيد، گريست و گفت: «مَنْ كَانَ يُمَيِّزُ لَنَا هَذِهِ الْأَشْيَاءَ لَوْلَاكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؛[1] اى امير مؤمنان! اگر شما نبودید، چه كسى براى ما اين چيزها را از هم باز مى شناسانْد؟»
بهانه ای برای تحکیم روابط
عیادت بیماران، به ویژه بیماران فقیر و نیازمند، در تحکیم روابط و رسیدگی به حال آنان، نقش بسزایی دارد؛ حتی عیادت کردن از کسانی که در زمان بیماریِ ما به عیادت نیامده اند، برای افزایش پیوند و محبت بین برادران دینی فوق العاده مؤثر است؛ چرا که در ایام بیماری، نیاز عاطفی شدیدی در مریض وجود دارد که به صورت شگفت انگیز تحت تأثیر قرار می گیرد؛ از این رو، دیدار از بیمارانی که به عیادت عیادت کننده نیامده اند، بیشتر جلوه می کند و ضمن جلوگیری از قطع ارتباط، موجب تحكیم پیوند می شود. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور می دهد: «عُدْ مَنْ لایَعُودُك؛[2] عیادت کن، از كسی كه به عیادت تو نیامده است.»
اهمیت عیادت
اهمیت عیادت چنان است که حتی طی مسافت طولانی برای آن ارزش فراوانی دارد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت علی(علیه السلام) فرموده است: «یَا عَلِیُّ سِرْ… سِرْ مِیلًا عُدْ مَرِیضاً؛[3] ای على!… براى عیادت بیمار، یک میل [4]… راهپیمایى كن.»
اساساً عیادت کردن بیمار، نوعی یاری به بهبودی اوست؛ زیرا انسان بیمار، بیش از آن که از مشکلات جسمی رنج ببرد، از فشارهای روحی در عذاب است و دیدار اطرافیان، فامیل، دوستان و همسایگان، نوعی انبساط روحی و حالت امیدواری در او ایجاد می کند؛ اما عیادت هم آداب خاص خود را دارد و اگر با شرایط خاص نباشد، قطعاً نتیجه عکس خواهد داشت. بدین دلیل شریعت مقدس اسلام، آداب و دستورهای خاصی در این باره برای مسلمانان مقدر کرده است که به برخی از آن ها اشاره می شود:
ابراز محبت
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره كیفیت عیادت كامل می فرمود: «أَنَّ مِنْ تَمَامِ عِیَادَةِ الْمَرِیضِ أَنْ یَدَعَ أَحَدُكُمْ یَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ أَوْ یَدِهِ فَیَسْأَلَهُ كَیْفَ هُوَ وَ تَحِیَّاتُكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْمُصَافَحَةِ؛[5] عیادت تام و كامل، آن است كه دست خود را بر پیشانی یا دست مریض بگذارد، از حال (امروز و دیروز) او سؤال کند و بهترین تحیت و درود بین شما آن است كه دست بدهید.»
هدیه دادن
همراه بردن هدیه برای عیادت مریض، از زیباترین آداب عیادت است. تحفه اعطایی، می تواند خوراک و پوشاک و لوازم مورد نیاز و مورد علاقه آنان باشد و موجب تقویت نیروی جسمی یا روحی بیمار می شود و حتی وجه نقد هم گاهی بجا و لازم است.
چند نفر از شیعیان به عیادت مریضى می رفتند. آنان بین راه به امام باقر(علیه السلام) برخوردند. امام فرمود: «كجا می روید؟» گفتند: «به عیادت فلان…». فرمود: «آیا سیب یا گلابى یا كمى عطر یا یک قطعه عود و… براى هدیه برداشته اید؟» گفتند: «نه چیزى از این ها همراه ما نیست.» فرمود: «مگر متوجه نیستید كه تحفه، باعث آرامش خاطر و راحت روان مریض است.»[۶]
دعا بر بالین بیمار
از دیگر آداب عیادت، دعا برای بیماران است. روزی سلمان بیمار شد. رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، به عیادت او آمد. آن گرامی بعد از عیادت و هنگام خداحافظی، سلمان را چنین دعا کرد: «يَا سَ لْمَانُ كَشَفَ اللَّهُ ضُرَّكَ وَ غَفَرَ ذَنْبَكَ وَ حَفِظَكَ فِي دِينِكَ وَ بَدَنِكَ إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِكَ؛[۷] ای سلمان! خداوند رنج تو را برطرف سازد، گناهت را ببخشد و دین و بدن تو را تا آخر عمرت حفظ کند.»
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) سفارش می کرد كه بر بالین مریض، هفت مرتبه جمله «أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَظِیمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَنْ یَشْفِیَكَ»[8] را بگویید تا درصورت فرا نرسیدن اجلش، شفا یابد.
امید دادن به بیمار، رعایت فاصله بین ایام عیادت، عیادت كوتاه مدت، نخوردن چیزی نزد بیماران خاص و رفع نیاز عاطفی آنان، از دیگر آداب عیادت است.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
پی نوشت:
[1]. عبدالله و حسین ابنا بسطام، طبّ الائمه(علیهم السلام)، ص ۱۵.
[2]. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۰۰.
[3]. الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا(علیه السلام)، ص ۳۵۵.
[4]. معادل یک سوم فرسخ است و مقدار فرسخ بر حسب کیلومتر به طور تقریبی بین پنج تا پنج و نیم کیلومتر محاسبه شده است.
[5]. شیخ طوسی، أمالی، ص ۶۳۹.
[6]. کلینی، كافی، ج ۳، ص ۱۱۸.
[۷]. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۳۶۱.
[8]. «از خداوند بزرگ، پروردگار عرش عظیم، مسالت دارم كه شفایت دهد (طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۳۲۹).»
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
اَلطّاعِمُ الشاكِرُ لَهُ مِن الأجرِ كَأجرِ الصائمِ المُحتَسِبِ ، و المُعافَى الشاكِرُ لَهُ مِن الأجرِ كَأجرِ المُبتَلَى الصّابِرِ ، و المُعطَى الشاكِرُ لَهُ مِن الأجرِ كَأجرِ المَحرومِ القانِعِ؛
سيرِ سپاسگزار اجرش همانند روزه دارى است كه براى خدا روزه مى گيرد ، تندرستِ سپاسگزار همانند آن اجرى را دارد كه بيمارِ شكيبا و بخشنده سپاسگزار همان اجر را دارد كه تنگدست قانع .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 94 ، ح1
فرهنگ استفاده از رسانه ها
عصر حاضر، عصر القای اندیشه از راه دور و رسانه های جمعی[۱] است. رسانه ها که وسیله انتقال فرهنگ، با کاربردی دو جانبه هستند، عرصه زندگی فردی و اجتماعی را دگرگون کرده اند؛ طوری که هم جریان زندگی را آسان کرده و سبب رفاه آدمی شده و هم با دسترسی گسترده و استفاده بیش از حد از آن، افراد را به شدت به خود وابسته ساخته و نوع جدیدی از اعتیاد را به نام «اعتیاد رسانه ای» یا «اعتیاد مدرن» پدید آورده اند. در این رابطه، می توان گفت رسانه ها به راحتی، مخاطب را هدف قرار داده، افکار و عقاید او را به سبکی که خود میخواهند، هدایت می کنند. در واقع، رسانه ها بر شیوه های زندگی و سلیقه های عمومی در جامعه اثر گذاشته و مخاطبان خود را به راحتی تحت سیطره خود قرار می دهند؛ از این رو، آموزش و شناخت استفاده درست از رسانه ها، بسیار حائز اهمیت است.
بایستگی شناخت رسانه ها
با گسترش ارتباطات و وسایل ارتباطی، هر روز بیش از پیش به اهمیت استفاده از آن ها در زندگی انسان ها افزوده می شود. «تا سه دهه قبل، استفاده از وسایلی چون تلفن همراه و رایانه مطرح نبود و ضرورتی برای آداب استفاده از این وسایل نیز وجود نداشت؛ ولی با نگاهی به آمار نفوذ تلفن همراه و کاربران رایانه و توجه به نقش ارتباطی که این وسایل در جامعه دارند، آموزش آداب استفاده از رسانه های جمعی ضرورت می یابد و به اندازه فراگیری خواندن، نوشتن و… مهم است».[۲] اطلاعات بیشتر، یعنی قدرت بیشتر![۳] از این رو، برای شناخت بهتر رسانه های امروزی، سواد رسانه ای نقش مهمی دارد. «سواد رسانه ای، قدرت درک نحوه كار رسانه ها و معنی سازی در آن هاست؛ اين كه چگونه سازماندهی می شوند و چگونه از آن ها استفاده می شود.[۴]
«به عبارت ديگر در عصر جديد و با ويژگی ظهور وسايل ارتباط نوين، به مراتب بيش از گذشته، ما و به ويژه فرزندانمان تحت بمباران رسانه ای هستيم. به نظر می رسد بهترين راه ممكن برای بقا در اين شبكه اطلاعاتی، حفظ استقلال، اجتناب از انفعال، بهره مندی از تفكری منتقدانه و افزايش مهارت ها و توانايی ها در برخورد با اين امواج فراگير است. اين امر، تنها از طريق تكامل سواد رسانه ای ميسر است. سواد رسانه ای، نه تنها به بزرگسالان، بلكه به كودكان هم مهارت های لازم برای برقراری ارتباطی آگاهانه و متفكرانه با رسانه را می آموزد.»[۵] از این رو، باید با شناخت درست از رسانه، بتوانیم از ورود اطلاعات و فرهنگ ناصحیح جلوگیری کرده و خود و خانواده خود را از تهاجم فرهنگی، حفظ کنیم؛ «طوری كه امروزه در كشورهايی مثل كانادا و ژاپن كه سردمدار سواد رسانه ای هستند، این موضوع را جزء عناوين درسی مدارس خود قرار داده اند؛ در حالی كه در ايران، حتی بیشتر دانشجويان رشته ی ارتباطات، با اين مقوله آشنايی چندانی ندارند.»[۶] بنابراين، با توجه به اهميت روز افزون سواد رسانه ای، ضرورت بحث های ارتباطی بيشتر احساس می شود.[۷] در اینجا شناخت برخی رسانه ها، مضرات، آسیب ها و راه کارهای مقابله با آن ها مطرح خواهد شد.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
پی نوشت:
[۱].Mass media.
[۲]. علیرضا مصباحی فر، آداب استفاده از تلفن همراه و رایانه، ص ۷ ـ ۸.
[۳]. ناهید خوشنویس، سواد رسانه ای؛ ساز و کار مقاومت در برابر تهاجم رسانه ها، ص ۱۳.
[۴]. صالحی اميری و رجبی «پژوهش نامه سواد رسانه ای ـ مقاله ها و خطابه ها»، ص ۱۹.
[۵]. فرهنگی، نصیری «ارتباطات اجتماعی سالم با رسانه ها از طريق سواد رسانه ای»، ص ۹۲.
[۶]. صالحی اميری و رجبی، «پژوهش نامه سواد رسانه ای ـ مقاله ها و خطابه ها»، ص ۳۰ - ۲۹.
[۷]. فرهنگی، نصیری، پیشین، ص ۱۰۲.
#مهارت_تبلیغ
عدم درخواست اجرت برای امر تبلیغ
مبلّغ نباید برای تبلیغ و خواندن نماز جماعت، منبر و حتی سخنرانی درخواست اجرت کند؛ زیرا این عمل تبعات منفی دارد، به علاوه اعتقاد به رزّاق بودن خداوند باید سرلوحة عمل و رفتار یک مبلّغ باشد؛ چنانچه خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»؛[1] و هر کسی که از خدا بترسد، خدا برای او راهی [برای بیرون شدن از بن بست] قرار خواهد داد و از جایی که گمانش را ندارد، به او روزی خواهد رساند.
رفتار مناسب با میزبان و خانواده او
برخی از مراکز تبلیغی، فاقد منزلی برای مبلّغ هستند، و ناچاراً عده ای از مردم با علاقة خاصی که نسبت به میهمان و به خصوص میزبانی روحانیون دارند و به قصد کسب ثواب، مبلّغ را در منزل خود اسکان می دهند؛ حال این مبلّغ باید کمترین زحمت و تکلّف را برای اهل آن خانه داشته باشد و از در خواست های غیر ضروری و خارج از توان میزبان پرهیز کند.
در این راستا توجه به آداب معاشرت و نیز آداب ورود و خروج به منزل و… ضروری است؛ به ویژه در خانه ای که نامحرم حضور دارد.
اجازه سؤال کردن به مخاطب
باید به مخاطب فرصت سؤال کردن داده شود؛ حتی الامکان تا جایی که این امر مخلّ به فعالیت های تبلیغی نباشد، باید رعایت شود و بایستی پاسخ مناسب به سؤلات داده شود. در این زمینه لازم است از هرگونه شتابزدگی در پاسخ به سؤلات پرهیز شود.
«راغب اصفهانی» در کتاب «محاضرات الادباء» نقل کرده است: روزی دانش آموزی سر کلاس درس به استاد خود گفت: من در خواب دیدم که گویا تمام بدنم آغشته به نجاست است و تمام بدن شما آغشته به عسل. وقتی حرف دانش آموز به اینجا رسید، استاد دیگر فرصت نداد که دانش آموز حرفش را تمام کند، و فوراً گفت: این نتیجة عمل های بد تو و اعمال خوب من است که خداوند بر بدن من و تو پاشانیده است.
سپس دانش آموز به استاد گفت: اجازه می دهید بقیة خوابم را بگویم؟. استاد گفت: بگو! گوش می کنم. دانش آموز گفت: پس در آن حالت تو مرا می لیسیدی و من تو را. استاد که خیلی ناراحت شده بود، گفت: دور شو ذلیل شده.[2] اگر این استاد کمی صبر کرده بود تا سخن دانش آموزش تمام شود، می توانست جواب مناسبی بگوید.
البته گاهی لازم است کلام طرف مقابل را محترمانه قطع کرد، از جمله:
الف) شخصی که زبان به چاپلوسی گشوده باشد؛ خواه چاپلوسی از مبلّغ باشد یا غیر مبلّغ، و آن غیر، حاضر باشد یا نباشد؛
ب) حرف طرف مقابل غیبت یا تهمت یا حتی کنایه گویی و تعریض نسبت به دیگران باشد که حتماً باید از آن جلوگیری شود.
پرهیز از چاپلوسی و تملّق
از چاپلوسی و تملّق به طور کلی باید اجتناب کرد؛ زیرا این امر در آموزه های دینی نهی شده و در این باره، روایات و داستان های فراوانی وجود دارد که از باب اختصار به نقل یک روایت اکتفا می شود:
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)فرمودند: «اُحْثُوا فِي وُجُوهِ الْمَدَّاحِينَ التُّرَاب»؛[3] بر صورت مدیحه سرایان که از شما تعریف می کنند، خاک بپاشید.
احترام گذاشتن به روحانیون محلی
اگر در محل تبلیغ، روحانی، روضه خوان یا ملّای محلی حضور دارد، باید با کمال احترام با آنها برخورد کرد، هر چند از جهت علمی از آن مبلّغ پایین تر باشند؛ زیرا احترام به آنها آثار و برکات زیادی به دنبال دارد.
ضمن این که برخوردهای احترام آمیز، از برخی برداشت های احتمالی (همچون حسادت) جلوگیری خواهد کرد.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
پی نوشت:
[1]. طلاق/۲ ـ ۱.
[2]. محاضرات الادباء، راغب اصفهانی، مکتبة الشیخ موسی شریف، مصر، بیتا، ج۱، ص۱۵۱.
[3]. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، بیتا، ج۷۳، ص۲۹۴.
امام سجاد عليه السّلام فرمودند:
حق زن اين است كه بدانى خداوند عزوجل او را مايه آرامش و انس تو قرار داده و اين نعمتى از جانب اوست، پس احترامش كن و با او مدارا نما، هر چند حق تو بر او واجب تر است اما اين حق اوست كه با او مهربان باشى.
من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 621
مهارت_تبلیغ
آداب و شرایط دید و بازدیدها
در فرهنگ اسلامی، دید و بازدید مؤمنین از همدیگر در مناسبت های مختلف، بسیار نیکو و پسندیده است که سبب انس و الفت ميان امت اسلامی شده و اتحاد و برادری را ايجاد می كند؛ افزون بر آن، دید و بازدید به ویژه با افراد هم دل، موجب شادمانی و باعث انبساط روحی و آرامش روانی نیز می گردد. انجام صله رحم، تقویت انس و الفت ميان خويشاوندان، همسايگان و امت اسلامی، آگاهی از احوال يکديگر و كمک به هم، دستگيری از خانواده های مستمند و فقير كه محتاج غذای روزانه اند و جلوگيری از تنهايی افراد و مشكلات روحی و روانی، از دیگر برکات دید و بازدید است.
این رسم زیبا با تعابیر مختلفی، مانند «تواصل»، «تزاور»، «تراحم»[1] و… مورد تأکید و توصیه قرار گرفته و پاداش دنیوی، اخروی، مادی و معنوی فراوانی برای آن قرار داده شده است. از جمله مهم ترین پاداش های معنوی این عمل، شکوفایی خرد و باروری عقل است که در روایت امام جواد(علیه السلام) به آن اشاره شده است: «ملاقات با برادران ـ هرچند کوتاه ـ موجب شکفتن و باروری عقل می شود.»[2] امام محمدباقر(علیه السلام) فرمود: «دید و بازدید، خلق و خوی را نیکو، دست را بخشنده، جان را پاکیزه و روزی را زیاد می کند؛ اجل را هم به تأخیر می اندازد.»[3]
اساساً «صله رحم» که آن همه مورد سفارش قرار گرفته به معنای محبت، رسیدگی به خویشان و نزدیکان و دید و بازدید با آن هاست. حتی پذیرش مهمان، انسان را در معرض برکات معنوی قرار می دهد. در روایت می خوانیم: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً أَهْدَى لَهُمْ هَدِيَّةً؛ هرگاه خداوند بخواهد خير و خوبی به جمعيتی برساند، هديه ای به سوی آنان می فرستد.» سؤال شد منظور از هديه چيست؟ فرمودند: «الضَّيْفُ يَنْزِلُ بِرِزْقِهِ وَ يَرْتَحِلُ بِذُنُوبِ أَهْلِ الْبَيْتِ؛[4] آن هديه، مهمان است كه با روزی خود وارد می شود و هنگام رفتن، گناهان آن خانواده را می برد.»
امام رضا(علیه السلام) نیز فرمود: «تَزاوَرُوا تَحـابـّوا و تَصـافَحُـوا و لاتَحـاشَمُـوا؛[5] به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید، دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.»
در این فرصت، به برخی از آداب دید و بازدید و وظایف میزبان و مهمان می پردازیم:
پذيرفتن دعوت
از منظر پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، پذیرش دعوت مؤمن، امری مطلوب است؛ حتی درصورت دور بودن منزل ميزبان و با وجود زحمت اياب و ذهاب برای مهمان، حضرت به پذيرش دعوت سفارش فرموده است: «به حاضران و غايبان امت خود سفارش می كنم كه دعوت مسلمان را، حتی اگر از فاصله پنج ميل[6] باشد، بپذيرند؛ زيرا اين كار بخشی از دين است.»[7]
البته آن حضرت در برخی موارد، از پذيرفتن آن نهی کرده و فرموده است: «از غذای مردمان فاسق تناول مكن.»[8] حتی در آیات وحیانی قرآن از بازدید قبر اهل نفاق هم نهی شده و فرمود: «وَ لاتُصَلِِّ عَلى أَحَدٍ مِّنهْم مَّاتَ أَبَدًا وَ لاتَقُمْ عَلىَ قَبرْهِ إِنهَّمْ كَفَرُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَاتُواْ وَ هُمْ فَاسِقُون؛[9] بر مرده هيچ يک از آنان (منافقان) نماز نخوان و بر كنار قبرش (براى دعا و طلب آمرزش) نايست كه آن ها به خدا و رسولش كافر شدند و در حالى كه فاسق بودند از دنيا رفتند.»
اجازه گرفتن
قبل از رفتن به میهمانی، هماهنگی لازم است. خداوند می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ؛[10] اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در خانه هاى پيامبر داخل نشويد، مگر به شما براى صرف غذا اجازه داده شود؛ در حالى كه (قبل از موعد نياييد و) در انتظار وقت غذا ننشينيد.»
کوتاه بودن
رفتن در وقت مقرر و کم نشستن، از آداب میهمان در دید و بازدید است. قرآن توصيه مى فرمايد: «إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لايَسْتَحْيي مِنَ الْحَق؛[11] اما هنگامى (كه به منزل پیامبر) دعوت شديد، داخل شويد و وقتى غذا خورديد، پراكنده شويد و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشينيد. اين عمل، پيامبر را ناراحت مى نمايد و از شما شرم مى كند (و چيزى نمى گويد)؛ اما خداوند از (بيان) حق شرم ندارد.»
نرنجاندن میزبان
نرنجاندن میزبان نیز از آداب دید و بازدید است؛ مثلاً در انتخاب جای نشستن اصرار نباید کرد. امام باقر(علیه السلام) فرمود: «إذا دَخَلَ أحَدُكُم عَلى أَخیهِ فى رَحلِهِ فَلیَقعُد حَیثُ یَأمُرُ صاحِبُ الرَّحلِ فَإنَّ صاحِبَ الرَّحلِ أَعرَفُ بِعَورَةِ بَیتِهِ مِنَ الدّاخِلِ عَلَیهِ؛[12] هرگاه یكى از شما به خانه برادرش وارد شد، هرجا صاحب خانه گفت، همان جا بنشیند که صاحب خانه، به وضع اتاق خود از میهمان آشناتر است.»
عایب منزل، همسایگان، مراقبت نکردن از فرزندان کوچک، سؤال درباره نظافت خانه و بهداشت غذا و پارک کردن اتومبیل در مقابل درب منزل همسایگان، می تواند از موارد رنجاندن میزبان باشد.
کم نشمردن پذیرایی
وقتی ميزبان همه تلاش خود را كرد و هرچه داشت پيش روی مهمان گذاشت، مهمان نباید کم بشمارد. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) اين وظيفه را چنين بيان كرده اند: «مرد (ميزبان) را همين گناه بس، غذايی را كه پيش برادران خود می گذارد، كم شمارد و مهمانان را همين گناه بس، آن چه را برادرشان در برابرشان می گذارد، كم شمارند.»[13]
چشم پاکی، رازداری و عدم تجسس
از وظايف مهمان از زمان ورود به منزل ميزبان، رازداری و چشم نگهداشتن از محرمات است كه شامل عدم تجسس و وارسی قسمت های مختلف منزل ميزبان، چشم پوشیدن از نامحرم و امور ديگر می شود. امير مؤمنان(علیه السلام) فرموده اند: «خداوند به مسيح(علیه السلام) وحی كرد كه به بنی اسرائيل بگو در هيچ خانه ای از خانه های (بندگان) من وارد نشويد؛ مگر با چشم های خاشع و به زيرافتاده، قلوب پاک و طاهر و دست های امين و پاك. من دعای كسی را كه ظلمی بر گردنش باشد، اجابت نمی كنم. (14)
يكی ديگر از وظايف مهم مهمان، پرهيز از تجسس در امور خصوصی میزبان است. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در روايتی می فرمايند: «از عيوب و اسرار پنهانی مؤمنين جستجو نكنيد؛ چرا كه هركس از عيوب مردم تجسس كند، خداوند نيز از عيوب او تجسس می كند.»[15]
تبعيت از ميزبان، توقع بیجا نداشتن، پرهيز از مهمانی ناخوانده و همراه نبردن ناخوانده، از دیگر وظایف مهمان است. قصد قربت در دید و بازدید، بدون پرسش پذیرایی کردن، تکریم در حد توان، رعایت نظم و وقت طرفین، کسب رضایتمندی مهمان، فرق گذاشتن بین مهمان خوانده و ناخوانده، غذاخوردن همراه مهمان، بدرقه مهمان با گشاده رویی و کمک کردن به مهمان در موقع آمدن و رفتن، از دیگر آداب دید و بازدید است.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
پی نوشت:
[1]. حسین بن سعید کوفی اهوازی، الزهد، ص ۲۲ و الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا(علیه السلام)، ص ۳۳۸ .
[2]. مجلسی، بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۳۵۳.
[3]. کلینی، كافى، ج ۲، ص ۱۵۲.
[4]. نوری، مستدرک، ج ۱۶، ص ۲۵۸.
[۵]. مجلسی، بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۳۴۷.
[6]. معادل یک سوم فرسخ است و مقدار فرسخ بر حسب کیلومتر به طور تقریبی بین پنج تا پنج و نیم کیلومتر محاسبه شده است.
[7]. برقی، المحاسن، ج ۲، ص ۱۸۰، ح ۱۵۱۰.
[8]. حر عاملی، وسائل الشيعه، ج ۲۴، ص ۲۷۴.
[9]. توبه، آیه ۸۴.
[10]. احزاب، آیه ۵۳.
[11]. همان، ۵۳.
[12]. مجلسی، بحار الأنوار، ج ۷۲، ص۴۵۱، ح۲.
[13]. برقی، المحاسن، ح ۱۵۳۳.
[14]. ورام ابن ابی فراس، تنبيه الخواطر، ج ۱، ص ۶۳.
[15]. محمدی ری شهری، ميزان الحكمه، ج ۳، ص ۲۲۰۸.
چرا به حضرت فاطمه سلام الله علیها کوثر گويند؟
پاسخ: برخی گفته اند این لقب به جهت نزول سوره کوثر در مورد ايشان می باشد. در غالب تفاسيرشيعه و سني آمده که اين سوره در مکه و بعد از وفات پسران رسول خدا نازل شد. دشمنان، رسول خدا را به کنايه و طعنه، ابتر مي ناميدند. اين سوره در جواب آن ها نازل شد و در قبال طعنه اي که آنان مي زدند و ايشان را بدون دنباله مي شمردند، آنان را بدون دنباله شمرد و اعلام کرد که به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم “"کوثر"” داده شده است. و چون برترين مصداق کوثر حضرت زهرا سلام الله علیها مي باشد که نسل کثير پيامبر صلی الله علیه و آله و سلّم به واسطه ايشان ادامه يافته است به ایشان کوثر میگویند.
آيا امام رضا علیه السّلام به اختیار خود ولایتعهدی را پذیرفت؟
ابوالفرج در مقاتل الطالبيّين نوشته است كه مأمون، فضل بن سهل و حسن بن سهل را فرستاد نزد حضرت رضا واين دو نفر موضوع را مطرح كردند، حضرت امتناع كرد و قبول نمى كرد. آخرش گفتند: چه مى گويى؟ اين قضيه اختيارى نيست، ما مأموريت داريم كه اگر امتناع كنى همين جا گردنت را بزنيم. بعد مى گويد: باز هم حضرت قبول نكرد. اينها رفتند نزد مأمون. بار ديگر خود مأمون با حضرت مذاكره كرد و باز تهديد به قتل كرد. … حضرت در آخر تحت عنوان تهديد به قتل كه اگر قبول نكند كشته مى شود، قبول كرد.
مجموعه آثار شهيد مطهرى ج 18 سيرى در سيره ائمه اطهار علیهم السّلام.
آنان بدون توجه به رهنمود حضرت، يكي را به عنوان امام جماعت برگزيدند و نماز تراويح را برگزار كردند.
اين خبر به حضرت علي علیه السّلام رسيد و براي نهي از منكر ، فرزندش امام حسن مجتبي علیه السّلام را فرستاد و با آنان در اين باره سخن گفت. آن عده چون ديدند حكومت علوي در پي جلوگيري از اين كار برآمده است، فرياد زدند: اي واي، سنت عمر را ميخواهند نابود كنند.(5)
پينوشتها:
1- نهج البلاغه، صبحي صالح، نامة 45.
2 - علل الشرايع صدوق، باب العلل التي من اجلها ترك فدكاً.
3-ترجمة گويا و شرح فشرده نهج البلاغه،ج3، ص 445 و 446.
4-نماز تراويح نمازي است كه اهل سنت به عنوان نماز مستحبي در شبهاي ماه رمضان به صورت جماعت به جا ميآورند و اين شيوه و سنتي است كه از عمر، خليفة دوم بر جاي مانده است.
5-شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ،ج12، ص 282.
6-سلطان الواعظين شيرازي، شبهاي پيشاور، ص 710.
آيه شماره 15 از سوره مبارکه حجرات⚪️ متن آیه : إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْيَرْتَابُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ
ترجمه : مؤمنان، تنها كسانى هستند كه به خدا ورسولش ایمان آورده و دچار تردید نشدند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كردند. اینانند كه (در ادّعاى ایمان) راستگویانند.
تفسیر : 1- ایمان به پیامبر، در كنار ایمان به خداوند لازم است. «آمنوا باللّه و رسوله»
2- نشانهى ایمان واقعى، پایدارى و عدم تردید در آن است. «ثمّ لم یَرتابوا»
3- ایمان، امرى باطنى است كه از راه عمل شناخته مىشود. «انّما المؤمنون الّذین… جاهدوا…»
4- ایمان بدون جهاد، شعارى بیش نیست. «جاهدوا باموالهم و انفسهم…» (كمال ایمان به گذشت از جان و مال است.)
5- در فرهنگ اسلام، جهاد مالى و جانى، باید در راه خدا باشد. «جاهدوا… فى سبیل اللّه»
2 - برخي از عالمان ديني همانند مرحوم سلطان الواعظين شيرازي در كتاب شبهاي پيشاور ميگويند: به جهت اوضاع خاصي كه در زمان زمامداري امام علي علیه السّلام بر جامعة اسلامي حاكم بود، حضرت قدرت پس گيري فدك را نداشت.
توضيح: امام در شرايطي حكومت را در دست گرفت كه مردم از سياستهاي عثمان ناخرسند بودند؛ ولي نسبت به سياستهاي دو خليفة پيشين به ويژه سياستهاي عمر رضايت داشتند. سياستها و سنتهاي عمر، در جامعة اسلامي آن زمان ريشه دوانده بود. مردم حاضر نميشدند از آن سنتها و سياستها دست بردارند.
ابن ابي الحديد در اين باره مينويسد:در زمان زمامداري امام علي علیه السّلام در كوفه مردم تجمع كردند و از حضرت خواستند فردي را به عنوان امام جماعت نماز “"تراويح""(4) منصوب كند، تا در شبهاي ماه رمضان نمازهاي مستحبي را با او به جماعت برگزار نمايند. حضرت به آنان گوشزد نمود اين كار بدعت و برخلاف سنت رسول صلی الله علیه و آله و سلّم است. پيامبر صلی الله علیه و آله و سلّم “"به جماعت خواندن نمازهاي مستحبي"” را منع كرده است.
ادامه دارد …
چرا علي علیه السّلام بعد از رسيدن به خلافت فدك را پس نگرفت؟
پاسخ: دو نوع ميتوان پاسخ داد:
1 - امام در جريان بيعت و آغاز زمانداريش، به برگرداندن حقوق و اموال (كه در دورة حاكمان پيش غصب شده بود) اصرار ورزيد و بسيار تأكيد كرد. حال پس از رسيدن به قدرت، اگر “"فدك"” را پس ميگرفت، مردم می گفتند که همه اصرار براي خودش بود و برای اين كه فدك را تصرف نمايد، پس گيري زمين ها و مزارعي را كه توسط عثمان بخشيده شده بود، عنوان كرد.
امام با بزرگواري از كنار اين حق گذشت و از آن سخني به ميان نياورد؛ تا به مردم بفهماند حكومت علوي براي احقاق حقوق مردم تلاش ميكند، اگر امام زمامداري را پذيرفت، براي ياري رساندن به مظلومان و محرومان است،نه براي منافع شخصي خود طبيعي است فرزندان فاطمه سلام الله علیها نيز به اين عمل راضي بودند.
نظير اين سخن از امام موسي بن جعفر نقل شده است. حضرت در پاسخ به اين سؤال كه چرا امام علي در دورة زمامداريش فدك را تصرف نكرده، فرمود: “"ما اهل بيت پيامبر صلی الله علیه و آله و سلّم چنين خصوصيتي داريم كه حقوقمان را از كساني كه به ما ستم كردهاند، جز خدا نميستاند؛ ما اولياي مؤمنان هستيم، به نفع آنان فرمان ميرانيم و حقوق آنان را از كساني كه به آنان ستم روا داشتهاند، ميستانيم، ولي براي خود در اين راه تلاشي نميكنيم."” (2)
از سخن امام كاظم علیه السّلام به دست ميآيد كه امامان و رهبران الهي همواره براي احياي حقوق مردم تلاش ميكنند؛ اما در مورد حقوق شخصي خود كه ربطي به حقوق مردم نداشته باشد، اقدامي نميكنند و كريمانه از كنار آن ميگذرند. پس نگرفتن فدك در دوره زمامداري امام علي از همين قبيل است.(3)
ادامه دارد …
تا پايان قرن اول، لفظ «مصحف» به معناى كتاب مجلد و يا دفترچه جلد شده بود كه افراد، دانش و آگاهى خود را در آن ضبط مى كردند. و بعدها از قرآن نیز به همین جهت مصحف گفته اند.
بنابر احادیثی، دخت گرامى پيامبر داراى مصحفى بوده و دانش و آگاهى هاى خود را كه از پدر بزرگوارش برگرفته بود، در آن بنويسد و براى فرزندان خود، بصورت بهترين ميراث، به يادگار بگذارد.
خوشبختانه فرزندان فاطمه سلام الله علیها حقيقت و واقع اين مصحف را شناسانده و گفته اند: اين مصحف، جز يك رشته آگاهى هايى كه از پدر بزرگوارش شنيده و يا از طريق ديگر به دست آورده، چيز ديگرى نيست، اينك روايتى را مى آوريم:
حسن بن على علیه السّلام فرمود: «نزد ما جامعه اى است كه در آن حلال و حرام وارد شده و مصحف فاطمه سلام الله علیها هست در حالى كه در آن كلمه اى از قرآن نيست بلكه املاى رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و خط على علیه السّلام است… ».(1)
بصائرالدرجات، صفار قمی، ج1ص161.
آيه شماره 12 از سوره مبارکه حجرات⚪️ متن آیه : يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اجْتَنِبُواْ كَثِيراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُواْ وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضاً أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ
ترجمه : اى كسانى كه ایمان آوردهاید! از بسیارى گمانها دورى كنید، زیرا بعضى گمانها گناه است. و (در كار دیگران) تجسّس نكنید و بعضى از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا هیچ یك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (هرگز) بلكه آن را ناپسند مىدانید و از خدا پروا كنید، همانا خداوند بسیار توبهپذیر مهربان است.
تفسیر : 1- ایمان، تعهّدآور است و باید از یكسرى افكار و اعمال دورى نماید. «یا ایّها الّذین آمنوا اجتنبوا…» (ایمان، با سوءظن و تجسّس و غیبت سازگار نیست.)
2- براى دورى از گناهان حتمى، باید از گناهان احتمالى اجتناب كنیم. (بنابراین از آنجایى كه برخى گمانها گناه است، باید از بسیارى گمانها، دورى كنیم.) «اجتنبوا كثیراً… انّ بعض الظن اثم»
3- براى جلوگیرى از غیبت باید زمینههاى غیبت را مسدود كرد. (راه ورود به غیبت، اوّل سوء ظن و سپس پیگیرى و تجسّس است، لذا قرآن به همان ترتیب نهى كرده است.) «اجتنبوا كثیراً من الظن… لاتجسسوا ولا یغتب»
4- همان گونه كه مرده قدرت دفاع از خود را ندارد، شخصى كه مورد غیبت قرار گرفته است، چون حاضر نیست، قدرت دفاع ندارد. «میتاً»
5- غیبت كردن، نوعى درّندگى است. «یأكل لحم اخیه میتاً»
پست_شماره_115:
موضوع: كار خير را كوچك نشماريد!
بسيارند اشخاصى كه وقتى به كارهاى نيك كوچك
برخورد مى كنند بى اعتنا از كنار آن مى گذرند
در حالى كه گاهى همين كارهاى كوچك، سرنوشت ساز است;
ممكن است جرعه آبى تشنه اى را از مرگ نجات دهد
يا مقدار كمى دوا مايه نجات انسانى از مرگ شود.
اضافه بر اين اگر همه مردم حتى به كارهاى نيك كوچك
اهميت دهند، قطره قطره جمع مى شود
و تبديل به دريايى از خير و خيرات مى گردد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله در سفارش به علی (ع) فرمود: سه چیز مایه نجات انسان است:
ترس از خدا در نهان و آشکار؛
میانه روی در حال فقر و بی نیازی؛
منصفانه سخن گفتن در حال خشنودی و خشم
وسائل الشیعه، ج 12، ص 195
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
همین محبتی که داری ، بار تورا می بندد !
شخصی از اهل بادیه ( دهات یا روستا) خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و سئوال کرد: ای رسول خدا!
مَتیَ قیامُ الساعه؟ قیامت چه وقت بر پا می شود؟
پیامبر خدا به نماز ایستادند و پس از اقامه نماز فرمود:
اَینَ السائلُ عن الساعه؟ کجاست مردی که از قیامت پرسید؟
مرد گفت: منم ای رسول خدا! حضرت فرمود: تو که می پرسی قیامت چه زمانی است ، برای قیامت خود چه تهیه کرده ای؟! چه کار کرده ای ؟ بارت را بسته ای ؟
او گفت : ای رسول خدا ! قسم به خدا که من عمل زیادی از نماز و روزه فراهم نیاورده ام مگر این که که خدا و رسول خدا را دوست می دارم.
حضرت فرمود: المرء مع من احب ؛ انسان با کسی است که دوستش می دارد.
تو رسول خدا را دوست می داری ، بنابراین در روز قیامت ،تو با خدا و رسول خدا هستی. دیگر ناراحت نباش که عمل زیادی نداری ، همین محبتی که داری ، بار تورا می بندد.
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
همین محبتی که داری ، بار تورا می بندد !
شخصی از اهل بادیه ( دهات یا روستا) خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و سئوال کرد: ای رسول خدا!
مَتیَ قیامُ الساعه؟ قیامت چه وقت بر پا می شود؟
پیامبر خدا به نماز ایستادند و پس از اقامه نماز فرمود:
اَینَ السائلُ عن الساعه؟ کجاست مردی که از قیامت پرسید؟
مرد گفت: منم ای رسول خدا! حضرت فرمود: تو که می پرسی قیامت چه زمانی است ، برای قیامت خود چه تهیه کرده ای؟! چه کار کرده ای ؟ بارت را بسته ای ؟
او گفت : ای رسول خدا ! قسم به خدا که من عمل زیادی از نماز و روزه فراهم نیاورده ام مگر این که که خدا و رسول خدا را دوست می دارم.
حضرت فرمود: المرء مع من احب ؛ انسان با کسی است که دوستش می دارد.
تو رسول خدا را دوست می داری ، بنابراین در روز قیامت ،تو با خدا و رسول خدا هستی. دیگر ناراحت نباش که عمل زیادی نداری ، همین محبتی که داری ، بار تورا می بندد.
حضرت آیتالله جاودان؛
به عنوان مثال. ببینید صفات بد من مثل یک چیز چسبناکی است که هر آنی ممکن است یک حشره ای به آن بچسبد. و تا این هست امکان یک چیزی نیست. آن این است که آدم یاد خدا باشد. تا صفات بد هست امکان اینکه من بتوانم دائما به یاد خدا باشم، نیست. این را به یک عبارت دیگری عرض می کنیم. قرآن از شرح صدر سخن گفته. از شرح صدر. شرح صدر وقتی است که عوامل ضیق صدر نیست. عوامل ضیق صدر چیست؟ بخل است. حسد است. تکبر است. همه صفات بد. هرکدام اینها یک عاملی است برای ضیق صدر. اگر خدایی نکرده شخصی تعداد زیادی از این صفات بد را داشته باشد، سینه اش خیلی تنگ خواهد بود. هرکدام از این صفات را نداشته باشد، یک درجه ای شرح صدر دارد. این حرف ها، حرف هایی است که وقتی آدم از این دنیا برود، کاملا می فهمد. ببینید هرکدام اینها یک زنجیری است. شما بعد از مرگ می توانید پرواز کنید. در داستان حضرت عیسی که شاید هم مکرر خدمت تان عرض کردیم [آمده.] داستان است. ما نمی خواهیم واقعا این را به ایشان نسبت بدهیم. اما مطلبش، مطلب خوبی است. فرمودند حضرت عیسی علیه السلام یک سوزن داشت. این سوزن را زده بود به پیراهنش. یک تک پیراهن داشت. چیز دیگری هم نداشت. نه خانه داشت. نه زن داشت. نه بچه داشت. هیچ چیز نداشت. یک پیراهن بود. خب پیراهن لازم است. آدم نمی تواند پوشیده نباشد. آدمیزاد نمی تواند پوشیده نباشد. خب پس این پیراهن لازم است. یک سوزن به پیراهنش زده بود. برای وقتی که احتیاج به وصله کردن دارد. گفتند بخاطر همین سوزن ایشان در آسمان چهارم ماند. این اهل آسمان است. آسمانی است. ملکوتی است. اما یک سوزن همراهش بود. از صفات بد که بگذریم بعد دلبستگی های ماست. هرکدام از این دلبستگی ها یک زنجیر است. اعمال بد یک زنجیر است. صفات بد یک زنجیر است. علقه ها یک زنجیر است. اگر اینها نباشد، آدم به آنجا می رود که دیگر جا نیست. یک جاهایی هست که دیگر جا نیست. اینجا جاست. اینجا که ما هستیم، جاست. دست راست دارد. دست چپ دارد. شمال و جنوب دارد. آنجا دیگر جا نیست. شمال و جنوب ندارد.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
آقا اینها کار می خواهد.
حضرت آیتالله جاودان؛
حكمت القاب و اوصاف معصومين (ع) | #حکمت_عبادات
نه تنها عبادات، بلكه القاب و اوصاف معصومين (ع) نيز حكمتي غير از آن معاني ظاهري دارد. ما موظفيم اين كلمات را بر زبان جاري كنيم؛ اما بايد به دنبال اين باشيم كه باطن اين كلمات و حكمت اين عبارات و الفاظ چيست؟
شخصي از امام صادق (ع) سؤال كرد: چرا رسول خدا را ابوالقاسم ميگويند؟ فرمود: براي اينكه آن حضرت فرزندي داشت به نام «قاسم» و چون پدر قاسم بود از اين جهت به رسول خدا، «ابوالقاسم» ميگفتند. راوي عرض كرد: اين معنا را من ميدانم؛ كمي روشنتر بيان كنيد كه چرا رسول خدا (ص) را ابوالقاسم ميگويند؟ حضرت فرمود: چون عليبن ابيطالب (ع) قسيم الجنّة والنّار است، «قاسم» است؛ يعني قسمتكنندهٴ بهشت و جهنم است. در قيامت آن حضرت به اذن خدا جهنميها را به جهنم و بهشتيها را به بهشت فرا ميخواند. پس علي (س) قاسم است. و چون خداوند متعال عليبن ابيطالب را در همان دوران كودكي به دامان پيامبر منتقل كرد و از همان طفوليت رسول خدا معلم و عليبن ابيطالب شاگرد پيامبر بود و از آنجا كه هر شاگردي فرزند استاد است و استاد حق پدري بر او دارد، پس علي (ع) به منزلهٴ فرزند اوست. از اين رو پيامبر را «ابوالقاسم» مينامند، اين معنا و تفسير براي ابوالقاسم از حكمت اين كنيه است. و هر كسي نميتواند بفهمد و معنا كند.
بنابراين، آنچه در تعبيرات معصومين (ع) به عنوان الفاظ عبادات آمده اين است كه آن حضرات، به اندازهٴ فكر ما سخن گفتهاند، نه اين كه حكمت و حقيقت نماز همين باشد كه ما ميخوانيم؛ بلكه پشت پردهٴ اين الفاظ و معاني و مفاهيم، حقايقي است. ولي اگر فكر را توسعه داديم، آنگاه از پشت پرده و ماوراي اين الفاظ مطالب ديگري را هم كم و بيش ميفهميم. چون رسول خدا (ص) فرمود: «إنّا معاشر الأنبياء أُمرنا أن نكلّم الناس علي قدر عقولهم» ما موظفيم با مردم به اندازهٴ فكر آنها سخن بگوييم. ولي هر كس به اندازه فكر خود ميفهمد.
ادامه دارد…
قَالَ أَ رَءَیْتَكَ هَاذَا الَّذِى كَرَّمْتَ عَلىََّ لَئنِْ أَخَّرْتَنِ إِلىَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا(62- اسراء)
شیطان گفت: اگر تا روز قیامت به من مهلت دهی تمام فرزندان این کسی که بر من مقدم داشتی را افسار می زنم؛ مگر عده کمی.
اصل كلمه «احتناک» از «حنك» است. وقتى گفته مىشود:«حنك الدابة بحبلها» معنایش این است كه ریسمانى به گردن حیوان بست و او را كشید. خود «احتناك» هم به معناى افسار كردن است.
شیطان ابتدا وسوسه کرده و به گناه دعوت می کند. پس از آنکه فرد اولین قدم را برداشت و خود را به آن آلود، وسوسه های بعدی سریعتر و راحتتر در او اثر می کند. هر چه انجام گناه ساده تر و سریعتر شود نشان از آن دارد که شیطان بهتر و بیشتر بر او تسلط یافته و به تعبیری بهتر سوار شده و افسار نفس را به دست گرفته است. از این به بعد او می برد هر جا که خاطرخواه اوست و این افسار به دهان یا گردن هم می رود هر جا که او می کشد. چنین کسی به عیان مشاهده می کند که تلاشهای سطحی او برای ترک گناه سودی ندارد و با کوچکترین حرکتی که شیطان به افسار می دهد او با سرعت به سمت گناه رفته و آن را مرتکب می شود.
چاره رهایی از این اسارت، توبه ای حقیقی و تلاش جدی در سایه توکل به خدا و توسل به اولیای اوست.
بقره 267
الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستی میدهد؛ و به فحشا (و زشتیها) امر میکند؛ ولی خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما میدهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعدههای خود، وفا میکند.)
بقره 267
الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستی میدهد؛ و به فحشا (و زشتیها) امر میکند؛ ولی خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما میدهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعدههای خود، وفا میکند.)
آیتالله بهجت قدسسره:
شخصی میگفت در خواب به من گفتند به مردم بگو: برای رفع گرفتاریها و نگرانیها به زیارت حضرت زهرا علیهاالسّلام ملتزم شوند.
بنده تعبیر این خواب را نفهمیدم، مگر اینکه گفته شود:
حضرت زهرا علیهاالسّلام برای مردم همین امروز کشته شده است. بنابراین از کسی که آن روز را نمیخواست و بدان راضی نبود، رفع بلا میشود؛ زیرا زیارت آن حضرت کاشف است از تولی؛ و این که در آن روز نبوده است تا تولی خودش را اظهار کند، امروز به همان اعتقاد به توسل و دعا و زیارت مشغول است، لذا از مشمولیت بلا خارج خواهد شد.
در محضر بهجت، ج۲، ص۲۹۹
«الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ ۖ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ»
حق از جانب پروردگار توست. پس مبادا از ترديدكنندگان باشى.
سوره البقرة / آیه 147
«وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
و براى هر كسى قبلهاى است كه وى روى خود را به آن [سوى] مىگرداند؛ پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد. هر كجا كه باشيد، خداوند همگى شما را [به سوى خود باز] مىآورد؛ در حقيقت، خدا بر همه چيز تواناست.
سوره البقرة / آیه 148
حاج آقا پناهیان
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﮑﺘﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺯﻭﺟﯿﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﻘﺪ ﻭ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ “ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ” ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﺪ ﺷﮏ ﻧﮑﻨﯿﺪ .
ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻘﺪّﺭﺍﺕ ﺍﻟﻬﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﺤﺚ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺍﺳﺖ. ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ.
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻌﻀﯽﻫﺎ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﯿﺶ ﻣﯽﺁﯾﺪ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﺻﻞ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﺍﺯ ﺗﺮﻓﻨﺪﻫﺎ ﻭ ﺯﯾﺮﮐﯽﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﺍﻧﮥ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻭﻟﻮﯾﺖ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺯﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ، ﺍین است ﮐﻪ ﻏﺮﻭﺭ ﻣﺮﺩ ﺭا ﺣﻔﻆ ﮐﻨد، ﺍﻭﻟﻮﯾﺖ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺮﺩ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺯﻥ این است ﮐﻪ ﻣﺤﺒﻮﺑﯿﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯾﺠﺎﺩ کند.
زن ﻭﻗﺘﯽ می خواهد ﻣﺮﺩ را ﺻﺪﺍ بزند؛ ﯾک ﺟﻮﺭﯼ ﺻﺪﺍ ﺑﺰند ﮐﻪ ﻏﺮﻭﺭﺵ ﺗﺎﻣﯿﻦ بشود.
(ﺍﮔر) بخواهد ﺻﺮﻓﺎ ﺍﺯ ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ کند ﮐﻪ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ در آن ﻫﺴﺖ؛ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺍﺯ این جور ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺭﺿﺎ نمی شوند.
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺭﻭﺣﯽ شان ﺗﺎﻣﯿﻦ نمی شود.
می گوید ﻣﮕر ﻣﻦ ﺑﭽﻪ ام این جوری ﺑﺎ ﻣﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ؟
ﻭﻟﯽ ﻣﺜﻼ ﺯﻥ بگوید: ﺳﺮﻭﺭ ﻣﻦ، آﻗﺎﯼ ﻣﻦ، ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻦ؛ ﺁﻗﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﮐﯿﻒ می کند.
یک ﻋﻤﺮﯼ خانم های ﺯﯾﺮﮐﯽ ﻣﯽتوانند ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﺭا ﻣﺮﯾﺪ ﺧودشان کنند.
ادامه دارد…
#تلنگر
سالهاست زن بودن را فراموش كرده ام! در عوض راننده خوبی شده ام! حسابدار خبره، مأمور خريد زرنگ، مدير توانمند، باربر قوى، استراتژيست باهوشى شده ام!
اما ديگر خودم نيستم!
مدت زیادی است که در خودم گم شده ام!
چه كسی مرا به عرصه های مردانه کشاند؟! در حالی که شانه هايم، بازوانم و زانوهايم هنوز زنانه اند!
هنوز برای مرد شدن ساخته نشده ام!
افسوس كه ناآگاهانه مدتهاست به مرد بودنم افتخار می کنم!
فراموش کرده ام که زن بودن اوج افتخار است!
صبرم، عواطفم، هنرم ارزشمندتر از چیزهایی است كه به دست آورده ام!
دلم می سوزد، چه كسی می خواهد به دخترانم مادر بودن را بياموزد!
خانه ها بی مادر شده اند!
مردان ديگر نگران هزینه های زندگی نیستند! نگران خريد، دير رسيدن بچه ها، آينده خانواده و … نیستند!
به لطف مرد شدن ما آنها فرصت زيادی برای سرگرمي پیدا کرده اند!
بهشت زير پايمان بود! ولی اکنون در جهنم دوگانگی می سوزیم؟!
دلم خیلی برای زن بودنم تنگ شده است.!
حاج آقا پناهیان
ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺯﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻨﺪ.
ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ممکن است برایت ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺷد ﺍﻣﺎ ﺍﺭﺯﺷﺶ ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﻻﺳﺖ.
ﭼﻪ ﺟﻮﺭ مردها ﮔﺎﻫﯽ برایشان سخت است همسرشان ﺭا ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشند؟ ﯾﺎ ﺩﻭﺳﺖ دارند همسرشان را؛
ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﺮﺩﻫﺎ یادشان می رود ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮشان ﺑﮕویند ﮐﻪ ﻣﻦ دوستت ﺩﺍﺭﻡ. ﯾﺎ غرورشان به آن ها ﺍﯾﻦ ﺍﺟﺎﺯه را نمی دهد ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ را بگویند.
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺁﺳﯿﺐ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﭼﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﻄﺎ می شوند. ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﺧﻄﺎﯼ ﺑﺪی است.
ﺍﯾﻦ ﺧﻄﺎ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﺰﺍﻓﯽ ﺭا ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﺤﻤﯿﻞ می کند. مثلا ﺑﺪ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﻫﺎ؛ خودشان ﺍﺯ ﺑﺪ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﻫﻤﺴﺮﺷان ﺯﺟﺮ می کشند. ﻭ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﭼﯽ ﺁﺧﻪ ؟ یک ﺗﻮﺻﯿﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺭا ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻧﮑﺮﺩﯼ.
ﺍﺯ این باب ﻣﺤﺒﺖ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻻﺯم است ﻣﺮﺩ ﺣﺮﻑ ﺯﻧﺶ را ﻫﻢ ﮔﻮﺵ کند.
ﻣﺜﻼ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﺧﺎنم ات ﺭا ﮔﻮﺵ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺩﻟﺶ ﺭا ﺑﺒﺮﯼ.
ﺑﮕﻮ ﻋﺰﯾﺰﻡ! ﺗﻮ ﭼه ﻣﯿﺨﻮﺍهی؟
ﺍﯾن را؟ ﻫﻤﯿن را؟ ﺁﻗﺎ ﻫﻤﯿن را ﺑﺪهید. ﺧﺎﻧﻡ ﻣﺎ ﻫﻤین را ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭد.
ﺯﻥ ﻫﺎ ﻧوﻋﺎٌ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ آنها ﺍﻃﺎﻋﺖ بکند،
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﺯ در ﺭﻭﺍﯾﺖ، ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﺤﺒﺖ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻭقت ها ﺣﺮﻑ ﺩﻝ ﺧﺎنم ات ﺭﺍ ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻩ. ﺣﺮﻑ ﺩﻟﺶ ﺣﺮﻑ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻑ ﻏﻠﻄﯽ ﺑﺎﺷد.
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﮔﻞ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ؛ ﺑﮕﻮ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺮ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ. ﻣﺮﺩ ﻧﮕﻮﯾﺪ ﺁﻗﺎ ﻣﻦ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﺋﯿﺲ ﺑﺎﺷﻢ.
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﻝ ﺧﺎﻧم ات ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﯼ. آنقدر ﺷﯿﺮین است ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺵ، ﻣﺮﺩ ﻣﻘﺘﺪﺭی است.
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﮕوید:
“ﭼﺸﻢ". ﮐﯿﻒ ﻣﯽ کند. ﯾﮏ ﻧﻮﻉ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺭﺍ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺩﺍﺩﻩ است.
ﺭﯾﺎﺳﺖ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺑﺎ ﺯن است. ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺣﻘﻮﻗﯽ، ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ است.
ﺍین ها ﺭﻭﺣﯿﺎﺗﺸﺎﻥ ﺑﺎ ﻫمدیگر ﻣﺘﻔﺎﻭت است.
ادامه دارد…
هر گاه جوانی را میبینم که با افتخار پرچم دینش را به دست گرفته و حتی در فضای مجازی نیز خود را متصل به اسلام میداند و پروفایلش را با نام ها و عکسهای مذهبی می آراید بوی ایمان را استشمام میکنم
چه هنر بزرگی!
چه اراده ی عظیمی!
خدایا تو شاهدی!
دوستانش همه در فکر ارتباط نامشروع ،
اما او در فکر تو!
تو شاهدی که او تو را یاد دیگران می اندازد پس ای الله در صحرای قیامت که مادر فرزند را از ترس نمیشناسد، او را به یاد آور.
تو شاهدی که دوستانش همه در مستی جوانی سرگردان اند اما او انگشتانش را برای تایپ نام تو بر صفحه ی موبایلش می نوازد،پس تو هم در ان روز سخت دست نوازشت را بر سر او بکشان.
خدایا تو شاهدی که او از مسلمان بودن شرم ندارد !
تو شاهدی که او با افتخار و احساسی وصف ناشدنی احادیث و ایات را روایت میکند.
خدایا خودت فرمودی در آن روز سخت و سوزان ۷ گروه در زیر سایه ی عرش من جای میگیرند که یکی از انها جوانیست که از همان ابتدا دستش را به ریسمان دینم گرفته باشند.
پس ای قادر مطلق تو شاهد باش که او چنین عملی دارد .
وعده ات را با او عملی نما که تو در وعده خلاف نمیکنی.
بسم الله الرحمن الرحیم
يكى از بزرگان ايران خدمت امام علی _عليه السلام_رسيد.
آن حضرت پرسيد: بهترين پادشاهان شما نزد شما چه كسى بود؟
او در پاسخ عرض كرد: اردشير در كشوردارى پيشگام بود ولى بهترين روش را انوشيروان داشت.
امام(عليه السلام) سؤال كرد: كدام يك از فضايل اخلاقى در وى برجسته تر بود؟ عرض
كرد: بردبارى و عدم شتاب در كارها.
آنگاه امام(عليه السلام) فرمود:
بردباری و درنگ هم آهنگند، و نتیجه آن بلند همتی است.
/حکمت 460/
این گفتار حکیمانه امام علی علیه السلام سه پند را با خود بهمراه دارد؛
اول اینکه هنگامى كه مى بينيم براى انجام كارى نقشه هاى فراوان مى كشيم، مشورت بسيار و مديريت كافى مى كنيم ولى به آن
نمى رسيم آگاه مى شويم كه پشت اين دستگاه خلقت، دست باعظمتى است كه چرخه جهان را
مى چرخاند؛
پيام دوم پيام توكل بر خداست و آن اين كه
تنها به تقدير و تدبير و قوت فكر خود اعتماد نكنيم بلكه در همه چيز و در هر كار توجه به مسبب الاسباب داشته باشيم و از او مدد بخواهيم و كمك بگيريم.
پيام سوم اين كه: غرور بر ما غلبه پيدا نكند. هنگامى كه مى بينيم صاحب قدرت ظاهرى شده ايم و گروه عظيمى سر بر فرمان ما هستند و مشاوران تيزهوشى داريم كه در همه كار به ما كمك مى كنند مبادا غرور، ما را بگيرد و از خدا غافل شويم.
❗️چراكه گاه مى بينيم همه اسباب فراهم است ولى كارى از پيش نمى رود. يعنى مقدرات طرح ديگرى براى ما ريخته و تلاش هاى ما دربرابر تقدير الهى همچون نقش
بسم الله الرحمن الرحیم
امام امیرالمومنین _علیه السلام_ توصیف می کنند:
غیبت ، تلاش انسان عاجز است!
/حکمت 461/
اما حقیقت غیبت چیست؟ ⁉️
حقيقت غيبت اين است كه از ديگرى در غياب او چيزى بگويد كه اگر بشنود ناراحت
شود!
❗️گفته مى شود كه غيبت، افشاى عيوب و گناهان پنهانى افراد در غياب آن ها نزد كسانى است كه از آن آگاهى ندارند و اين كه بعضى از عوام مى گويند: آنچه گفتيم، صفت اوست و غيبت نيست؛ اشتباه روشنى است.
زيرا غيبت همان بيان صفت زشت پنهانى
در غياب افراد است و اگر صفت آن ها نباشد مصداق تهمت و بهتان مى باشد!
و نيز آنچه بعضى از عوام مى گويند: حاضريم همين مطلب را نزد خود شخص بگوييم؛ اين هم اشتباه ديگرى است كه خيال مى كنند اگر چيزى واقعيت داشته باشد غيبت نيست.
نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است. براي اينكه زنان علاوه بر اينكه خودشان يك قشر فعّال در همؤ ابعاد هستند قشرهاي فعال را در دامن خودشان تربيت ميكنند. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه كس بالاتر است.
کلام امام خمینی (ره):
مردها در دامن شما بزرگ شدند. شما تربيت كننده مردها هستيد، قدر خودتان را بدانيد اسلام قدر شما را مي داند.”
بسم الله الرحمن الرحیم
إنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادِقِینَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرِینَ وَ الصّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمِینَ وَ الصّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذّاکرِینَ اللّهَ کثِیراً وَ الذّاکراتِ أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً
35ـ به یقین مردان مسلمان و زنان
مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن، و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار یاد خدا مى کنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.
«اسماء» به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده عرض کرد: «اى رسول خدا، جنس زن گرفتار خسران و زیان است»!، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «چرا»؟
عرض کرد: «به خاطر این که در اسلام و قرآن فضیلتى درباره آنها همانند مردان نیامده است».
اینجا بود که آیه فوق نازل شد (و به آنها اطمینان داد که زن و مرد در پیشگاه خدا از نظر قرب و منزلت یکسانند، مهم آنست که از نظر اعتقاد و عمل و اخلاق اسلامى واجد فضیلت باشند).
یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند.یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار…
منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم
. همان جا پشت درخت مخفی شدم …
می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم.
پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن
همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایـــــا کمک کن.
خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شوداما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم
از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم
خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بودیادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خداگریـــــه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت
گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله…
به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح…
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”
در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد
در آخرین صفحه نوشته بود که در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم…
کتاب عارفانه
شهید احمد علی نیری
پدیده پارتی یا میهمانیهای مختلط آسیب جدی و پرخطری است که در دسترس اغلب جوانان کشور به ویژه پایتختنشینان محسوب میشود. به خصوص که این روزها، گروه های اینترنتی فعال با ارسال ایمیل از افراد میخواهند که به عضویت این گروهها درآیند تا گردشهای دسته جمعی، ملاقاتهای جمعی و میهمانیها را امتحان کنند. پارتیها به علت همخوانی زیاد با تمایلات غریزی جوانان به علت عدم توجه به ارزش آموزی در سیاستگذاریها به محمل مناسبی برای تباه کردن روح و روان ونابودی غیرت وحیا مبدل گشته است.
ساپورت یا همان جوراب شلواری به حدی وقیح است که در غرب به عنوان یونیفورم مخصوص زنان روسپی و فاحشه شناخته می شود. همچنین کارگردانان فیلم های پورنوگرافی برای تحریک بیشتر مخاطبان این فیلم ها، لباس چسبنده ساپورت را بر تن بازیگران پورنو می کنند. در دهه 1980 میلادی نیز درکنکره آمریکاطرحی مطرح شدمبنی براینکه زنانی که درکلوپها و کاباره ها و مراکز فساد مشغول به خودفروشی هستند،باید یک وجه تمایزی با بقیه زنان اجتماع داشته باشندکه دراین زمان بفکرطراحی لباسی جذاب ودرعین حال منحرف کننده افتادندکه این دسته از زنان را ازجامعه متمایزکنند. ساپورت محصول این تفکرغربی بودکه امروزه برای کشورهای جهان سوم تبدیل به فرهنگ و مدشده است.
رواج مدل های موی غربی در بین جوانان ایرانی چه پسر و چه دختر در این سالها ی اخیر به شدت افزایش یافته است. اغلب این مدل موها متعلق به گروهای فراماسونی و شیطان پرستی است که بدون آگاهی در بین جوانان ایرانی رواج یافته است.مدل موی فشن که یکی از مدل موهای مورد علاقه جوانان است از مدهای فراماسونی محسوب می شود یا مدل موهای جوجه تیغی و خامه ای و غیره که وجود دارد و در دختران علاوه بر این ، مدل موی کوهان شتری که حجم آن حتی از زیر چادر نیز پیداست و باعث تحریک می شود نیز وجود دارد و پیامبر اسلام (ص) نیز به آن اشاره و زنان و دختران صاحب این مدل مو را لعن نموده اند.
حیا یعنی وقتی استادت حرف میزنه و نگاهش زیاد توی چهره ات میمونه شرم کنی کنی .
حیا یعنی وقتی با یه همکلاسی پسر حرف میزنی ادای بچه مومن در نیاری که نگاهتو 180 درج بچرخونی بلکه: خودت، ازدرونت مانعی داشته باشی که شرم کنه به یه نامحرم نگاه کنه.
حیا یعنی : خودت یه خط قرمز داشته باشی دورت و توی ذهنت نسبت به محرمات الهی.
وقتی راه میری طوری نری که نگاه ها به طرفت برگرده
وقتی توی خیابون میخندی حواست به اطرافت باشه حتی به اینکه لبخندت اغواگر نباشه( همون لبخندی که همه ما دخترها داریم و خودمون هم میدونین چه اثری در دیگران داره)
حیا یعنی وقتی لباس میپوشی شرم کنی که بدنت بزنه بیرون و مواظب طرز پوشیدنت باشی
حیا یعنی وقتی از جلوی جمع پسرها رد میشی نگرانی که مبادا از پشت سر هم نگاهشون دنبالت کنه و خودتو جمع میکنی و قدمهاتو مراقبت میکنی
حیا یعنی بدون آقا بالاسر مواظب خوت باشی
حیا یعنی وقتی یه عکس بد یا فیلم بد میبینی حتی اگه کسی نبینتت خودت شرم کنی که ادامه بدی.
حیا یعنی واسه خودت کرامت و حرمت قائل باشی
حیا یعنی وقتی میبینی به خاطر ظرافت صدات بقیه برمیگردن و نگاه میکنن صدا در گلوت خفه بشه ونگران بشی مبادا با صدات روی کسی اثر بد بذاری و حرف زدنت رو محدود کنی
حیا یعنی به نظر امل بیای اما توی جمعی که دخترا و پسرا دارن با هم حرف میزنن و کرکر میخندن و بی حیایی میکنن وارد نشی.
حیا یعنی وقتی وارد محیطی شدی که دونفر با هم مشغولن وارد شدی تو سرخ بشی و نه اونها
حیا یعنی آزرم، شرم به جا
حیا یعنی جلوی کسی که دوستش داری بیشتر مواظب رفتارت باشی و نه کمتر!
حیا یعنی خدا رو هر لحظه ناظر و حاضر بدونی.
حیا یعنی وقتی بی حیایی کردی از شرم همه وجودت هنگ کنه.
یکی از راهکارهای غرب برای تغییر فرهنگ مردم ایران تغییر در نوع پوشش و گرایش افراد جامعه به مُد و مدگرایی است. ورود لباس ها تحریک کننده ، لباس با نماد های فراماسونی و غربی، ساپورت، جایگزین نمودن مانتوهای چسبناک و نازک به جای چادر، انگشتر با نماد فراماسونی و گروه تروریستی داعش و مدل موهای مختلف زنانه و مردانه، شلوار های نامتعارف ،عمل زیبایی گوش و فک و … از این قبیل اقدامات می باشد. این اقدامات بیشتر در جهت تغییر در پوشش خانم های ایرانی بوده و بیشترین تمرکز آنها نیز در این زمینه بوده، اگر چه این تغییر فرهنگ و مد گرایی اختصاص به زنان و دختران ندارد و در پسران و مردان جامعه نیز دیده می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ۚ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا
همان منافقان که در انتظار فرصتند تا اگر فتحی از ناحیه خدا نصیب شما شود خود را از شما دانسته، می گویند: مگر مابا شما نبودیم و اگر نصیب کافران شود به آنان می گویند: مگر نبود که ما رهنمودهای خود را به شما قبولاندیم و نمی گذاشتیم به دین مؤمنین بگروید، ولی خدا در قیامت بین شما حکم خواهد کرد و خدا تا ابد اجازه نداده که کافران کمترین تسلطی بر مومنان داشته باشند[۳]
اگر مرورى بر صفحات حوادث در رسانه ها داشته باشيم، بیشتر اتفاق های ناگوار، ريشه در عدم توانايى مجرمان در كنترل خشم و غضبشان دارد؛ فرزندى كه به دست پدر مضروب شده و فوت مى كند؛ زنى كه بر اثر شعله ور شدن آتش خشم شوهر به قتل مى رسد و…
خداوند متعال، يكى از مهم ترين ويژگى هاى انسان هاى الهى و پارسا را، كظم غيظ و عفو مردم مى شمارد و مى فرمايد: «الْكاَظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين؛[1] (مومنان) هنگام عصبانيت خشم خود را فرو مى برند و از خطاى مردم درمى گذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد.»
غيظ، به معنى شدت غضب، حالت برافروختگى و هيجان فوق العاده روحى است كه بعد از مشاهده ناملايمات، به انسان دست مى دهد.
مولوی می گوید:
وقت خشم و وقت شهوت مرد كو
طالب مردى دوانم كو به كو
كو در اين دو حال مردى در جهان
تا فداى او كنم امروز جان[2]
خشم مقدس
البته خشم، مطلقاً بد نیست؛ بلکه يكى از غرايز انسانى است که بهره هاى فراوانى براى وی دارد و در دفاع از هويت، باورها و فرهنگ نقش مهمى ايفا مى كند.
قرآن كريم نه تنها اصل خشم را تخطئه نمى كند، بلكه خشم هاى مقدس را مى ستايد و حتی گاهی برای داشتن آن دستور می دهد.[3] اساساً خشم مقدس، يكى از صفات الهى است كه نام هاى «قهار» و «جبّار» حضرتش به آن اشاره دارد. امام باقر(علیه السلام) درباره ویژگی های شیعیان علی(علیه السلام) می فرماید: «اِذَا غَضِبُوا لَمْ یَظْلِمُوا؛[4] وقتی به خشم می آیند، (بر کسی) ستم نمی کنند.»
آن گرامی در سخن فوق نمى فرمايد كه شيعيان على(علیه السلام) خشمگين نمى شوند؛ زیرا خشمگين شدن، اگر متعادل و در راه حق باشد، ناپسند نيست؛ بلكه پسنديده و مورد رضاى حق هم خواهد بود.
در سيره رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به نقل از امير مؤمنان(علیه السلام) آمده است كه آن حضرت براى امور دنيا، هرگز عصبانى نمى شد؛ اما هرگاه براى حق غضبناک مى شد، احدى را نمى شناخت و خشمش آرام نمى شد تا اين كه حق را يارى كند.[5]
علامه طباطبايى(رحمة الله علیه) در اين باره مى فرمايد: «هر گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) خشمگين مى شد - كه جز براى خدا غضب نمى كرد - چيزى تاب مقاومت در برابر غضب آن حضرت را نداشت.»[6]
آرى يک انسان كامل، فقط در راه حق و به دلیل پایمال شدن حقوق الهى و حقوق مردم خشمگين مى شود و در اين باره هم از مرز ايمان و حدود الهى خارج نمى شود.
شيوه هاى كنترل خشم
براى فرو نشاندن خشم، راهكارهاى مختلفى وجود دارد كه با انجام آن مى توان از ضررهاى بعدى عصبانيت جلوگيرى كرد.
براى كنترل عصبانيت، دانشمندان اخلاق و روان راهكارهایى بیان كرده اند که از قرار زیر است:
۱. در آن حالت، شخص به سيره انبيا، اوليا و صلحا ـ كه خود را پيرو آنان مى داند ـ توجه كند و درباره آيات و احاديثى كه غضب بى جا را مذمت كرده اند، فكر كرده و از عواقبش برحذر باشد؛
۲. در هنگام خشم، استعاذه کرده و با جمله «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم» به خداوند عالم پناه ببرد؛
۳. با آب سرد وضو بگيرد يا غسل کند؛
۴. زمينه ها و بسترهاى ديگر خشم (مانند گرسنگى، تشنگى، خستگى، بى خوابى و…) را در خود يا ديگران از ميان بردارد؛
۵. فواید شيرين و لذت بخش كظم غيظ را ـ كه بارها تجربه كرده ـ در نظر آورد؛
۶. از افراد بدخلق و عصبانى فاصله بگيرد و با آنان رفاقت نكند؛
۷. اعتقاد به قضا و قدر خداوندى را در وجود خویش قوت بخشد و بداند كه گاهى پديدآمدن برخى حوادث ناگوار - كه با ميل باطنى او ناسازگار است ـ در اثر تقدير الهى است؛[7]
۸. انسان وقتى بر كسى ضعيف تر از خود خشم مى گيرد، فراموش نكند كه قدرت خداوند خيلى بالاتر از قدرت اوست و ممكن است دچار قهر، غضب و انتقام خداوند شود. قرآن مى فرمايد: «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَلاتُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛[8] آن ها بايد عفو كنند و چشم بپوشند. آيا دوست نمى داريد خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است!»
۹. سفارش به اطرافيان درباره يادآورى عواقب شوم عصبانيت و تذكر نكات موثّر؛
۱۰. انسان هاى عصبانى در ميان مردم و عقلاى عالم منفورند و بردباران عزيز و محترم؛
۱۱. داشتن تفریح سالم، استراحت کافی و کاهش مشغله ها و گرفتاری های خودساخته؛
۱۲. توجه به تغذیه صحیح و سلامت جسمانی؛
۱۳. آشنایی با پاداش های معنوى كنترل عصبانيت؛ از جمله:
ـ نجات از آتش دوزخ،[9]
ـ آرامش روز قيامت،[10]
ـ روشنى چشم اهل بيت(علیهم السلام)،[11]
ـ امنيت از خشم خدا[12] و داخلشدن در رديف اهل ايمان.[13]
همچنین خشم بیجا مضرات دردناکی در پی دارد، زمينه تسلط شيطان را بر انسان آماده می کند و او در آن حال، از فضائل اخلاقى دور می شود، بین مردم خوار و رسوا شده
مسائل تاریخی
آشنایی نسبی با مسائل تاریخی، مخصوصاً تاریخ اسلام و ائمه معصومین(علیهم السلام) برای ملّبغین امری لازم است.
داستان ها و ضرب المثل ها
کتاب های داستانی در موضوعات مختلف مخصوصاً در اقشار کم سواد و روستایی، شیفتگان و علاقه مندان خاص خود را دارد، مثل: «داستان راستان» مرحوم شهید آیت الله مطهری و «داستان دوستان» و «پند تاریخ» مرحوم آیت الله محمدی اشتهاردی.
آگاهی از مسائل اجتماعی و سیاسی
آگاهی نسبی با مسائل سیاسی و اجتماعی، بدون وارد شدن در جزئیات و تعیین مصادیق برای مبلّغین لازم است. وارد شدن در جزئیات یا تعیین مصادیقِ خوب و بد افراد سیاسی یا اجتماعی، کاری بسیار مشکل است و چه بسا برای یک مبلّغ ـ که حکم یک پدر را برای عموم مردم دارد و باید اقشار مختلف را زیر چتر پدرانة خود داشته تا کلامش نافذ باشد ـ مسئله ساز خواهد شد؛ زیرا تمام افراد دارای یک سلیقه و بینش نیستند و ممکن است موجب متفرق شدن عده ای از افراد شود، و در نتیجه زحمات آن مبلّغ کمتر فایده دهد.
توجه به موارد جزئی
توجه به موارد جزئی که در عین جزئی بودن، از اهمیت بالایی برخوردارند و دانستن آنها از مقدمات تبلیغ و ترویج دین می باشد، ضروری است، مثل موارد زیر:
۱.داشتن سابقة سخنوری
دیدن دوره های تمرین منبر و سخنرانی در جلسات محدود با هم حجره ای ها و هم مباحثه ای های دوران طلبگی، در حدی که یک مبلّغ بتواند بدون رعب و ترس از جمعیت، کلام خود را به خوبی بیان کند.
۲.دارا بودن روحیة کارهای فرهنگی
یک مبلّغ باید از چنان روحیه ای برخوردار باشد که از انجام هیچ کار فرهنگی ابایی نداشته باشد، مثل این که اگر در جایی احیاناً وقت اذان شد و مؤذنی نبود، خودش اذان بگوید و آن را کسر شأن خود نداند.
و یا اینکه اگر پس از نماز جماعت کسی که تعقیبات نماز را بخواند، نیست. در اینجا خودِ مبلّغ دعاهای مناسبی را بخواند و مأمومین بهره مند شوند.
آشنایی با احکام اموات
اگر در مدتی که یک مبلّغ در محلّ تبلیغی خود، مخصوصاً روستاها حضور دارد، کسی از دنیا رفت و شخصی برای تجهیز او نبود، آمادگی آن را داشته باشد تا این واجب کفایی را انجام دهد و علاوه بر آن اطلاعات کافی راجع به واجبات کفن و دفن میت داشته باشد؛ و با روحیه ای مناسب این کارها را به بهترین وجه ممکن انجام دهد، یا دیگران را راهنمایی کند تا آن واجب دینی را انجام دهند. مخصوصاً نماز و تلقین میت که باید صحیح خوانده شود.
مسائل تاریخی
آشنایی نسبی با مسائل تاریخی، مخصوصاً تاریخ اسلام و ائمه معصومین(علیهم السلام) برای ملّبغین امری لازم است.
داستان ها و ضرب المثل ها
کتاب های داستانی در موضوعات مختلف مخصوصاً در اقشار کم سواد و روستایی، شیفتگان و علاقه مندان خاص خود را دارد، مثل: «داستان راستان» مرحوم شهید آیت الله مطهری و «داستان دوستان» و «پند تاریخ» مرحوم آیت الله محمدی اشتهاردی.
آگاهی از مسائل اجتماعی و سیاسی
آگاهی نسبی با مسائل سیاسی و اجتماعی، بدون وارد شدن در جزئیات و تعیین مصادیق برای مبلّغین لازم است. وارد شدن در جزئیات یا تعیین مصادیقِ خوب و بد افراد سیاسی یا اجتماعی، کاری بسیار مشکل است و چه بسا برای یک مبلّغ ـ که حکم یک پدر را برای عموم مردم دارد و باید اقشار مختلف را زیر چتر پدرانة خود داشته تا کلامش نافذ باشد ـ مسئله ساز خواهد شد؛ زیرا تمام افراد دارای یک سلیقه و بینش نیستند و ممکن است موجب متفرق شدن عده ای از افراد شود، و در نتیجه زحمات آن مبلّغ کمتر فایده دهد.
توجه به موارد جزئی
توجه به موارد جزئی که در عین جزئی بودن، از اهمیت بالایی برخوردارند و دانستن آنها از مقدمات تبلیغ و ترویج دین می باشد، ضروری است، مثل موارد زیر:
۱.داشتن سابقة سخنوری
دیدن دوره های تمرین منبر و سخنرانی در جلسات محدود با هم حجره ای ها و هم مباحثه ای های دوران طلبگی، در حدی که یک مبلّغ بتواند بدون رعب و ترس از جمعیت، کلام خود را به خوبی بیان کند.
۲.دارا بودن روحیة کارهای فرهنگی
یک مبلّغ باید از چنان روحیه ای برخوردار باشد که از انجام هیچ کار فرهنگی ابایی نداشته باشد، مثل این که اگر در جایی احیاناً وقت اذان شد و مؤذنی نبود، خودش اذان بگوید و آن را کسر شأن خود نداند.
و یا اینکه اگر پس از نماز جماعت کسی که تعقیبات نماز را بخواند، نیست. در اینجا خودِ مبلّغ دعاهای مناسبی را بخواند و مأمومین بهره مند شوند.
آشنایی با احکام اموات
اگر در مدتی که یک مبلّغ در محلّ تبلیغی خود، مخصوصاً روستاها حضور دارد، کسی از دنیا رفت و شخصی برای تجهیز او نبود، آمادگی آن را داشته باشد تا این واجب کفایی را انجام دهد و علاوه بر آن اطلاعات کافی راجع به واجبات کفن و دفن میت داشته باشد؛ و با روحیه ای مناسب این کارها را به بهترین وجه ممکن انجام دهد، یا دیگران را راهنمایی کند تا آن واجب دینی را انجام دهند. مخصوصاً نماز و تلقین میت که باید صحیح خوانده شود.
مرد ها یک حفره و یک نیازی در درونشان دارند، تعبیر به حفره از آن جهت است که هرچه خوراک درون آن بریزی سیر نمی شوند؛ در زن ها هم حفره های روانی ای وجود دارد که هرچه شما آن نیاز را ارضا کنی، باز هم آن نیاز وجود خواهد داشت.
دو نیاز اصلی بر شخصیت مرد و زن حاکم است؛ که این نیازها به صورت معکوس در زن و مرد بزرگ و کوچک می شود و آن نیاز به قدرت و نیاز بهمهر است؛ یعنی زن ها نیاز به قدرت یعنی تسلط پیدا کردن و همچنین نیاز به مهر یعنی تایید، توجه، عشق، احترام گذاشتن و … دارند؛ مرد ها هم دقیقا همین دو نیاز را دارند منتها تصور کنید که مرد ها حفره نیاز به قدرت شان ده برابر حفره نیاز به مهرشان هست، این نیاز روانشناختی یک مرد است و اما زن ها نیاز به مهر و محبتشان ده برابر نیاز به قدرت است.
حالا این دو نفر کنار هم قرار می گیرند؛ مرد نیاز کمتری به مهر دارد پس می تواند مهرورزی کند، در طرف مقابل زن نیاز بیشتری به مهر دارد پس می تواند مهر دریافت کند و هرچقدر مهر و محبت کنید، سیری ندارد؛ حتی یک تماس مرد به همسر خودش در روز می تواند حال روانی مثبتی در او ایجاد کند به خاطر اینکه اون تماس حکم مهرورزی را دارد و بر عکس این جریان صادق نیست یعنی اگر خانمی به شوهرش سرکار زنگ بزند که حالت چطوره؟ آقا می گوید برای چی زنگ زدی؟ لازم بود زنگ بزنی؟ بیخود زنگ زدی! برای اینکه مرد اصلا نیاز به این تلفن ندارد، مشکل هم برایش ایجاد می شود؛ به همین دلیل نیاز های مرد و زن باهم متفاوت اند و اگر به نوع نیازهای زن و مرد توجه نشود، نتیجه عکس خواهد داد.
اگر یک مرد به یک زن گل هدیه بدهد، آن گل برای زن بسیار معنا دار خواهد بود و حال روانی مثبتی به او خواهد داد و برعکس آن اگر یک زن به یک مرد گل بدهد اصلا اهمیتی برای او ندارد و یک دقیقه بعد هم فراموش خواهد کرد، حتی یک خودکار ارزش بیشتری برای او دارد؛ سعی کنید این مسائل را با خودتان تطبیق دهید و ببینید اصلا درست هست یا نه؟
بنابراین مردها نیاز به قدرت و زن ها نیاز به مهر دارند؛ پس اگر زنی نیاز به قدرت مرد را ارضا کند، مرد آرامش پیدا خواهد کرد و رمز آرامش مرد، قدرت بخشی به اوست، همه مردها هم به این قدرت نیاز دارند، علت اینکه مردها به کارشان علاقه مند هستند آن است که به وسیله کار پول در می آورند و پول هم به آن ها قدرت می دهد و … درحالی که زن ها اصلا از کار قدرت نمی گیرند؛ اگر صدتا مرد، یک مرد را تشویق و تمجید کنند به اندازه تایید کوچک یک زن آرامش بخش نیست؛ به عبارت دیگر: مردها نیاز به قدرت از طرف همسرانشان دارند نه از طرف مردهای دیگر، چون از طرف کسی تایید می شود که خودش نیازمند قدرت نیست، به عنوان مثال وقتی من گدا هستم،اگر گدایی پیش من بیاید که فایده ای ندارد، یک مرد کنار مرد دیگر قدرت نمی گیرد اما کنار یک زن قدرت می گیرد برعکسش هم همینطور است اگر یک زنی به واسطه صد زن دیگر مهرورزی شود، نمی توانند به اندازه مهرورزی همسرش به او آرامش بدهند.
سوال من از زن ها این است که آیا شما مردی را سراغ دارید که نیاز به قدرت او ارضا شده باشد و پرخاشگری کند؟
‘
توجه به نافله ها
در بعضی از مساجد طبق آداب و رسومی خاص به نمازهای مستحب همچون نماز غفیله و نماز دهة ذی الحجّه و… پرداخته می شود و لازم است در این زمینه نیز یک مبلّغ توجه داشته باشد و در زمینة استمرار این سنّت حسنه نقش خوبی را ایفا کند.
آشنایی با آداب و رسوم محل تبلیغ
در بعضی شهرها و روستاها رسوم خاصی وجود دارد که چه بسا مستند و ریشة شرعی ندارد اما با آموزه های شرعی و دینی هم تعارضی ندارد. چه خوب است که مبلّغ اطلاعات لازم را نسبت به این گونه رسوم به دست آورد و حتی الامکان در چارچوب مسائل شرعی با آنها همراه باشد.
لازم است یک مبلّغ گویش ها و اصطلاحات مخصوص محل تبلیغ را نیز بداند تا از به کار بردن بعضی از ضرب المثل ها و یا سخنان نامناسب اجتناب کند.
برخورد یکسان با مخاطبین
مبلّغ باید با تمام مردم برخورد مناسب و خوب داشته باشد، و به آنها احترام کند؛ چه در مجالس عمومی و چه خصوصی، و چه در کوچه و بازار و خلاصه طوری وانمود کند که روحانی نسبت به میزبان یا صاحب مجلس و تمام کسانی که با او به نحوی مرتبط هستند، برخورد خوب، یکنواخت و مناسب شأن آنها دارد، نه این که به نحوی باشد که با بعضی افراد، خصوصاً صاحب مجلس و افراد متشخّص برخورد خوب و مخلصانه داشته باشد و دیگران را آن چنان که باید، احترام نگذارد و چه بسا به جای پیش قدم شدن در سلام، حتی به جوان ها و بچه ها و خانم های مسنّ و احترام به آنها، منتظر باشد که آنان به او سلام کنند؛ چرا که این کار ناپسند و شاید نوعی از تکبر مذموم است.
مبلّغ باید به نحوی عمل کند که غیر مستقیم مردم را به دین و آموزه های معصومین(علیهم السلام)و روحانیت خوش بین و علاقه مند کند و مصداق این فرمایش امام صادق(علیه السلام) شود که فرمودند: «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ»؛[1] مردم را با غیر زبان هایتان به راه درست دعوت کنید، تا مردم پرهیزکاری و تلاش در راه حق و اقامة نماز و اهل خیر بودن را در شما ببینند. به درستی که این، راه، دعوت کردن به خوبی ها است.
برخورد مناسب با اهل گناه
اگر به مبلّغی خبر دادند که در این محل افرادی آلوده به فلان گناه هستند، یا فلان کار حرام یا شبهه ناک را انجام می دهند، یا مثلاً کار واجبی مثل نماز یا روزه را ترک می کنند، مبلّغ نباید با شنیدن این مطالب و بدون هیچ تحقیق یا مقدمه ای و بدون در نظر گرفتن تمام جوانب، آن را موضوع سخنرانی و منبر خود قرار دهد. این مطلب به معنای بی تفاوت بودن در برابر گناه یا گناهکار نیست؛ بلکه چه بسا گفته های افراد نسبت به دیگران نوعی بدگمانی باشد و چه بسا گفتة آنها درست نباشد.
علاوه بر این، شتابزدگی در این گونه موارد موجب پراکنده ساختن افراد و دفع آنها از اطراف یک مبلّغ می شود و تبلیغ معارف دین برای آنها و بر حذر داشتن شان از انجام گناهان به راحتی انجام نمی شود.
در این گونه مسائل باید با برنامه ریزی و مقدمه سازی های حساب شده و با اخلاق پیامبر(صلی الله علیه و آله)گونه آنها را ارشاد کرد.
پرهیز از مواضع اتّهام
یک مبلّغ باید در رفتار و کردار و حتی سخنرانی خود از پرداختن به موضوعاتی که شائبة اتهام را به دنبال دارد، پرهیز کند و این امر باید در طول دورة تبلیغی رعایت شود؛ حتی در محافل و مجالس خصوصی.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
پی نوشت:
[1]. اصول کافی، کلینی، دار الحدیث، قم، ۱۴۲۹ ق، چاپ اول، ج۱، ص۷۸، ح ۱۴.
زن ها تسهیل گرند و مردها سیاست گذار؛ یعنی اگر یک مردی می خواهد برای بچه ش یک سیستم تربیتی را پیاده کند، مرد فقط قدرت طراحی آن را دارد و زن باید آن را پیاده و اجرا کند؛ به عبارت دیگر اگر یک خانم می خواهد به بچه اش یاد بدهد که چطور در یک جا آرام بشیند، خودش می تواند تسهیل کند اما توان سیاست گذاری را ندارد و این یکی دیگر از تفاوت های زن و مرد است.
زن ها سیاست گذار نیستند اما مجری های خوبی هستند و در طرف مقابل مردها سیاستگذارهای خوبی هستند اما مجریان خوبی نیستند؛ مثلا در ادارات و مشاغل کارهایی که با روحیات زن سازگار است مثل معلمی و … را بسیار خوب انجام می دهند و فقط کافیست سیاست مورد نیاز به آن ها اعلام شود.
خانم ها درحد خانواده و خورد و نه در حد کلان، شم اقتصادی فوق العاده ای دارند و از این قدرت و توان می توان بهره برد؛ آقایان و خانم ها هرکدام به وظایف خود عمل کرده و کار یکدیگر را انجام ندهند و رعایت این مساله بسیاری از مشکلات را حل خواهد کرد.
به یقین وفای به عهد مهم ترين سرمايه يک ملت، اعتمادى است كه افراد به يکديگر دارند. هر چيزى كه اين اعتماد و هم بستگى را تقويت كند، مايه سعادت و پيشرفت جامعه است و هرچه بر آن لطمه وارد كند، عامل شكست و بدبختى است. از مهم ترين امورى كه اعتماد عمومى و خصوصى را شكوفا مى كند، وفاى به عهد است كه از فضائل مهم اخلاقى شمرده مى شود و به عكس، پيمان شكنى از بدترين رذايل اخلاقى است.
مصادیق وفای به عهد
در عصر ما موارد وفای به عهد، می تواند در تمام زندگی مان جریان داشته باشد؛ مثلاً شخصی چک یا سفته می دهد؛ اما عملاً آن را پرداخت نمی کند. یا وام گیرنده ای که پیمان می بندد اقساط خود را در موقع مقرر پرداخت کند و وام دهنده یا ضامن را در معرض فشار قرار ندهد؛ ولی به وعده اش وفا نمی کند.
وقتی کسی قول می دهد که به قوانین کشور پایبند باشد؛ اما در عمل بی اعتنایی می کند و می خواهد قانون را دور بزند، نوعی پیمان شکنی می کند؛ یا جوانی پیمان زناشویی می بندد؛ اما به حقوق شرعی و قانونی همسری پایبند نیست؛ یا فردی خانه ای اجاره می کند؛ ولی به موقع پول اجاره را پرداخت نمی کند؛ یا اجیر می شود به عنوان کارمند یا کارگر کاری را انجام دهد؛ ولی وفای به عهد نمی کند و یا کارفرمایی شخصی را استخدام می کند و با او قرارداد می بندد؛ اما در مقام عمل او را آزار می دهد. همه این ها در فهرست افراد عهدشکن قرار می گیرند که نه تنها به جایگاه خود در جامعه لطمه می زنند؛ بلکه روحیه بی اعتمادی را به آحاد جامعه گسترش می دهند؛ بدون این که جبران کرده یا حتی عذرخواهی نمایند.
اینگونه مسلمانان، خطابه های قرآنی را باید نصب العین خود قرار دهند که درباره صفات مؤمنین می فرماید: «المُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ اذا عاهَدُوا؛[1] (اهل ایمان) به عهد خود - هنگامى كه پیمان بستند - وفا مى كنند.»
و می فرماید: «وَالَّذِينَ هُمْ لِأماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ؛[2] و آن ها كه امانت ها و عهد خود را رعايت مى كنند.»
عهدشکنان نه تنها امنیت جامعه را تهدید می کنند، بلکه موجب تسلط دشمنان بر جامعه اسلامی هم می شوند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «إذا نَقَضُوا الْعَهْدَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ عَدُوَّهُمْ؛[۳] هنگامى كه مردم پيمان شكنى كنند، خداوند دشمنانشان را بر آنان مسلط مى سازد.»
اين آيه هم عهدهاى الهى را شامل مى شود و هم پيمان هاى مردمى را؛ خواه در برابر مسلمانان باشد، يا غير مسلمانان.
عهدشکنی نقیض ایمان
اساساً خداوند انسان های پیمان شکن را در ردیف اهل تقوا نمی داند و وفاى به عهد را، يكى از شاخه هاى مهم تقوا قلمداد می کند؛[۴] بنابراین، افرادی که هر روز ده ها بار عهدشکنی می کنند و به وعده های خود عمل نمی کنند، با هر عهدشکنی از اهل ایمان و تقوا فاصله می گیرند. به این سبب امير مؤمنان، على(علیه السلام) فرمود: «ما أيْقَنَ بِاللَّهِ مَنْ لَمْ يَرْعَ عُهُودَهُ وَ ذِمَّتَهُ؛[5] كسى كه رعايت عهد خويش را نكند، به خدا يقين و ايمان پيدا نكرده است.» زیرا پيمان شكنان، منافع خويش را در نافرمانی خدا جستجو مى كنند و اين، دليل بر آن است كه پايه هاى اعتقادشان به توحيد افعالى متزلزل است.
فطری بودن وفای به عهد
لزوم وفاى به عهد، جزء سرشت و فطرت انسان هاست و از فطريات انكارناپذير. فطريات، امورى هستند كه هر انسانى آن را درک مى كند و مى پذيرد؛ بى آن كه نياز به دليل و برهانى داشته باشد. خوبى عدالت، زشتى ظلم و همچنين اهميت وفاى به عهد و ناپسند بودن پيمان شكنى، جزء واضح ترين فطريات هر انسان است كه با مراجعه به وجدان خويش، آن را درک مى كند.
قانونی فراتر از ملت و مکتب
قرآن کریم بر وفای به عقد و عهد تکیه می کند و آن را از برنامه های جهان شمول خود می داند. هرگاه انسان عقدی می بندد ـ خواه با شخص یا دولتی، چه مؤمن و مسلمان یا کافر ـ واجب الاطاعه و واجب الوفاست و نقض آن حرام است؛ از این رو قرآن به مؤمنان دستور می دهد، به عقد و عهدی که با مشرکان بسته اند، وفادار باشند.[6]
امام باقرہعلیه السلام) هم می فرماید: «ثَلاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ لِاحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً أداءُ الْامانَةِ إلَى البَرِّ وَ الْفاجِرِ، وَ الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ لِلْبَرَّ وَ الْفاجِرِ، وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كانا أوْ فاجِرَيْنِ؛[7] سه چيز است كه خداوند به احدى اجازه مخالفت با آن را نداده است؛ اداى امانت، خواه صاحب امانت انسان نيكوكارى باشد يا بدكار، وفاى به عهد، خواه طرف مقابل نيكوكار باشد يا بدكار و نيكى به پدر و مادر، خواه آن دو نيكوكار باشند يا بدكار.»
اسوه های وفای به عهد
خداوند متعال، خود را وفادارترین به عهد معرفی کرده[8] و سپس پیامبران و اولیایش را هم از وفا کنندگان به پیمان الهی می شناساند.
[9] انسان ها نیز، باید با اسوه قراردادن آن ها، بر پیمان های خویش پایبند باشند.
درباره امام علی(علیه السلام) هم شهریار می گوید:
دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که می تواند که به سر برد وفا را؟
در زيارت اربعين هم، به وفاداری امام حسین(علیه السلام) شهادت می دهیم.[10] رزمندگان صادق و شهیدان هم، اسوه وفاداران به پیمان معرفی شده اند.[11]
عزت در جامعه، جلب اعتماد دیگران، داشتن ایمان واقعی، هم ردیف نیکان شدن، کسب عصاره شریعت[12] و امنیت از دشمن داخلی و خارجی، از برکات و آثار وفاى به عهد است.
تقویت پایه های ایمان و توجه به آثار شوم عهدشکنی هم، در درمان صفت رذیله عهدشکنی مؤثر است. در نهایت، عهد و پيمان انواع و اقسامى دارد که از جمله آن ها: عهد با خدا، عهد با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، عهدهای یک طرفه، عهد با دشمن، عهد با خود و عهد با مردم است.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
پی نوشت:
[1]. بقره، آیه ۱۷۷.
[2]. مؤمنون، آیه ۸.
[3]. كلينى، كافی، ج ۲، ص ۳۷۴.
[۴]. در قرآن وفاى به عهد هم رديف تقوا آمده؛ تقوايى كه بهترين توشه انسان در قيامت و سبب ورود به بهشت و معيار شخصيت و مقام انسان در پيشگاه خداست (بَلى مَنْ أوفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَانَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ).
[5]. تميمى آمدى، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص ۲۵۳.
[6]. توبه، آیه ۷.
[7]. كلينى، كافی، ج ۲، ص ۱۶۲.
[8]. توبه، آیه ۱۱۱.
[9]. نجم، آیه ۳۷.
[10]. أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ.
[11]. صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّه.
[12]. شخصى به على بن الحسين، امام سجاد(علیه السلام) عرض كرد: «إخْبِرْنِى بِجَمِيعِ شَرايِعِ الدِّينِ؛ تمام اصول اسلام را (بهطور فشرده) براى من بيان فرما.» امام پاسخ كوتاهى فرمود: «قَوْلُ الْحَقِّ وَ الْحُكْمُ بِالْعَدْلِ وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ؛ سخن حق گفتن، داورى به عدالت كردن و به عهد وفا نمودن (مجلسی، بحار الأنوار، ج ۷۲، ص ۲۶).»
مرها معمولا وقتی وارد خانه می شوند ، قاعدتا باید همسر خودشان را ببینند نه تغییرات داخل خانه را، تازه اگر همسر خودشان را ببینند اتفاق میمون و مبارکی ست؛ در واقع همچین خلقیاتی اکتسابی ست و مرد ها باید یاد بگیرند که وقتی وارد خانه می شوند زن ها به محبت آن ها نیاز دارند اما متاسفانه به طور طبیعی مردها از این قضیه غافل می مانند.
شاید یکی از دلایل آن این باشد که مرد ها وقتی همسری اختیار می کنند، زن آن ها در حوزه ادراکی شان قرار می گیرد مثلا ممکن است شما نسبت به وضعیت لباس خود خیلی هوشیار نباشید و این از ویژگی های مردهاست درصورتی که خانم ها اینطور نیستند؛ یعنی اگر یک زن و مرد با هم وارد یک اتاق شده و خارج بشوند، مرد بعد از خروج فقط توان گفتن دو یا سه جمله را خواهد داشت اما اگر از اون خانم پرسیده شود که داخل اتاق چه دیدی؟ حتی ترک دیوار را هم دیده و برای شما توصیف می کند و این جزئی نگری از صفات خانم هاست درحالی که مردها کلی نگر هستند و یکی از دلایلی که مردها متهم به بی تفاوتی می شوند، همین خصلت کلی نگری ست درحالی که این بی توجهی ویژگی روان شناختی آن هاست.
شهید سید مرتضی آوینی:
کدخدای این دهکده [جهانی] که همان ابوالهول یا شیطان اکبر است ما را به همزیستی مسالمت آمیز می خواند تا خود بر اریکه قدرت بماند. او جرات چون و چرا کردن درباره ی ارزش های مقبـول و مشـهور این دهکده جهانی را نیز از ما می گیرد تا ما هرگز به ضرورت انقلاب نرسیم و اگر هم که انقلاب کردیم ، با اختیار «توسعه یافتگی» به مثابه غایت الغایات انقلاب، ناچار بار دیگر کشکول گدایی پیش کدخدا دراز کنیم.
کتاب #آغازی_بر_یک_پایان
مقاله ی ایمان_منجی_جهان_فرداست ص 122